اشراق

یادداشت های یک فرهنگ دوست
چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۰۲:۳۱ ب.ظ

تا کجا؟ ( نقدی بر مصاحبه ی اخیر آیت الله صانعی)

 

 

 

خط سیر نظریات فقهی جناب آیه الله صانعی چندسالی است که از خطر سیر مشهور فقها فاصله‌ای محسوس گرفته است؛ به طوری که هرچه پیشتر می‌رویم زاویة بین این دو خط بزرگتر می‌شود.

 

در این میان پرسش‌هایی چند، در ذهن آشنایان با مواضع ایشان، جوانه می‌زند:

 

الف) منحنی سلوک علمی ایشان در نقطة شروع و اوج و نقطة فرود و نقطه عطف چگونه قابل تحلیل و تفسیر است؟

 

ب) تطابق فتاوای ایشان با برخی رویکردهای سیاسی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای چگونه تفسیر می‌شود و این مطابقت تا کجا ادامه خواهد یافت؟

 

ج) تفاوت‌های عمده مبادی و مبانی فقهی ایشان با دیگر فقیهان در چه حدی است و چگونه در نتایج استدلال‌های ایشان اثر می‌نهد؟

 

این قلم پاسخ دو پرسش اول ـ و تمام پرسش‌های شبیه به آن را ـ بر عهده کسانی می‌گذارد که با آن دغدغه‌ها مأنوس‌ترند. از این رو تا پایان این نوشتار در حوالی پرسش سوم باقی خواهد ماند و در این راستا نگاهی گذرا به مصاحبة اخیر ایشان با روزنامه اعتماد ملی (7/2/87) خواهد افکند.

 

با توجه به فضای حاکم بر مصاحبه، ایشان استدلال فقهی قابل نقدی ـ غیر از آن‌چه در آغاز مصاحبه برای اثبات برابری دیه زن و مرد بیان کرده‌اند ـ در این مصاحبه نیاورده‌اند. این نوشتار بعد از نگاهی کوتاه به همین استدلال با چند تذکر خاتمه خواهد یافت.

 

***

 

ایشان برای اثبات تساوی دیه زن و مرد :

 

الف) با تمسک به چند دلیل، قاعده کلی "تساوی زن و مرد درجمیع امتیازات" را به مثابة یک اصل بنیادین اثبات می‌کنند. این دلایل عبارتند از:

 

الف/1) آیه )یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و اُنثی( و )الذی خلقکم من نفس واحدة( که دال بر منشأ و مبدأ واحد برای خلقت زن و مرد است.

 

الف/2) آیه )لقد کرّمنا بنی آدم( که دلالت بر تکریم یکسان تمام بنی‌آدم از سوی خداوند می‌کند.

 

الف/3) روح تربیت و فرهنگ اسلامی نیز دال بر برابری زن و مرد در تمام اموری است که به نفس و جان او مربوط است.

 

ب)سپس ادعا می‌کنند که این قاعده از استحکام و اتقانی فوق العاده برخوردار است و هر دلیلی که در مقابل آن باشد مطرود است. مگر این‌ که خود دلیل بسیار محکمی باشد مثل "نامساوی بودن سهم الارث دختر و پسر" که چون در قرآن کریم بیان شده بر آن قاعده بنیادین مقدم است.

 

ج) نامساوی بودن دیه زن و مرد که فقط در "چند روایت مخدوش که دارای اشکالات فراوان است" بیان شده در مقابل آن قاعدة بنیادین مطرود است.

 

نقد و بررسی

 

1) با این اصلی که ایشان تأسیس کرده‌اند موارد ذیل هم از مصادیق برابری زن و مرد بوده و دلیل قطعی و محکمی (محکم‌تر از ادلة نامساوی بودن دیه) برای خارج شدن آن‌ها از این قاعدة کلی نداریم:

 

الف) تساوی زنان با مردان در جواز تعدد همسر

 

ب) تساوی زنان با مردان در لباس و حجاب حدّاقلی

 

جناب آقای صانعی یا باید به این تساوی‌ها هم فتوا بدهند(!) و یا معتقد به وجود تناقض در کتابی بشوند که صاحبش فرموده است: در آن هیچ اختلافی نمی‌یابید.

 

2) آیات قرآن در پروسة استنباط تأثیر یکسانی ندارند. در یک تقسیم کارشناسی و پیرافقهی آیات قرآن را به "آیات مبیّن شریعت" و "آیات مبیّن مقاصد شریعت" تقسیم می‌کنند. محققین بر این باورند که استفاده از "آیات مبیّن مقاصد شریعت" به جای "آیات مبیّن شریعت" مجاز نیست و فقیه را با دستاورد‌هایی غیر منضبط و ناهماهنگ و یا حتی متناقض مواجه خواهد کرد. به نظر می‌رسد که جناب آقای صانعی در این استدلال آیاتی را مدرک و مستند افتاء قرار داده‌اند که هیچ یک "مبیّن شریعت" نیستند.

 

3) ایشان به گواهی آیات ارث، سهم الارثِ فرزندان دختر را از مصادیق اصل تساوی مستفاد از کریمة " لقد کرّمنا بنی آدم" نمی‌دانند. اینک پرسش مهم این است که خارج شدن زن در هنگام ارث بردن از مفاد تکریم خداوند از باب تخصیص است یا تخصّص؟

 

اگر از باب تخصیص باشد خداوندی که به حکمت و عدالت موصوف است چگونه ممکن است که دختران را در حال ارث بردن از تکریمی که در حق تمام بنی‌آدم اِعمال می‌کند محروم کرده باشد؟ اصلاً آیا "تکریم بنی‌ آدم" تخصیص‌پذیر است؟!

 

اگر هم از باب تخصّص باشد "تکریم" چه معنایی دارد که شامل دیه می‌شود اما شامل ارث‌بردن نمی‌شود؟

 

4. "روح تربیت و فرهنگ اسلامی" که یکی از دلایل ایشان در اثبات اصل بنیادین تساوی زن و مرد است در فقه فِرَق اسلامی دلیل تعریف‌شده‌ای نیست، علاوه بر این طبق هیچ ضابطه دیگری هم دلالت قابل دفاعی ندارد.

 

5. جناب آقای صانعی اصلی را برای تساوی حقوق زن و مرد، آن هم به معنای تشابه آن، تأسیس کرده‌اند و با روایات بسیاری ـ که مشایخ ثلاثه در کتب اربعه گرد‌ آورده‌اند ـ‌ هم تخصیص نمی‌زنند، بلکه این اخبار را با تعبیر "چند روایت مخدوش" کاملاً طرد می‌کنند در حالی که:

 

5/ الف) این روایات "چند روایت مخدوش" نیست بلکه اولاً فقط مرحوم کلینی در باب "الرجل یقتل المرأة و المرأة یقتل الرجل و فضل دیة الرجل علی دیة المرأة..." چهارده روایت آورده است.

 

5/ب) از طرف دیگر در مورد نامساوی بودن دیه زن و مرد غیر از روایات این باب، روایات بسیار زیادی در "ابواب دیات اعضاء" وجود دارد که به روشنی نامساوی‌بودن اصل دیه را مورد دلالت قطعی قرار می‌دهند؛ به طوری که ادعای " تواتر" در این‌جا غریب نمی‌نماید. و از آنجا که این احادیث از بنیادهای هویت اسلامی ما است گنجینه ارزشمندی محسوب می‌شوند که آستین افشاندن از آن‌ها با هیچ بهانه‌ای قابل توجیه نیست.

 

5/ج) نامساوی بودن دیه زن و مرد نه تنها از ضروریات فقه شیعه بلکه از ضروریات فقه مذاهب اربعه هم به حساب می‌آید. واضح است که چنین ضرورتی را به بهانة آن که "اجماع فقط دلیلی جدلی است" نمی‌توان گذاشت و گذشت. راستی وقتی که رویکرد مشترکی با این وسعت در همة مذاهب فقهی ریشه دوانده باشد آیا اهل بیت‌علیهم السلام،‌ در صورت عدم موافقت با آن رویکرد (چنان‌که جناب آقای صانعی ادعا می‌کنند) نباید مبارزه‌ای گسترده و فراگیر با آن را در دستور کار خود قرار می‌دادند؟! (درست مثل مبارزه با قیاس ابوحنیفه) و در آن صورت آیا گستردگی مبارزه اهل بیت باعث فراوانی روایاتشان در راستای ادعای مصاحبه شونده نمی‌شد؟!

 

واضح است که ادّعای تقیّه در صدور این روایات ـ به دلیل کثرت محسوس آن‌ها ـ ناموجّه است.

 

چند تذکر

 

1) نان‌آور بودن مرد و مسؤولیت او در مقابل نفقه و هزینه‌های زندگی توجیهی است که در بین اندیشمندان شیعی دربارة نابرابری دیة زن و مرد رایج است. ایشان در نقد این توجیه وقتی که می‌خواهند آن را تبارشناسی کنند می‌گویند: "این تحلیل اول بار از سوی شهید بهشتی قدس سره مطرح شد..."

 

اگرچه تبارشناسی ادعاها در مباحث تئوریک تلاشی بایسته و ستودنی است اما لازم به تذکر است که این توجیه نخستین بار توسط ائمه علیهم‌السلام، درباره چرایی نامساوی بودن سهم الارث دختر و پسر مطرح شده است و توسط خوشه‌چینان خرمن معارف ایشان با وحدت مناط به بحث دیه هم کشانده شده است، بنابراین مبتکر این توجیه ائمه معصومین علیهم السلام هستند نه شهید بهشتی (قدس سره) !

 

2) دانش فقه مثل هر دانش دیگری خصوصیاتی را در موضوع، مسائل و غایات خود نهفته دارد که بناچار باید از متدی متناسب با آن خصوصیات بهره برد، و این متد همان متدی است که تمام کسانی که بر قله فاخر فقاهت ایستاده‌اند تلاش‌های علمی خود را با آن سامان داده‌اند و در گفتمان امام راحل قدس سره نیز به نام "فقه جواهری" مورد تأکیدقرار گرفته است.

 

واضح است که چارچوب‌شناسی و ضابطه‌گرایی و رعایت متدهای یک دانش هرگز ملازم با ایستایی و رکود آن علم نیست بلکه دغدغه ی  کسانی است که به دنبال حرکت صحیح و روشمند در چارچوب  یک دانش هستند. بنابراین خروج از این متد نه تنها نوآوری نیست بل که یک آسیب بزرگ هم بشمار می‌آید.

 

3) در کلمات ایشان آمده است "تبرج به معنای آرایشی است که ممکن است زنی بکند و نعوذ بالله بخواهد روسپی‌گری کند" در حالی‌که:

 

الف) هیچ منبع لغوی معنای واژه "تبرّج" را با "روسپی‌گری" مرتبط نکرده است. ایشان باید این استدلال لغوی را در چارچوب متدهای زبان‌شناختی اثبات کنند.

 

ب) از یک سو قواعد عرفی و عقلایی محاوره مقتضی این است که متکلم مخاطب را از کاری نهی کند که یا مشغول به انجام آن است و یا نشانه‌های علاقمندی به انجام آن کار را در او می‌بیند.وگرنه نهی متکلم موجه نخواهد بود.

 

از طرف دیگر کریمة " ... لا تبرّجن تبرّج الجاهلیة الاولی " مثل برخی از فرامین دیگر که در آیه آمده خطاب به همسران پیامبر است.

 

با این وصف اگر معنای "تبرّج" همان "خودآرایی به قصد روسپی‌گری" باشد - با توجه به منتفی بودن چنین قصدی در زنان پیامبر- نهی خداوند موجّه نخواهد بود!!

 

4) فقه اهل‌بیت علیهم‌السلام گوهری است که حتی در لباس فاخری چون جواهرالکلام و مفتاح الکرامه هم نگنجیده است بنابراین بسی بایسته‌ است که نه تنها از تلاش برای گنجاندن این گوهر عظیم در تنگنای صدف ژورنالیزم خودداری شود بل که این‌کار به عنوان یک آسیب و خطر تلقّی گردد.

 

تفاوت‌های فقه غیرمنضبط با فقه پویای اصیل در چند عرصه محسوس است : عرصه تحقیق، عرصه بیان و عرصه پی‌گیری دیگران و عرصه پیامدهای آن، شایسته است که متکفلان استنباط قویم، فقه را در این عرصه ها از هویت علمی خودش تهی ننمایند.

 

در عرصه تحقیق و پژوهش فقط در منابع معتبر فقه آن هم با استدلال‌هایی علم‌آور یا معتبر کاوش نمایند و از استدلالهای ظنّی، استحسانات شخصی، متدگریزی و هنجارشکنی بپرهیزند.

 

در عرصة بیان از کرسی‌های درس خارج، تألیف کتب علمی - با معیارهای تعریف شده علمی- یا مجلّات پژوهشی و علمی بهره برند و از فضاهای غیر تخصّصی با مخاطب‌های عام و مصاحبه‌های غیر علمی گریزان باشند.

 

در عرصه پیامدها : رویگردانی از فتاوا ، ساختارها و روشهای فقهی فقیهان گذشته و حال پرسشهائی را در ذهن آشنایان غیرمتخصص ایجاد می کند که بنیادهای فقه و فقاهت را مورد تردید قرار میدهد ؛ پرسشهایی از این دست که مگر فقیهان گذشته و حال دچار چه کاستیهای معرفتی بوده و هستند که چنین فتاوائی از آنها صادر نشده است؟ و آیا میتوان روزی را انتظار کشید که همه محدودیت های شرعی(!) از پیش پای طیف محدودیت گریز جامعه برداشته شود؟

 

در عرصه پیگیری های دیگران هم نباید به گونه ای حرکت کرد که نظریه ها و نظریه پردازی های فقیهانه مورد تحلیل ، داوری ، مقایسه و توصیه های غیرکارشناسانه کسانی قرار گیرد که با عالم استنباط و مقدمات و مؤخرات آن انسی ندارند.

 

 

 

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین

 

ابوالقاسم علیدوست

 

حوزه علمیه قم

 

نکته : 

 

استاد ابوالقاسم علیدوست از جمله ی فضلای حوزه ی علمیه ی قم می باشد که سابقه ی تدریس را از مقدمات تا سطوح عالیه ی حوزه در کارنامه ی خود دارد . از ایشان چندین جلد کتاب در موضوعات مختلف فقهی به چاپ رسیده است .

 

 

 

 

 
 


نوشته شده توسط مهدی صنعتی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

اشراق

یادداشت های یک فرهنگ دوست

هنر
  • یا مرتضی علی (ع)
کتاب
  • “بوی خوش عطر” رونمایی شد
طبقه بندی موضوعی

تا کجا؟ ( نقدی بر مصاحبه ی اخیر آیت الله صانعی)

چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۰۲:۳۱ ب.ظ
 

 

 

خط سیر نظریات فقهی جناب آیه الله صانعی چندسالی است که از خطر سیر مشهور فقها فاصله‌ای محسوس گرفته است؛ به طوری که هرچه پیشتر می‌رویم زاویة بین این دو خط بزرگتر می‌شود.

 

در این میان پرسش‌هایی چند، در ذهن آشنایان با مواضع ایشان، جوانه می‌زند:

 

الف) منحنی سلوک علمی ایشان در نقطة شروع و اوج و نقطة فرود و نقطه عطف چگونه قابل تحلیل و تفسیر است؟

 

ب) تطابق فتاوای ایشان با برخی رویکردهای سیاسی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای چگونه تفسیر می‌شود و این مطابقت تا کجا ادامه خواهد یافت؟

 

ج) تفاوت‌های عمده مبادی و مبانی فقهی ایشان با دیگر فقیهان در چه حدی است و چگونه در نتایج استدلال‌های ایشان اثر می‌نهد؟

 

این قلم پاسخ دو پرسش اول ـ و تمام پرسش‌های شبیه به آن را ـ بر عهده کسانی می‌گذارد که با آن دغدغه‌ها مأنوس‌ترند. از این رو تا پایان این نوشتار در حوالی پرسش سوم باقی خواهد ماند و در این راستا نگاهی گذرا به مصاحبة اخیر ایشان با روزنامه اعتماد ملی (7/2/87) خواهد افکند.

 

با توجه به فضای حاکم بر مصاحبه، ایشان استدلال فقهی قابل نقدی ـ غیر از آن‌چه در آغاز مصاحبه برای اثبات برابری دیه زن و مرد بیان کرده‌اند ـ در این مصاحبه نیاورده‌اند. این نوشتار بعد از نگاهی کوتاه به همین استدلال با چند تذکر خاتمه خواهد یافت.

 

***

 

ایشان برای اثبات تساوی دیه زن و مرد :

 

الف) با تمسک به چند دلیل، قاعده کلی "تساوی زن و مرد درجمیع امتیازات" را به مثابة یک اصل بنیادین اثبات می‌کنند. این دلایل عبارتند از:

 

الف/1) آیه )یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و اُنثی( و )الذی خلقکم من نفس واحدة( که دال بر منشأ و مبدأ واحد برای خلقت زن و مرد است.

 

الف/2) آیه )لقد کرّمنا بنی آدم( که دلالت بر تکریم یکسان تمام بنی‌آدم از سوی خداوند می‌کند.

 

الف/3) روح تربیت و فرهنگ اسلامی نیز دال بر برابری زن و مرد در تمام اموری است که به نفس و جان او مربوط است.

 

ب)سپس ادعا می‌کنند که این قاعده از استحکام و اتقانی فوق العاده برخوردار است و هر دلیلی که در مقابل آن باشد مطرود است. مگر این‌ که خود دلیل بسیار محکمی باشد مثل "نامساوی بودن سهم الارث دختر و پسر" که چون در قرآن کریم بیان شده بر آن قاعده بنیادین مقدم است.

 

ج) نامساوی بودن دیه زن و مرد که فقط در "چند روایت مخدوش که دارای اشکالات فراوان است" بیان شده در مقابل آن قاعدة بنیادین مطرود است.

 

نقد و بررسی

 

1) با این اصلی که ایشان تأسیس کرده‌اند موارد ذیل هم از مصادیق برابری زن و مرد بوده و دلیل قطعی و محکمی (محکم‌تر از ادلة نامساوی بودن دیه) برای خارج شدن آن‌ها از این قاعدة کلی نداریم:

 

الف) تساوی زنان با مردان در جواز تعدد همسر

 

ب) تساوی زنان با مردان در لباس و حجاب حدّاقلی

 

جناب آقای صانعی یا باید به این تساوی‌ها هم فتوا بدهند(!) و یا معتقد به وجود تناقض در کتابی بشوند که صاحبش فرموده است: در آن هیچ اختلافی نمی‌یابید.

 

2) آیات قرآن در پروسة استنباط تأثیر یکسانی ندارند. در یک تقسیم کارشناسی و پیرافقهی آیات قرآن را به "آیات مبیّن شریعت" و "آیات مبیّن مقاصد شریعت" تقسیم می‌کنند. محققین بر این باورند که استفاده از "آیات مبیّن مقاصد شریعت" به جای "آیات مبیّن شریعت" مجاز نیست و فقیه را با دستاورد‌هایی غیر منضبط و ناهماهنگ و یا حتی متناقض مواجه خواهد کرد. به نظر می‌رسد که جناب آقای صانعی در این استدلال آیاتی را مدرک و مستند افتاء قرار داده‌اند که هیچ یک "مبیّن شریعت" نیستند.

 

3) ایشان به گواهی آیات ارث، سهم الارثِ فرزندان دختر را از مصادیق اصل تساوی مستفاد از کریمة " لقد کرّمنا بنی آدم" نمی‌دانند. اینک پرسش مهم این است که خارج شدن زن در هنگام ارث بردن از مفاد تکریم خداوند از باب تخصیص است یا تخصّص؟

 

اگر از باب تخصیص باشد خداوندی که به حکمت و عدالت موصوف است چگونه ممکن است که دختران را در حال ارث بردن از تکریمی که در حق تمام بنی‌آدم اِعمال می‌کند محروم کرده باشد؟ اصلاً آیا "تکریم بنی‌ آدم" تخصیص‌پذیر است؟!

 

اگر هم از باب تخصّص باشد "تکریم" چه معنایی دارد که شامل دیه می‌شود اما شامل ارث‌بردن نمی‌شود؟

 

4. "روح تربیت و فرهنگ اسلامی" که یکی از دلایل ایشان در اثبات اصل بنیادین تساوی زن و مرد است در فقه فِرَق اسلامی دلیل تعریف‌شده‌ای نیست، علاوه بر این طبق هیچ ضابطه دیگری هم دلالت قابل دفاعی ندارد.

 

5. جناب آقای صانعی اصلی را برای تساوی حقوق زن و مرد، آن هم به معنای تشابه آن، تأسیس کرده‌اند و با روایات بسیاری ـ که مشایخ ثلاثه در کتب اربعه گرد‌ آورده‌اند ـ‌ هم تخصیص نمی‌زنند، بلکه این اخبار را با تعبیر "چند روایت مخدوش" کاملاً طرد می‌کنند در حالی که:

 

5/ الف) این روایات "چند روایت مخدوش" نیست بلکه اولاً فقط مرحوم کلینی در باب "الرجل یقتل المرأة و المرأة یقتل الرجل و فضل دیة الرجل علی دیة المرأة..." چهارده روایت آورده است.

 

5/ب) از طرف دیگر در مورد نامساوی بودن دیه زن و مرد غیر از روایات این باب، روایات بسیار زیادی در "ابواب دیات اعضاء" وجود دارد که به روشنی نامساوی‌بودن اصل دیه را مورد دلالت قطعی قرار می‌دهند؛ به طوری که ادعای " تواتر" در این‌جا غریب نمی‌نماید. و از آنجا که این احادیث از بنیادهای هویت اسلامی ما است گنجینه ارزشمندی محسوب می‌شوند که آستین افشاندن از آن‌ها با هیچ بهانه‌ای قابل توجیه نیست.

 

5/ج) نامساوی بودن دیه زن و مرد نه تنها از ضروریات فقه شیعه بلکه از ضروریات فقه مذاهب اربعه هم به حساب می‌آید. واضح است که چنین ضرورتی را به بهانة آن که "اجماع فقط دلیلی جدلی است" نمی‌توان گذاشت و گذشت. راستی وقتی که رویکرد مشترکی با این وسعت در همة مذاهب فقهی ریشه دوانده باشد آیا اهل بیت‌علیهم السلام،‌ در صورت عدم موافقت با آن رویکرد (چنان‌که جناب آقای صانعی ادعا می‌کنند) نباید مبارزه‌ای گسترده و فراگیر با آن را در دستور کار خود قرار می‌دادند؟! (درست مثل مبارزه با قیاس ابوحنیفه) و در آن صورت آیا گستردگی مبارزه اهل بیت باعث فراوانی روایاتشان در راستای ادعای مصاحبه شونده نمی‌شد؟!

 

واضح است که ادّعای تقیّه در صدور این روایات ـ به دلیل کثرت محسوس آن‌ها ـ ناموجّه است.

 

چند تذکر

 

1) نان‌آور بودن مرد و مسؤولیت او در مقابل نفقه و هزینه‌های زندگی توجیهی است که در بین اندیشمندان شیعی دربارة نابرابری دیة زن و مرد رایج است. ایشان در نقد این توجیه وقتی که می‌خواهند آن را تبارشناسی کنند می‌گویند: "این تحلیل اول بار از سوی شهید بهشتی قدس سره مطرح شد..."

 

اگرچه تبارشناسی ادعاها در مباحث تئوریک تلاشی بایسته و ستودنی است اما لازم به تذکر است که این توجیه نخستین بار توسط ائمه علیهم‌السلام، درباره چرایی نامساوی بودن سهم الارث دختر و پسر مطرح شده است و توسط خوشه‌چینان خرمن معارف ایشان با وحدت مناط به بحث دیه هم کشانده شده است، بنابراین مبتکر این توجیه ائمه معصومین علیهم السلام هستند نه شهید بهشتی (قدس سره) !

 

2) دانش فقه مثل هر دانش دیگری خصوصیاتی را در موضوع، مسائل و غایات خود نهفته دارد که بناچار باید از متدی متناسب با آن خصوصیات بهره برد، و این متد همان متدی است که تمام کسانی که بر قله فاخر فقاهت ایستاده‌اند تلاش‌های علمی خود را با آن سامان داده‌اند و در گفتمان امام راحل قدس سره نیز به نام "فقه جواهری" مورد تأکیدقرار گرفته است.

 

واضح است که چارچوب‌شناسی و ضابطه‌گرایی و رعایت متدهای یک دانش هرگز ملازم با ایستایی و رکود آن علم نیست بلکه دغدغه ی  کسانی است که به دنبال حرکت صحیح و روشمند در چارچوب  یک دانش هستند. بنابراین خروج از این متد نه تنها نوآوری نیست بل که یک آسیب بزرگ هم بشمار می‌آید.

 

3) در کلمات ایشان آمده است "تبرج به معنای آرایشی است که ممکن است زنی بکند و نعوذ بالله بخواهد روسپی‌گری کند" در حالی‌که:

 

الف) هیچ منبع لغوی معنای واژه "تبرّج" را با "روسپی‌گری" مرتبط نکرده است. ایشان باید این استدلال لغوی را در چارچوب متدهای زبان‌شناختی اثبات کنند.

 

ب) از یک سو قواعد عرفی و عقلایی محاوره مقتضی این است که متکلم مخاطب را از کاری نهی کند که یا مشغول به انجام آن است و یا نشانه‌های علاقمندی به انجام آن کار را در او می‌بیند.وگرنه نهی متکلم موجه نخواهد بود.

 

از طرف دیگر کریمة " ... لا تبرّجن تبرّج الجاهلیة الاولی " مثل برخی از فرامین دیگر که در آیه آمده خطاب به همسران پیامبر است.

 

با این وصف اگر معنای "تبرّج" همان "خودآرایی به قصد روسپی‌گری" باشد - با توجه به منتفی بودن چنین قصدی در زنان پیامبر- نهی خداوند موجّه نخواهد بود!!

 

4) فقه اهل‌بیت علیهم‌السلام گوهری است که حتی در لباس فاخری چون جواهرالکلام و مفتاح الکرامه هم نگنجیده است بنابراین بسی بایسته‌ است که نه تنها از تلاش برای گنجاندن این گوهر عظیم در تنگنای صدف ژورنالیزم خودداری شود بل که این‌کار به عنوان یک آسیب و خطر تلقّی گردد.

 

تفاوت‌های فقه غیرمنضبط با فقه پویای اصیل در چند عرصه محسوس است : عرصه تحقیق، عرصه بیان و عرصه پی‌گیری دیگران و عرصه پیامدهای آن، شایسته است که متکفلان استنباط قویم، فقه را در این عرصه ها از هویت علمی خودش تهی ننمایند.

 

در عرصه تحقیق و پژوهش فقط در منابع معتبر فقه آن هم با استدلال‌هایی علم‌آور یا معتبر کاوش نمایند و از استدلالهای ظنّی، استحسانات شخصی، متدگریزی و هنجارشکنی بپرهیزند.

 

در عرصة بیان از کرسی‌های درس خارج، تألیف کتب علمی - با معیارهای تعریف شده علمی- یا مجلّات پژوهشی و علمی بهره برند و از فضاهای غیر تخصّصی با مخاطب‌های عام و مصاحبه‌های غیر علمی گریزان باشند.

 

در عرصه پیامدها : رویگردانی از فتاوا ، ساختارها و روشهای فقهی فقیهان گذشته و حال پرسشهائی را در ذهن آشنایان غیرمتخصص ایجاد می کند که بنیادهای فقه و فقاهت را مورد تردید قرار میدهد ؛ پرسشهایی از این دست که مگر فقیهان گذشته و حال دچار چه کاستیهای معرفتی بوده و هستند که چنین فتاوائی از آنها صادر نشده است؟ و آیا میتوان روزی را انتظار کشید که همه محدودیت های شرعی(!) از پیش پای طیف محدودیت گریز جامعه برداشته شود؟

 

در عرصه پیگیری های دیگران هم نباید به گونه ای حرکت کرد که نظریه ها و نظریه پردازی های فقیهانه مورد تحلیل ، داوری ، مقایسه و توصیه های غیرکارشناسانه کسانی قرار گیرد که با عالم استنباط و مقدمات و مؤخرات آن انسی ندارند.

 

 

 

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین

 

ابوالقاسم علیدوست

 

حوزه علمیه قم

 

نکته : 

 

استاد ابوالقاسم علیدوست از جمله ی فضلای حوزه ی علمیه ی قم می باشد که سابقه ی تدریس را از مقدمات تا سطوح عالیه ی حوزه در کارنامه ی خود دارد . از ایشان چندین جلد کتاب در موضوعات مختلف فقهی به چاپ رسیده است .

 

 

 

 

 
 
۸۷/۰۲/۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی صنعتی

نظرات  (۱۹)

۲۱ مهر ۸۷ ، ۱۶:۰۷ حسام الدین
به نام خدا

سلام

بنده صاحب کتاب نقد و بررسی احکام مربوط به زنان از دیدگاه اقای صانعی هستم

در این کتاب سعی تمام کرده ام با برهان و استدلالی ساده که حتی مخاطبین کوته فکر شما از فهم ان عاجز نباشند به نقد و بررسی بپردازم

در این نوشته فقط بر اساس قران و سنت سخن گفته ام
و گفته ام کسی که روایات اهل بیت علیهم السلام را ظالمانه میداند
و به خود جرات میدهد خلاف نص صرح قران سخن بگوید
دیگر فقیه نیست
وباید مردم این را بفهمند که یک فقیه هیچ گاه حق ندارد خلاف قران و روایات حرف بزند هرچند فقیه فقاهی باشد

در این وبلاگ قسمتهایی از این کتاب را ارائه کرده ام

مطالعه بفرمایید

فهل علی الرسول الا البلاغ المبین ؟
۲۰ خرداد ۸۷ ، ۰۱:۴۹ حسین خرسند
سلام آقای صنعتی
.....................................

۱۵ خرداد ۸۷ ، ۲۲:۰۶ حسین خرسند
سلام
تا افراد با منطقی مثل علیرضا جاشویی دارید یقین بدانید محبوبیت و شا’ن آقایان صانعی و خاتمی و ... نه تنها کم نمی شود بلکه بالاتر هم می رود. نمی دانم که آیا جناب صنعتی خود نیز به چنین طرز تفکری اعتقاد دارد؟

پاسخ:
با تشکر
بسم رب الشهدا و الصدیقین
طرح هجرت از بلاگفا
قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادا...
در پی بی توجه سایت بلاگفا به اعتراضات وبلاگهای مذهبی، در خصوص مسدود کردن وبلاگ های موهون و توهین کننده به اعتقادات مردم شریف ایران اسلامی.
وپس از آنکه دیدیم اعتراضات کلامی تاثیری نگذاشت.
بر آن شدیم تا با یاری خداوند متعال طرحی را با عنوان طرح هجرت از بلاگفا شروع کنیم.
باید بدانیم که دیگر وقت آن است که به اعتراضات خود جامه عمل بپوشانیم.
دیگر توجیهی برای ماندن وبلاگ های مذهبی در بلاگفا وجود ندارد.
پس بیایید به وظیفه خود عمل کنیم.
اگر با این طرح موافق هستید آن را به ما اعلام کنید و دوستانتان را نیز از این طرح مطلع کنید.
در ضمن قصد داریم پس از این، اعتراض خود را از طریق مقامات بالاتر نیز پیگیری کنیم، و در این راستا نیازمند پشتیبانی شما هستیم.
سلام وعرض ادب
سیری درتفکرات یهود،عنوان مجموعه پست های این روزهای وب پیام صادق است .
منتظرحظورشماهستم.
تابعد

علی مدد
با سلام مجدد ، نمیدانم لحن گفتارم چه اشکالی دارد خصوصا برای کسانی که حامی پروپا قرص هاله نور و درسهای بزغاله شناسی و جاسوس گیری و انقلابی گری هستند ! همانها که از عملی کردن واضح ترین عادی ترین شعارهای انتخاباتیشان عاجز مانده اند و میخواهند دنیا را هم به همین منوال اصلاح کنند !!! همنها که تصور میکنند با اتصال خودشان به امام زمان (عج ) و نایبش میتوانند خودشان را تبرئه کنند و رایی برای دور بعد جمع آوری نمایند ! در شگفتم از خلقت خداوند سبحان !
البته قبلا هم عرض کردم تمام فرموده های جناب عالی " مسلم و واضح و مورد قبول غالب صاحب نظران است " ! همینکه فعلا فقط بحث علمی کرده اید و بیت آیت الله صانعی را ویران نکرده اید باید دستتان را بوسید .
به تحقیقات مهمتان برسید برادر گرامی ، دیگر مزاحم اموراتتان نمی شوم .
یا حق
پاسخ:
یا علی
یادم می آید که در قبل از انقلاب و روزهای آخر ماه رمضان . عده ای که در روزه نگرفتنشان . یقین بود . و بنا به مصالحی که به نظر بنده . از سوی دولت وقت و برای اختلاف افکنی بین علما و مقلدینشان و تضعیف روحیه مومنان . برنامه ریزی شده بود . روزه خود را در مجامع عمومی و زودتر از عید فطر واقعی باز نموده و ادعا میکردند که این کار را بر اساس اعلام روز فطر بودن . مرحوم آیت الله ..... انجام میدهند و بدین ترتیب . برخی از مردمی که مقلد ایشان بودند و یا افراد ساده دل . روزه خود را باز می نمودند.
که بعدا" معلوم میشد که . این حرف شایعه ای بیش نبوده است و قس علیهذا ....

اکنون . دفاع برخی از آیت الله صاتعی و اشتباهات مسلم او . من را یاد آن روزه نگیران روزه بازکن آن روزگار می اندازد و با خود می گویم که نکند که مثلا" دولت های شیطانی ای مثل آمریکا و اذناب داخلیش . در این کار سودی می بینند که چنین پشتیبان کارهای آن آقا شده اند !!!

علیهذا . دفاع کورکورانه از هر ترهاتی که هر کس و در هر مقامی میگوید . از دارنده عقل سلیم . درست نمی باشد !!!
باز هم ممنونم از اظهار نظرتان و فکر می کنم تذکر دادن در مورد لحنتان دیگر فایده ای ندارد چون اگر می خواست تغییر کند تا الان کرده بود . اما در مورد سوال آخرتان باید عرض کنم که امروزه در دروس عالیه ی حوزه در رابطه با مبحث ولایت فقیه بحث های فراوانی می شود ولی نه از نوع های بحث های جنابعالی چرا که این اصل آن قدر مسلم و واضح است که مورد قبول غالب صاحب نظران قرار دارد و مباحث در ملزومات و حواشی آن بسیار رونق دارد .
یا علی
برادر گرامی البته بنده فراموش کرده بودم که معروض بدارم اظهر من الشمس است که آنچه شما عزیزان ( منظور ان عده ای که خودتان میدانید ) میفرمایید عقلا شرعا قانونا و حکما درست است و نیازی به بحث و سوال و توضیح نیست ! بلکه این دهن لقی های ما عوام الناس است که " با عرض پوزش ( همواره ) اشتباه است "! فقط آنچه نامشخص است اینکه چرا با وجود اینکه شما همواره سراپا حقید و و امور هم بدست شماست چرا جامعه روز بروز بسمت .... میرود !
جناب سروش صد البته نمی تواند چون در آن قالبی نیست که شما تعیین فرموده اید اما ... میتواند چون هم فکر شماست و فرقی ندارد که فقیه باشد یا مداح یا دلاک ( اینجاست که به یکباره انسانها برابر میشوند !!)
سوال من اینست که بر فرض مثال آقایان علما صانعی یا موسوی اردبیلی یا ملکوتی میتوانند ( مثلا ) نظریه ولایت فقیه را به قول شما "نقد علمی و موشکافانه " کنند ؟ یا نعوذ بالله رد کنند ؟ و این را اعلام نمایند ؟ البته صد در صد میتوانند ولی اینکه بعد از اینکار چه بلایی سرشان خواهد آمد و چه نامه هایی علیه شان کشف خواهد شد ، تاریخ خود گواه است !
یا حق
سلام علیکم
آقای مهدی صنعتی، با تشکر از شما به دلیل درج پاسخ علمی به سخنان آقای صانعی، از خداوند برای شما توفیقات روز افزون مسئلت دارم.
امیدوارم دیگر منتقدان در حوزه کلام و فلسفه جواب سروش را هم بدهند، دکتر میرباقری جوابی بر اساس قرآن داده اند که مناسب است. آیت الله مکارم و آیت الله سبحانی هم همینطور. ولی جای جواب فلسفی به این فرد خالی است. از شما می خواهم به این کار هم دست بزنید. اجرتان با خدا.
یا مهدی
پاسخ:
با عرض تشکر از شما ، لازم است تذکر دهم که این نقد از حضرت استاد علیدوست می باشد و من فقط آن را نقل نموده ام و در ادامه هم در رابطه با نقد فلسفس نقدهای فراوانی بر این نظریان از دیدگاه فلسفی وارد شده که هم بسیار متقن و علمی است و هم بسیار روشنگرانه .
سلام
در این عرصه که سخن بسیار است و ما باید مقلد اساتید باشیم.
اما نظر شخصی من به عقیده خودم ناقض بسیاری از ادعا های روشنفکری دینی میتواند باشد:
قضیه بسیار ساده است ،برداشت های مختلف و فتاوی متفاوت یک بحث است و مقلد بودن از اندیشه غرب یک بحث دیگر.بعقیده بنده اگر آیت الله صانعی خارج از شرایط محیطی که غرب تحمیل کرده این رای را صادر می فرمود قابلیت قبول داشت و می شد عنوان کرد که با رویکردی کاملا اسلامی به پیش رفته.اما بنظر می رسد ایشان و یاران فکری شان در پی دست یابی به صحت آیات و روایات با توجه به نظرات فیلسوفان غرب هستند!! که بعقیده حقیر این شرک کاملا آشکار است.
یا علی.
1-تشکر ازاینکه مطلب بسیار علمی را بهصورت قابل فهم برای اکثر مردم با سواد بیان کرده اید .

2- علی آقا! شماتت دیگران درست نیست .کاری که این مقاله از آن اجتناب کرده ولی متاسفانه شما مرتکبش شده اید.

3- آقای صنعتی! ازحسن برخورد شما هم خوشحال شدم .درصورت امکان آدرس ایمیلتان را بفرمایید عرضی دارم.

4-درصورتی که آقای علیدوست وبگاه دارند معرفی نمایید.
دوست گرامی علی !!!
اگر می دانستم که اعتراف عدم علم که مایه ی شعور و درک آدمی است و تحسین دیگری از این شجاعت این قدر شما را می رنجاند قطعا این حسن شما را نمی ستودم ولی در رابطه با سایر عرایضتان :
1. نمی دانم چرا نمی شود که بر فرض که آقای صانعی مرجع باشد - که در این باب جای بحث و مجادله فراوان است که مختصرا شما را به فرق میان مجتهد مرجع تقلید دعوت می کنم - و بر فرض که آقای علیدوست هم مجتهد نباشد چه ایرادی دارد نقدی علمی و موشکافانه را بر دیدگاه ای ایشان داشته باشند و ناراحتی آن از چه باب است . البته با مثال شما که دکتر سروش نمی تواند بسیار موافقم چرا که ایشان هم اگر حرفی داشته باشند در باب کلام است و نه فقه و اصول و این دو راه تعریفی است جداگانه و غایتی متفاوت .
در زمینه ی بند آخر عرایضتان هم باید عرض کنم که این مساله آن قدر در بابش گفته و نوشته و اعتراف گرفته شده است که دیگر نیازی به من نداشته باشد و شما را به نامه ی امام در این باب و نظرات ایشان در باب ها ی دیگر ارجاع میدهم .
یا علی
اول اینکه چه بجا اعتراف کردم که متخصص نیستم والا نمیدانم شما متخصص چه جوابی دست و پا میکردید ! یکی از افتخارات شما اینست که برای هر حرفی بهترین و زیباترین جوابها را در آستین دارید ! که البته از کسانی که تمام عمر را صرف مباحثه و تصحیح مغالطات یکدیگر کرده اند و سنگینتر از خودکار چیزی برنداشته اند بعید نیست . و بنده قویا اذعان میکنم که در عرصه تخصصی شما راهی ندارم و افتخار انرا به شما واگذار مینمایم ! اما اینکه درستی و نادرستی صغرا ها و کبرا ها آسمان و ریسمانتان کی برملا خواهد شد خودتان بهتر میدانید ! در اینکه استاد علیدوست بسیاد با سواد هستند شکی نیست ولی باز هم دلیلی بر اشکال تراشی بر مراجع از طرف علما نیست . چه بسا دکتر سروش از ایشان با سواد تر باشند ولی به نظر نمی رسد مجاز به صدور فتوا باشند .
در نهایت بند آخر عرایضم خطاب به جناب جاشویی بود که البته گمان هم نمی کنم شخص شما مخالفتی با حصر عالمی چون آیت الله منتظری یا توهین به سید محمد خاتمی یا خلع لباس یوسفی اشکوری داشته باشید .
آقای علیرضا جاشویی شما شبا تو آب نمک می خوابین که اینقدر با نمکین
زنده باد صانعی مرجع تقلید روشن فکر جهان تشیع
دوست عزیز علی جان
با تشکر از نظرات شما چند نکته ای است که باید متذکر شوم :
1. ابتدا باید بگویم که بسیار خوشحالم که شما همچون سایر وبگردهای دیگر به خود حق اظهارنظر در مسایل تخصصی را ندادید و بدین نکته اعتراف نموده اید .
2. ممنونم از این که بار دیگر از دغدغه تان از دخالت مقلدین در ساحت فتوی یاد نموده اید و این امر را متذکر شده اید ولی نگارنده با وجود طلبه بودن و آشنایی با مباحث روز و مطرح علمی در این وادی به خود حق دخالت را نداده است بلکه نویسنده ی این سطور - اگر کمی دقت می نمودید - استاد علیدوست است که از استید به نام سطوح عالیه ی حوزه می باشند و بی شک تخصصشان این امور است و لذاست که بی شک این قسمت از نظرتان با عرض پوزش اشتباه بوده است .
ادامه دارد
3. اما این که ایشان در ابتدای مقاله شان می فرمایند " خط سیر نظریات فقهی جناب آیه الله صانعی چندسالی است که از خطر سیر مشهور فقها فاصله‌ای محسوس گرفته است؛ به طوری که هرچه پیشتر می‌رویم زاویة بین این دو خط بزرگتر می‌شود." به دلیل مقدمه سازی برای این سوال است که "تفاوت‌های عمده مبادی و مبانی فقهی ایشان با دیگر فقیهان در چه حدی است و چگونه در نتایج استدلال‌ های ایشان اثر می‌نهد؟ " که البته آگاهان !! امر می دانند که مراد ایشان مبانی اصولی ای است که مجتهد بر اساس آن به احکام و نظریات فقهی خود می رسد و نه این که همه مانند هم باشند که البته این خود بحثی بسیار می طلبد که بی شک در این مقال نمی گنجد . و لذاست که این قسمت از نظرتان را هم به دلیل عدم تخصصتان اشتباه بوده است .
4. البته این طور هم که شما می گویید نیست که لما سکوت کرده باشند و البته در ساحت مسایل دینی همین بس که قاطبه و مشهور علما نظر دیگری بدهند که قطعا این همان اعلام مخالفت با این حکم می باشد لذاست که باید عینکی که بر اساس آن منش علما را هم چون منش خودمان می بینیم عوض نماییم .
5. من متوجه نمی شوم که در کجای این نقد به ایشان توهین شده است که شما دو بند آخر نظرتان را این گونه با عصبانیت نگاشته اید و اصلا مباحث علمی را چه به رحم و ... . دوست عزیز و گرامی !! نقد و نقادی علمی حتی بر استوانه های دینی یکی از بزرگترین افتخارات نظام آموزشی حوزه است و لذاست که این گونه که می پنداشته اید نبوده است و البته این هم به دلیل همان اعتراف به نا آشنایی تان با فضاهای علمی این چنین است .
یا علی
اینکه فتواهای آیت الله صانعی درست است یا خیر بحثی کاملا تخصصی است که گمان نکنم یک مقلد ساده همچون من و شما با چند آیه و روایت بتوانیم براحتی در موردش اظهار نظر کنیم . اما به نظر شما از نظر عقلی اگر قرار بر این بود که فتوا ها یک خط سیر مشخص داشته باشد و همه مانند هم باشد دیگر چه نیازی به فتواست ؟ و چه نیازی به تعدد مراجع است ؟؟؟ مطابق کدام اصل شرعی و علمی و قانونی فتواها مادامی معتبرند که بر وفق مراد ما باشند ؟ یا حتی بر وفق مراد سایر مراجع ؟
در ثانی اگر فتاوای ایشان اینقدر عجیب و نادرست است چرا علما سکوت کرده اند ؟؟ و فقط چند وبلاگ دست به نقد شده اند ؟
نکند که اینبار هم از جانب ایشان احساس خطر میکنید و خدایی نکرده عمر ایشان هم به سر آمده ؟
از طرفدارانتان و خودتان تشکر میکنم که با صداقت نشان میدهید که اگر لازم شد و موقعیتتان را در خطر دیدید به فقیه و مرجع و سید و روحانی و دیگران رحم نخواهید کرد !
۲۵ ارديبهشت ۸۷ ، ۱۷:۱۰ علیرضا جاشویی
ای برادر عزیز توهین به علامه ی بحرالعلوم حضرت آیت ا... ملا صانعی بای نحون کان در حکم محاربه با امام منتظری می باشد.
پس از آخرت بترس و توبه کن وگرنه به محمدرضا خاتمی می گم که به محمد خاتمی شون بگه تا باهات حرف نزنه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">