اشراق

یادداشت های یک فرهنگ دوست
دوشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۲۸ ب.ظ

دوستان اصلا از توانایی‌ها خبر ندارند!

مهدی صنعتی: قرار مصاحبه را که گذاشتیم پیشنهادشان برای مکان مصاحبه به سبب امامت جماعت مسجد امام‌خمینی(ره) – آهنگران سابق- در زمان تهیه مصاحبه و البته نسبت فامیلی من، منزل شهیدان محمدپور بود. با دونفر از دوستان به آن‌جا رفتیم و با استقبال گرم پدر شهیدان عزیزمان که خود هم از انقلابیون بازار بود روبرو شدیم. آشنایی من با ایشان به سال‌ها قبل و به واسطه حضورشان در مسجد موحد بود که بعدها به دلیل مجلس جشن سالانه‌شان در شب میلاد حضرت معصومه (سلام‌الله علیها) در قم و گردهم‌آیی طلاب کازرونی و البته همراهی با فعالیت‌های شهیدپژوهی به سبب عضویت در هیات امنای موسسه تفحص سیره شهدا که فعالیت فرهنگی بزرگی توسط این موسسه در سطح کشور مدیریت می‌شود نزدیک‌تر شد و شاید به همین خاطر پیشنهادم را قبول‌کردند. ماحصل مصاحبه‌مان با آن‌که با آن‌چه انتظار داشتم فاصله‌داشت لکن حتی اگر تنها فایده‌اش معرفی و شناساندن یکی از خیل عظیم ظرفیت‌های فرزندان این شهر و دیار هم باشد کفایت می‌کند. امیدوارم مورد قبول شما واقع شود.

 
لطفا خودتان را معرفی کنید.
بهمن دهقان هستم و متولد روستای شاهپور. تحصیلات حوزوی خود را تا مقدمات در کازرون و سطوح و درس خارج را در قم سپری کرده ام و از محضر حضرات آیات "مکارم شیرازی، سبحانی و بهجت" استفاده کرده ام. مدتی مدیریت فرهنگی امامزاده سیدحسین(ع) را بر عهده داشتم و همچنین مسوولیت روابط عمومی و دبیر هیات امنای موسسه تفحص سیره شهدای قم، مسوول ستاد شهید ضابط و هم اکنون هم معاونت امور طلاب و دانش آموختگان مرکز مدیریت فارس را بر عهده دارم.

چطور شد به جمع بچه های روایت گر وارد شدید؟

.بحث انتخاباتی بود که آقای توکلی نامزد بودند در ستادی بود که آقای ظابط هم بودند ما هم دوست داشتیم یک فرد ارزشی انتخاب شوند آنجا با ایشان آشنا شدم و بعد تخصص تبلیغ قبول شدم و اولین دوره تخصص تبلیغ رفتم؛ ایشان آنجا استاد بودند و من هم مسول بسیج بودم و ارتباطات زیاد شد و وقتی این کار را شروع کردند طبیعتا ما هم که دنبال این تیپ آدم‌ها بودیم .ایشان هم خودشان از بچه‌های جنگ بودند و در واقع نقشی هم در دفاع‌مقدس داشتند و نیروهایی که جمع‌شدند مثلا شهید برادران طلبه بودند ولی فرمانده بودند که اطلاعات ریزنظامی در مورد توپخانه داشتند سعید جلیلی یکی از نیروهی شهید برادران بود شهید برادران سال‌های سال در موسسه ما بودند اما هیچ وقت نگفت که من فرمانده بودم.

توضیح اجمالی در مورد فعالیت های موسسه بیان بفرمائید؟

دوستان موسس موسسه تفحص سیره شهدا ابتدائا به عنوان امام جماعت با بچه های تفحص به مناطق جنگی می رفتند و بعضی اوقات تفحص هم انجام می دادند؛ سال 1379 که رسید آقای باقرزاده – مسوول پیشین بنیاد حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس - روزی به آقای ضابط و آقای فرازی که الان در دفتر مقام معظم رهبری هستند و آقای ماندگار که الان از دوستان  هیئت امنای موسسه هستند اینطور بیان کرده بودند که ما داریم اَبدان مطهر شهدا را تفحص می کنیم ای کاش گروهی هم پیدا می شدند که سیره شهدا را تفحص کنند و این جرقه زده شد که دوستان  بواسطه آن‌که همگی دارای تخصص تبلیغ بودند و یک موسسه به نام اندیشه تبلیغ هم داشتند و کتابخانه ای – که البته در حد 10 تا 20 کتاب  هم بیشتر نبود استارت کار با عنوان تفحص سیره شهدا زده شد.

الحمدلله اونجا یکی ازبرنامه هایی که داشتند ایجاد و راه اندازی رشته شهید پژوهی بود و همین باعث شد و خدا توفیق داد که بچه از مادر بزرگتر شد یعنی این زیر شاخه که خودش زیر مجموعه موسسه اندیشه تبلیغ بود یک دفعه خودش رشد کرد و شد  یک موسسه که الان تقریبا تا آنجا که من خبر دارم  بیش از هزار طلبه که حداقل باید سطح دو را  گذرانده باشند  در تخصص روایت‌گری آموزش داده اند. البته مجموعه ما غالبا بچه ها به لحاظ علمی در سطح قابل توجهی قرار دارند؛ برخی خارج خوانند بعضی ها تا حد مجتهد هستند ازعزیزان هستند خیلی از اینها که کار را شروع کردند و قریب به 80 نفرغالبا بچه های جنگ بودند که ما می‌گفتیم اگر چند تا از شما را کنار هم بگذاریم یک آدم کامل نمی‌شود یکی چشم ندارد یکی دست ندارد و یکی هم یک دست و یک پا، یکی چشمش معیوب بود،یکی هم شیمیایی است با اخلاص تمام با جیب‌شان هم شروع کردند .

تامین اعتبار برنامه هایتان را به چه شکل انجام می دادید؟

توی بحث تربیت راوی چند تز داشتیم که بعضی دارد عملی می‌شود؛ یکی این‌که ما راوی بر اساس خود منطقه تریت کنیم، مثلا تخصص‌شان شلمچه باشد عمومی خیلی چیزها می‌داند ولی به طور تخصصی روی شلمچه کار کرده، راوی بر اساس تخصص شهیدمحوری یعنی یک شهید، روی خصوصیات ازدواج شهدا ما جدیدا روی فلش کارت‌ها که چاپ شده ازدواج شهدا که تمام شهدا چگونه ازدواج‌کردند ،شهدای شاخص و گمنام، و در تخصص شهدای جوان و نوجوان .از اول دنبال این بودیم که کسی در این بحث متخصص شود مثلا فرض ازدواج شهدا که برای خانواده و جوان‌ها بگوید و این متخصص باشد و یا مسایل دیگر شهیدمتخصص باشد و در خود شهید ریز شویم.

خیلی از مجموعه هایی که با بودجه های آنچنانی شروع می شود باز هم نتیجه نداده واینجا هم بچه ها دور هم نشسته بودند و می گفتند در جیبشان  چقدر هست همان را وسط می گذاشتند و کار می کردند الحمدالله منتظر بودجه هم نبودنداول کار را انجام می دادند و بعد می گفتند بودجه می رسد ،می دانستند بودجه می رسد .یک مورد یادم نمی رود خدا رحمت کند پدر شهید زین الدین یک ارتباطاتی با موسسه داشتند در یک مورد مبلغ پولی از خود ایشان بدهکار بودیم چون  خانه ایی که کلاس ایشان بود و متعلق به مسجد بود از ایشان کرایه کردیم وپول را برای مسجد می گرفت یک مقدار هم از جاهای دیگر بدهکار بودیم روز قبلش ما یک جلسه داشتیم در گلزار،خدا رحمت کند آقای ضابط این گزارش کار را آورد  سر قبر شهید زین الدین و بعد با صمیم قلب رو کرد به شهید زین الدین و گزارش کار را به ایشان داد که ما این کار را کردیم این کار کردیم و بالاخره الان بدهکاریم شما یک فکری بکنید،روز بعد بابای شهید زین الدین وارد موسسه شد و با یک چهره طلبکار، اما ان روز نیامده بود برای این کار، وارد که شد همه گفتند این آمده برای طلبکاریش و پول را بگیرد (دوستان) خیلی ناراحت بودند که الان پول چند مدت به تاخیر افتاده بعد پدر شهید زین الدین خدا رحمتشان کند وارد شدند و 200 هزار تومان پول دست‌شان بود گفتند من این پول دستم بوده نمی دانستم چه کاری با آن بکنم فکر کردم شما مستحق خرج کردن هستید این پول برای شما،خودشان هم طلب داشتند ولی پول را دادند و نتیجه گزارش کار به شهید زین الدین روز بعد خیلی خوب مشخص شد. تا الان هم یک دیدگاه داخل موسسه بوده و اون هم این است که هر پولی اجازه خرج شدن در موسسه ندارد خیلی از سازمان‌های دولتی با اشتیاق تمام آمدند اصرار کردند (و گفتند) شما یکی از زیر مجموعه‌های ما باشید و ما گفتیم نمی خواهیم.خیلی جاها قول دادند، رئیس آن مجموعه قول داد ولی آن کار سر و سامان نگرفت یعنی آن پولی که باید از طرف آنها می‌آمد و خرج می‌شد نیامد. بعضی هم دیدیم شهدا نخواستند، واقعا نخواستند این پول در این مسیر خرج شود و از آن طرف، جاهایی که امید نمی‌رفت ریالی هزینه کنند، خودشان مشتاق‌شدند اعتبار دادند و خرج  هم شد.

همان‌طور که عرض کردم اعتبار و دارایی موسسه در ابتدا در حد پول تو جیبی دوستان بود مثلا اولین بار یک موسسه 200 تا 300 هزار تومان کمک کرده بود توی ذهن‌مان بود که خیلی کمک کرده است، بعضی از دوستان خیلی خوشحال که این مجموعه عنایت به شهدا داشته، اما این اواخر خودم نگاه کردم و برآورد کردم سالیانه25،26  میلیون خودم خرج کردم.حالا کار را نگاه کنید این مقدار که دوستان فکر می کردند پول زیادی هست این طرف چون کار، خالصانه پیش رفته‌بود و هیچ توقعی هم نداشتند. نیروهایی که اوایل با ما بودند گفتند ما آمدیم قبول داریم خرج زندگی داریم ولی چند روزش را بگذارید برای شهدا، بهترین ایام سال هم که موقع دید و بازدید خانواده‌های‌شان، موقع شمال رفتن‌شان بود، می‌آمدند در خاک شلمچه و خدمت می‌کردند. 

در شکل گیری فضای جدید و موجود در روایت گری چقدر موسسه را موفق می‌دانید؟

روی هم رفته کار برای شهدا سر و سامان گرفته و ما هم مدعی  نیستیم که ما اول بار این کار را کردیم چون این حرف از اخلاص کار کم می‌کند، اما بعضی‌ها مدعی شدند یعنی کاری که تا سال 75- 76 روی زمین مانده‌بود و چند سال از دفاع مقدس گذشته‌بود و خیلی فکر نبودند شروع شد و الحمدالله  به این صورت رشد کرد، بعضی‌ها مدعی شدند کار ماست، ما هم گفتیم بسم الله و وارد فضای دیگه‌ای شدیم و در اون فضا الحمدالله موفق شدیم. شما ببینید اولین نرم‌افزار موبایلی دفاع مقدس را ما تولید‌کردیم، الان همین آماری که چند روز پیش داده شد 37- 38 نرم افزار موبایل طراحی‌کردیم که ارائه شود یعنی هر جا ما دیدیم فضا خالیست و می‌شود کاری برای شهدا کرد ما واردشدیم و هر جا احساس‌کردیم آنجا اشباع‌شده و بقیه می‌توانند کار بکنند گفتیم راحت‌تر شما انجام بدهید اما اگر عرضه انجام‌ کار را دارید، تحویل بگیرید نه این‌که بیایید کار رابگیرد و بعد رهایش کنید.

ما توفیق داریم 4- 5 سال که بحث راهیان نور که بالاخره  اونجا چایی‌ریز دوستان و به صورت مستقیم و غیر مستقیم خادم‌شان بودیم من می‌دیدم تأثیر راوی روحانی دفاع‌مقدس چقدر ارزشمند است یعنی به این شکل‌بود که بعضی مواقع کاروانی قبلا 4 بار از تهران آمده‌بود و دوره پنجم بود که ما با ایشان آمدیم و خیلی هم درست و حسابی خرج می‌کردند، اتوبوس‌های مدل بالا و البته پدر و مادر شهدا را هم همراه خود می‌آوردند؛ 14 اتوبوس بودند و در نهایت خود پدر و مادر شهدا خیلی دعا می‌کردند و می‌گفتند ما چند بار آمده‌بودیم منطقه و به ما می‌گفتند اینجا شلمچه است یک غذایی هم می‌دادند و می‌گفتند سوار بشویم و برویم، نمی‌گفتند در شلمچه چه اتفاقی‌افتاده، چه کسانی شهیدشدند چه حادثه‌هایی بوده یا در فکه همین‌طور. 

مخالفتی هم با کاری که شما انجام می دادید صورت گرفت؟

اوایل که خیلی سفت و سخت مزاحم می‌شدند و می‌گفتند مگر شهدا هم احتیاج به روضه‌خوانی دارند؟ می‌گفتند مگر این‌جا -همون تعبیر بدی که  بعضی‌ها می‌گویند- مگر اینجا قضیه کربلاست که روضه می‌خوانید؟ خیلی‌ها هم به شدت مخالف‌بودند و بعدها که خودشون فهمیدند، می گفتند هیچ چیزی واقعا بهتر از این نیست و این‌هایی که مخالف بودند شروع کردند خودشون روضه‌خوان شهدا هستند و مقام معظم رهبری هم در دیداری که دوستان هیئت امنا در یک جلسه خصوصی خدمت‌شان بودند آقا تایید فرمودند و این جمله را فرمودند که روضه‌خوانی برای شهدا به اون روضه‌خوانی برای امام حسین دچار نشود از یک طرف تایید کردند که روضه‌خوانی برای شهدا بایدباشد و از یک طرف جلو انحرافات گرفته‌شود. در واقع الان در جامعه به این سبک است بعضی از آقایون یا ارتشی‌هایی که وجهه ارتشی دارند و پرستیژ خاص ارتشی دارند راویانشان به این سمت رفتند فهمیدند که اگر بخواهند موفق شوند باید از این راه استفاده کنند. 

این‌که شما فقط از راویان روحانی موسسه استفاده می‌کنید دلیلش همان بحث روضه‌خوانی بوده یا نکات دیگری هم مدنظر است؟

البته ما منحصر به خودمان نکردیم و با برخی از تشکل‌های دانشجویی مثل بسیج دانشگاه‌ها و یا جهاد‌سازندگی دوره مشترک داشتیم؛ یعنی کار را  منحصر به خودمان نکردیم. حتی بچه‌های جهاد که در دوره‌ها شرکت می‌کردند برخی باقیمانده جهادسازندگی سابق بودند و راویان‌شان تربیت شده موسسه هستند . 

خودتان جایگاه بحث روایت گری را در اردوهای راهیان نور چه می دانید و به‌واسطه روایت‌گری که مدعی آن دوستان طلبه بودند، فضای راهیان نور راتغییر کرده می بینند ؟

ما معقدیم این روی‌کرد با توجه به نیاز روز است باید روایت گری با توجه به نیاز روز خودمان باشد و نیاز امروز ما الگودهی است کاری که ما کارمان را متمرکز بر آن کرده ایم. متاسفانه یک ظلمی به دفاع مقدس شده است و آن این‌که جوانهای ما حتی بند کفش فلان فوتبالیست توی کشور افریقایی هم می‌شناسند که با فلان بند کفش می آیند سفید یا قرمز یا خانه آنها کجاست.ولی شهدای ما را نمی‌شناسند امروز جکی چان را که هنرپیشه خیالی است و حقیقت ندارد را بیشتر از شهدا می‌شناسند در صورتی که ما هزاران جکی‌چان حقیقی، هزاران بروس‌لی حقیقی داریم. یکی از خواهران شهدا تعریف می‌کرد که وقتی ایشان کوچک‌بودند به عنوان خواهربزرگ‌تر دست‌شان را می‌گرفتم، ولی در فکه نگاه کردیم دیدیم خدا چه قدرتی به ایشان داده یادم افتاد به مصداق رواییآن که حضرت علی فرمودند "من این‌قدر شجاعت دارم که اگر آن را از اولین آدم تا آخرین آدم  تقسیم کنند شجاع می‌شوند"؛  اون‌جا به یادم افتاد که این آدم در 15-16 سالگی چطور رفته با اون دشمن درگیر شده شما همین الان اونجا برید از میدان مین اونجا می‌ترسید ولی این پسر15-16 ساله از این میدان مین گذشته اون طرف هم درگیر شده و دشمن را خوار کرده نه این‌که تسلیم دشمن شده و یا با دشمن جنگیده کاری سر دشمن آورده که آخر کار دشمن از آنجا فرار کرده خوب این را کی به او داده و در سایه چی براش ایجاد شده.

این موسسه کارش بیشتر بر روی شهدای مشهور کشوری است یا برای استخراج  سیره شهدای گمنام شهرستان‌ها و استان‌ها هم برنامه هایی دارد؟

اتفاقا ما اون کاری که دوستان از اول انجام دادند را قبول نداشتیم مثلا هر لشکری به تناسب شهدا مثلا شهید همت جزء لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود یا شهید کلهر جزء لشکر 10 مخصوص سیدالشهدا بود. آنها آمدند روی آن کار کردند یا شهید کاظمی حالا اخیرا بچه های لشکر 7 نجف اشرف روی آن کارکردند، حاج حسین خرازی را لشکر 14 امام حسین روی آن کار کردند؛ ما این را قبول نداریم که حتما باید برویم دنبال شهدای شاخص باید برویم دنبال شهدای گمنام که در گمنامی خودشان خیلی بزرگترند هرچند این دیدگاه من است و شاید بعضی دوستان قبول نداشته باشند. در دفاع‌مقدس مسولیت‌ها بر اساس تقوا بوده چون با تقواتر بودند مسول تیپ یا لشکر شدند نه چون تخصص بالاتر داشتند  شما یک رصد کنید چون تقوای اینها بالاتر بوده از یک طرف دیگر خیلی‌ها هم بودند مثل عرفای ما خیلی عرفای ما مشهورند اما عرفایی هم هستند که بالاتر ولی گمنام هستند شهدای ما هم همین‌طور که‌ شهدای شاخص داشتیم  لشکراشون برای آنها کارکردند باید هم می‌کردند حق‌شان هم بوده کارکردند اما ما گفتیم همه اون‌هایی که گمنام هستند که خیلی از اون‌ها رو هم نمی‌شناسیم را در نظر می‌گیریم و اولویتی قائل نخواهیم‌شد. شما چند شهیدی که در گل‌زار شهدای سید محمد نوربخش و بهشت زهرا که سنگ قبر ندارند و دلیل این‌که با وصیت‌شان سنگ قبر ندارند و می‌خواستند با این‌کار گم‌نام باشند اما با این کار از گم‌نامی بیرون‌آمدند. سرهنگی هست به نام سرهنگ نصیری که راوی دفاع مقدس است ایشان نقل‌می‌کرد که جلسه‌ای در شیراز داشتیم. یادم آمد که در زمان جنگ یکی از بچه‌های کازرونی که با ما بودند و شهید شدند را آوردیم اینجا و دفن کردیم و رفتیم.  نمی‌دانستیم قطعه آن کجاست فقط می دانستیم در کازرون است. با دوستان تصمیم گرفتیم بیاییم اینجا و به احترام ایشان، سری به مزار ایشان بزنیم و یک فاتحه بخوانیم و برگردیم می‌گفت ما آمدیم راه را گم کردیم خانمی ما را صدا زد ،تعجب کردیم و گفت دنبال  مزار فلانی می گردید؟ و بعد نشان‌مان داد و داستان تعریف کرد که دیشب بچه‌ام به خوابم آمده و گفته دوستان می‌آیند سر قبر آنجا باش که اینها مهمان هستند و شما میزبان باشید

اسم شهید در ذهنتان نیست

می‌توانم سوال کنم .اینها شهدای گمنامی هستند که ما نمی‌شناسیم 

خود موسسه برای اینها کاری انجام داده؟

 بله در بحث کتاب ما معتقدیم مختص به شهدای انقلاب و دفاع مقدس نباشیم. شهدای صدر اسلام داشتیم که اولین کتاب درباره شهدای صدر اسلام دوستمان آقای صادقی نوشتند بعد شهدای شهرستان‌ها را رصد کردند و همین‌طور آمده تا کتابهای جدید با همین دید دارد چاپ می شود.

در بحث روایت‌گری شمامثلا یک کاروان از بوشهر یا یک کاروان از فارس دارید آیا کسی که انتخاب می شود می تواند تخصصی در مورد شهدای بومی این استان‌ها روایت گری کند؟

توی بحث تربیت راوی چند تز داشتیم که بعضی دارد عملی می‌شود؛ یکی این‌که ما راوی بر اساس خود منطقه تریت کنیم، مثلا تخصص‌شان شلمچه باشد عمومی خیلی چیزها می‌داند ولی به طور تخصصی روی شلمچه کار کرده، راوی بر اساس تخصص شهیدمحوری یعنی یک شهید، روی خصوصیات ازدواج شهدا ما جدیدا روی فلش کارت‌ها که چاپ شده ازدواج شهدا که تمام شهدا چگونه ازدواج‌کردند ،شهدای شاخص و گمنام، و در تخصص شهدای جوان و نوجوان .از اول دنبال این بودیم که کسی در این بحث متخصص شود مثلا فرض ازدواج شهدا که برای خانواده و جوان‌ها بگوید و این متخصص باشد و یا مسایل دیگر شهیدمتخصص باشد و در خود شهید  ریز شویم. 

مثلا یک کاروان از کازرون به منطقه می آید بگویند که در این منطقه چند نفر از کازرون بوده و شهید شدند.به این شکل باشد آیا کار شده یا برنامه دارید؟

 بله این جزء ایده‌آل‌های ماست اما کم‌کم، دوستان آموزش دنبال این بودند که ریزریز در مورد هر استان بتوانیم این کار را انجام‌دهیم اما بعضی سلیقه‌ای و ذوقی رفتند و کار کردند و متخصص‌اند و بعضی‌ها درباره شهدا شهرستانها  می دانند واما خاصش تا الان موفق نشدیم.

وارد کازرون شویم نظرتان در مورد پتانسیل های روایت گری شهدای کازرون چیست؟چه ویژگی هایی دارند و چه کارهایی میشود انجام داد؟

بگم شما برداشت ناسیونالیستی نکنید!

خیالتان راحت باشد همین اندازه که همشهری هستیم میتوانیم نظراتتان را درباره شهدا بدانیم

با نتوجه به شناختی که از کازرون پیدا کردم ،شما همان قضیه بچه های کازرون اوایل جنگ  توی سوسنگرد و هویزه خودم دیدم نه اینکه با آنها بودم به خاطر ترددی که بخاطر موضوع دفاع مقدس داشتم خبر دارم

اولین گروهی که با ام 1 رفتند اسلحه نداشتند، دفاع مقدس شرکت کردند و بعضی به شهادت رسیدند،یکی از اولین‌ها که در جنگ از استان فارس شرکت کردند کازرونی‌ها بودند ولی متاسفانه نه تنها خود ما کار نکردیم دیگران هم کار نکردند .مثلا امسال در شلمچه هر چه نگاه می‌کنی از شهدای شهرهای  دیگر تصویر زدند شهدای همه شهرستان‌ها ،من وارد شدم نگاه کردم  نه به عنوان یک کازرونی به عنوان یک روایت‌گر هر چه عکس و بنر هست از اطراف فارس است کازرون اسمش نبود من معتقدم اگر خوب روی کازرون کار شود حتی تعداد طلبه ها نسبت به جمعیت ببینید و درصد شهدای آنها جزء بالاترین هاست خیلی مهم است که روی آن کار نشده. شما یا من هنوز دقیق تعداد روحانی اینجا را نمی‌دانید چقدر است! ما می خواهیم بگوییم کار نشده است

سال اول که یادواره شهدای روحانی بود بنیادشهید تعدادی را معرفی کرد بعد خانواده‌هایی که شهدای طلبه داشتند می آمدند و آمار ارائه می‌کردند یعنی فرق آماری وجود دارد مثلا یکی از شهرها فرمانده سپاه امده بود یادواره برگزار کرده‌بود تعداد شهدا را نمی‌دانست و یکی از آقایون گفته‌بود فلانی هم هست و دیده‌بودند درسته و امار 42 شهید را 32 شهید معرفی کردند

در یکی از بخش‌ها از آن طرف نیروهایی که در این شهر بودند جزء سردارهای حقیقی  دفاع مقدس بودند شما همین شهید پیروی را نگاه کنید نه طلبه بوده، نه آدم معروف علمی به معنای امروزی، وقتی از ایشان حرف زده می‌شود برای خودش یک طراح در بحث جهاد و دفاع مقدس بوده است. وقتی نیروهای ایشان تعریف می‌کنند که در دفاع‌مقدس ایشان چه ابتکاراتی از خودشان به خرج‌دادند حتی شاید اقوام ایشان هم نمی‌دانند. خوبی شهدا این بوده که خیلی از اقوام آنها هم نمی‌دانند چه کاره است یک داستان  این بود که حقیقت دارد مادر بنده خدایی زنگ زد به بچه‌اش گفت شما دارید چه‌کار می‌کنید ایشان هم جواب دادند که ما اینجا شهردار شدیم. روز بعد این مادر با عشق اومده‌بود گفته‌بود ببین بچه من یک روز رفته جنگ اونجا شهردار شده بماند انشاءالله استاندار هم می شود یک یا دو مورد نبوده بارها اتفاق افتاد پدر شهید زین الدین نقل می کرد مجیدشان اسمی ازش نیست جزء فرماندهان عملیات لشکر 17 علی بن ابی طالب بوده  می گفتند تا این اواخر نمی دانستیم جزء فرمانده هاست می دانستیم ماشین دنبالش می اید ماشین خصوصی  واینها، ومی دانستیم مهدی فرمانده است ولی این را نمیدانستیم.بابا از بچه خبر نداشت. ولی متاسفانه نیروهایی که می دانستند حرف نزدند و بعضی هم دریایی از اطلاعات دفاع مقدس را زیر خاک بردند ما هم کم کاری کردیم  نتوانستیم از آنها خبر بگیریم.

من قریب یک سال و خرده ای با مرحوم رستمی همکار بودیم ایشان بسیج دانشجویی دانشگاه تهران بود ما هم به عنوان طلبه های راوی بودیم بعد که ایشان به شهادت رسید من فهمیدم ایشان کازرونی و خشتی است اصلا در بحث ناسیونالیسمی نبودیم.

وضعیت روایت گری  از شهدای کازرون را الان چگونه می بینید؟ آیا اون حقی که باید باید رعایت شود شده یعنی از شما در این زمینه ها استفاده شده؟

دوستان اصلا از توانایی‌ها خبر ندارند! همین امکاناتی که دست من بوده و می توانستند استفاده کنند هم نکردند کسی که مثلا پیشکسوت در روایت‌گری و سیره شهدا است. خیلی از آقایان نمی‌شناسند و نمی‌دانند بعضی هم شاید بدانند به خاطر اغراض دیگری نیامدند .نه متاسفانه توی این بحث روایت گری شهدا کم  کار شده . این‌ها ذوقی بوده که من آمدم رفتم گلزار علاقه مندم یک سر به گلزار سید محمد یا بهشت زهرا می زنم خیلی این کارها انجام نمیدهند.

اگر صحبتی یا نکته ایی در انتها دارید بفرمایید؟

برای شما دوستان که در این راه زحمت می کشید آرزوی موفقیت دارم البته باید بگویم که این کار  مخصوصا چون شهدا پشت آن هستند و زنده هستند به معنای حقیقی نه زنده‌ای که مردم می‌گویند .خود این‌ها حضوردارند و حتی حمایت فیزیکی هم لازمباشد انجام میدهند؛ کار موفقیت آمیز خواهد بود مخصوصا آن‌هایی که اخلاص بیشتری دارند یعنی قصدشان خدای نکرده مسایل سیاسی به معنای امروزی نباشد برای نظام اشکالی ندارد از شهدا خرج کنیم اما برای اشخاص کار را خراب می‌کند آنهایی که اخلاص داشتند چه دفاع مقدس چه الان،آنهایی که در دفاع مقدس آمدند هیچ کاره بودند شهید شدند بعضی از آنهایی که فرمانده بودند الان به قهقرای مسایل سیاسی رسیدند و مردم لعنت‌شان می‌کنند و اون‌های که در این زمان کار می‌کنند مثل شهید پازوکی یا محمودوند که برای شهدا و ابدان شهدا کار کردند و اخلاص داشتند ماندند و آن‌هایی که مسولیت‌های کلان داشتند و اخلاص نداشتند فراموش شدند. پازوکی نیرو بوده در تفحص و خیلی از این ها نیروی ساده‌ای بودند که برای شهدا کارکردند ولی ماندند. شهدا هم عنایت کنند مخصوصا شهدای شهر خودمان که آدم‌های باتقوایی بودند انشاالله به شما عنایت داشته باشند



نوشته شده توسط مهدی صنعتی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

اشراق

یادداشت های یک فرهنگ دوست

هنر
  • یا مرتضی علی (ع)
کتاب
  • “بوی خوش عطر” رونمایی شد
طبقه بندی موضوعی

دوستان اصلا از توانایی‌ها خبر ندارند!

دوشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۲۸ ب.ظ

مهدی صنعتی: قرار مصاحبه را که گذاشتیم پیشنهادشان برای مکان مصاحبه به سبب امامت جماعت مسجد امام‌خمینی(ره) – آهنگران سابق- در زمان تهیه مصاحبه و البته نسبت فامیلی من، منزل شهیدان محمدپور بود. با دونفر از دوستان به آن‌جا رفتیم و با استقبال گرم پدر شهیدان عزیزمان که خود هم از انقلابیون بازار بود روبرو شدیم. آشنایی من با ایشان به سال‌ها قبل و به واسطه حضورشان در مسجد موحد بود که بعدها به دلیل مجلس جشن سالانه‌شان در شب میلاد حضرت معصومه (سلام‌الله علیها) در قم و گردهم‌آیی طلاب کازرونی و البته همراهی با فعالیت‌های شهیدپژوهی به سبب عضویت در هیات امنای موسسه تفحص سیره شهدا که فعالیت فرهنگی بزرگی توسط این موسسه در سطح کشور مدیریت می‌شود نزدیک‌تر شد و شاید به همین خاطر پیشنهادم را قبول‌کردند. ماحصل مصاحبه‌مان با آن‌که با آن‌چه انتظار داشتم فاصله‌داشت لکن حتی اگر تنها فایده‌اش معرفی و شناساندن یکی از خیل عظیم ظرفیت‌های فرزندان این شهر و دیار هم باشد کفایت می‌کند. امیدوارم مورد قبول شما واقع شود.

 
لطفا خودتان را معرفی کنید.
بهمن دهقان هستم و متولد روستای شاهپور. تحصیلات حوزوی خود را تا مقدمات در کازرون و سطوح و درس خارج را در قم سپری کرده ام و از محضر حضرات آیات "مکارم شیرازی، سبحانی و بهجت" استفاده کرده ام. مدتی مدیریت فرهنگی امامزاده سیدحسین(ع) را بر عهده داشتم و همچنین مسوولیت روابط عمومی و دبیر هیات امنای موسسه تفحص سیره شهدای قم، مسوول ستاد شهید ضابط و هم اکنون هم معاونت امور طلاب و دانش آموختگان مرکز مدیریت فارس را بر عهده دارم.

چطور شد به جمع بچه های روایت گر وارد شدید؟

.بحث انتخاباتی بود که آقای توکلی نامزد بودند در ستادی بود که آقای ظابط هم بودند ما هم دوست داشتیم یک فرد ارزشی انتخاب شوند آنجا با ایشان آشنا شدم و بعد تخصص تبلیغ قبول شدم و اولین دوره تخصص تبلیغ رفتم؛ ایشان آنجا استاد بودند و من هم مسول بسیج بودم و ارتباطات زیاد شد و وقتی این کار را شروع کردند طبیعتا ما هم که دنبال این تیپ آدم‌ها بودیم .ایشان هم خودشان از بچه‌های جنگ بودند و در واقع نقشی هم در دفاع‌مقدس داشتند و نیروهایی که جمع‌شدند مثلا شهید برادران طلبه بودند ولی فرمانده بودند که اطلاعات ریزنظامی در مورد توپخانه داشتند سعید جلیلی یکی از نیروهی شهید برادران بود شهید برادران سال‌های سال در موسسه ما بودند اما هیچ وقت نگفت که من فرمانده بودم.

توضیح اجمالی در مورد فعالیت های موسسه بیان بفرمائید؟

دوستان موسس موسسه تفحص سیره شهدا ابتدائا به عنوان امام جماعت با بچه های تفحص به مناطق جنگی می رفتند و بعضی اوقات تفحص هم انجام می دادند؛ سال 1379 که رسید آقای باقرزاده – مسوول پیشین بنیاد حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس - روزی به آقای ضابط و آقای فرازی که الان در دفتر مقام معظم رهبری هستند و آقای ماندگار که الان از دوستان  هیئت امنای موسسه هستند اینطور بیان کرده بودند که ما داریم اَبدان مطهر شهدا را تفحص می کنیم ای کاش گروهی هم پیدا می شدند که سیره شهدا را تفحص کنند و این جرقه زده شد که دوستان  بواسطه آن‌که همگی دارای تخصص تبلیغ بودند و یک موسسه به نام اندیشه تبلیغ هم داشتند و کتابخانه ای – که البته در حد 10 تا 20 کتاب  هم بیشتر نبود استارت کار با عنوان تفحص سیره شهدا زده شد.

الحمدلله اونجا یکی ازبرنامه هایی که داشتند ایجاد و راه اندازی رشته شهید پژوهی بود و همین باعث شد و خدا توفیق داد که بچه از مادر بزرگتر شد یعنی این زیر شاخه که خودش زیر مجموعه موسسه اندیشه تبلیغ بود یک دفعه خودش رشد کرد و شد  یک موسسه که الان تقریبا تا آنجا که من خبر دارم  بیش از هزار طلبه که حداقل باید سطح دو را  گذرانده باشند  در تخصص روایت‌گری آموزش داده اند. البته مجموعه ما غالبا بچه ها به لحاظ علمی در سطح قابل توجهی قرار دارند؛ برخی خارج خوانند بعضی ها تا حد مجتهد هستند ازعزیزان هستند خیلی از اینها که کار را شروع کردند و قریب به 80 نفرغالبا بچه های جنگ بودند که ما می‌گفتیم اگر چند تا از شما را کنار هم بگذاریم یک آدم کامل نمی‌شود یکی چشم ندارد یکی دست ندارد و یکی هم یک دست و یک پا، یکی چشمش معیوب بود،یکی هم شیمیایی است با اخلاص تمام با جیب‌شان هم شروع کردند .

تامین اعتبار برنامه هایتان را به چه شکل انجام می دادید؟

توی بحث تربیت راوی چند تز داشتیم که بعضی دارد عملی می‌شود؛ یکی این‌که ما راوی بر اساس خود منطقه تریت کنیم، مثلا تخصص‌شان شلمچه باشد عمومی خیلی چیزها می‌داند ولی به طور تخصصی روی شلمچه کار کرده، راوی بر اساس تخصص شهیدمحوری یعنی یک شهید، روی خصوصیات ازدواج شهدا ما جدیدا روی فلش کارت‌ها که چاپ شده ازدواج شهدا که تمام شهدا چگونه ازدواج‌کردند ،شهدای شاخص و گمنام، و در تخصص شهدای جوان و نوجوان .از اول دنبال این بودیم که کسی در این بحث متخصص شود مثلا فرض ازدواج شهدا که برای خانواده و جوان‌ها بگوید و این متخصص باشد و یا مسایل دیگر شهیدمتخصص باشد و در خود شهید ریز شویم.

خیلی از مجموعه هایی که با بودجه های آنچنانی شروع می شود باز هم نتیجه نداده واینجا هم بچه ها دور هم نشسته بودند و می گفتند در جیبشان  چقدر هست همان را وسط می گذاشتند و کار می کردند الحمدالله منتظر بودجه هم نبودنداول کار را انجام می دادند و بعد می گفتند بودجه می رسد ،می دانستند بودجه می رسد .یک مورد یادم نمی رود خدا رحمت کند پدر شهید زین الدین یک ارتباطاتی با موسسه داشتند در یک مورد مبلغ پولی از خود ایشان بدهکار بودیم چون  خانه ایی که کلاس ایشان بود و متعلق به مسجد بود از ایشان کرایه کردیم وپول را برای مسجد می گرفت یک مقدار هم از جاهای دیگر بدهکار بودیم روز قبلش ما یک جلسه داشتیم در گلزار،خدا رحمت کند آقای ضابط این گزارش کار را آورد  سر قبر شهید زین الدین و بعد با صمیم قلب رو کرد به شهید زین الدین و گزارش کار را به ایشان داد که ما این کار را کردیم این کار کردیم و بالاخره الان بدهکاریم شما یک فکری بکنید،روز بعد بابای شهید زین الدین وارد موسسه شد و با یک چهره طلبکار، اما ان روز نیامده بود برای این کار، وارد که شد همه گفتند این آمده برای طلبکاریش و پول را بگیرد (دوستان) خیلی ناراحت بودند که الان پول چند مدت به تاخیر افتاده بعد پدر شهید زین الدین خدا رحمتشان کند وارد شدند و 200 هزار تومان پول دست‌شان بود گفتند من این پول دستم بوده نمی دانستم چه کاری با آن بکنم فکر کردم شما مستحق خرج کردن هستید این پول برای شما،خودشان هم طلب داشتند ولی پول را دادند و نتیجه گزارش کار به شهید زین الدین روز بعد خیلی خوب مشخص شد. تا الان هم یک دیدگاه داخل موسسه بوده و اون هم این است که هر پولی اجازه خرج شدن در موسسه ندارد خیلی از سازمان‌های دولتی با اشتیاق تمام آمدند اصرار کردند (و گفتند) شما یکی از زیر مجموعه‌های ما باشید و ما گفتیم نمی خواهیم.خیلی جاها قول دادند، رئیس آن مجموعه قول داد ولی آن کار سر و سامان نگرفت یعنی آن پولی که باید از طرف آنها می‌آمد و خرج می‌شد نیامد. بعضی هم دیدیم شهدا نخواستند، واقعا نخواستند این پول در این مسیر خرج شود و از آن طرف، جاهایی که امید نمی‌رفت ریالی هزینه کنند، خودشان مشتاق‌شدند اعتبار دادند و خرج  هم شد.

همان‌طور که عرض کردم اعتبار و دارایی موسسه در ابتدا در حد پول تو جیبی دوستان بود مثلا اولین بار یک موسسه 200 تا 300 هزار تومان کمک کرده بود توی ذهن‌مان بود که خیلی کمک کرده است، بعضی از دوستان خیلی خوشحال که این مجموعه عنایت به شهدا داشته، اما این اواخر خودم نگاه کردم و برآورد کردم سالیانه25،26  میلیون خودم خرج کردم.حالا کار را نگاه کنید این مقدار که دوستان فکر می کردند پول زیادی هست این طرف چون کار، خالصانه پیش رفته‌بود و هیچ توقعی هم نداشتند. نیروهایی که اوایل با ما بودند گفتند ما آمدیم قبول داریم خرج زندگی داریم ولی چند روزش را بگذارید برای شهدا، بهترین ایام سال هم که موقع دید و بازدید خانواده‌های‌شان، موقع شمال رفتن‌شان بود، می‌آمدند در خاک شلمچه و خدمت می‌کردند. 

در شکل گیری فضای جدید و موجود در روایت گری چقدر موسسه را موفق می‌دانید؟

روی هم رفته کار برای شهدا سر و سامان گرفته و ما هم مدعی  نیستیم که ما اول بار این کار را کردیم چون این حرف از اخلاص کار کم می‌کند، اما بعضی‌ها مدعی شدند یعنی کاری که تا سال 75- 76 روی زمین مانده‌بود و چند سال از دفاع مقدس گذشته‌بود و خیلی فکر نبودند شروع شد و الحمدالله  به این صورت رشد کرد، بعضی‌ها مدعی شدند کار ماست، ما هم گفتیم بسم الله و وارد فضای دیگه‌ای شدیم و در اون فضا الحمدالله موفق شدیم. شما ببینید اولین نرم‌افزار موبایلی دفاع مقدس را ما تولید‌کردیم، الان همین آماری که چند روز پیش داده شد 37- 38 نرم افزار موبایل طراحی‌کردیم که ارائه شود یعنی هر جا ما دیدیم فضا خالیست و می‌شود کاری برای شهدا کرد ما واردشدیم و هر جا احساس‌کردیم آنجا اشباع‌شده و بقیه می‌توانند کار بکنند گفتیم راحت‌تر شما انجام بدهید اما اگر عرضه انجام‌ کار را دارید، تحویل بگیرید نه این‌که بیایید کار رابگیرد و بعد رهایش کنید.

ما توفیق داریم 4- 5 سال که بحث راهیان نور که بالاخره  اونجا چایی‌ریز دوستان و به صورت مستقیم و غیر مستقیم خادم‌شان بودیم من می‌دیدم تأثیر راوی روحانی دفاع‌مقدس چقدر ارزشمند است یعنی به این شکل‌بود که بعضی مواقع کاروانی قبلا 4 بار از تهران آمده‌بود و دوره پنجم بود که ما با ایشان آمدیم و خیلی هم درست و حسابی خرج می‌کردند، اتوبوس‌های مدل بالا و البته پدر و مادر شهدا را هم همراه خود می‌آوردند؛ 14 اتوبوس بودند و در نهایت خود پدر و مادر شهدا خیلی دعا می‌کردند و می‌گفتند ما چند بار آمده‌بودیم منطقه و به ما می‌گفتند اینجا شلمچه است یک غذایی هم می‌دادند و می‌گفتند سوار بشویم و برویم، نمی‌گفتند در شلمچه چه اتفاقی‌افتاده، چه کسانی شهیدشدند چه حادثه‌هایی بوده یا در فکه همین‌طور. 

مخالفتی هم با کاری که شما انجام می دادید صورت گرفت؟

اوایل که خیلی سفت و سخت مزاحم می‌شدند و می‌گفتند مگر شهدا هم احتیاج به روضه‌خوانی دارند؟ می‌گفتند مگر این‌جا -همون تعبیر بدی که  بعضی‌ها می‌گویند- مگر اینجا قضیه کربلاست که روضه می‌خوانید؟ خیلی‌ها هم به شدت مخالف‌بودند و بعدها که خودشون فهمیدند، می گفتند هیچ چیزی واقعا بهتر از این نیست و این‌هایی که مخالف بودند شروع کردند خودشون روضه‌خوان شهدا هستند و مقام معظم رهبری هم در دیداری که دوستان هیئت امنا در یک جلسه خصوصی خدمت‌شان بودند آقا تایید فرمودند و این جمله را فرمودند که روضه‌خوانی برای شهدا به اون روضه‌خوانی برای امام حسین دچار نشود از یک طرف تایید کردند که روضه‌خوانی برای شهدا بایدباشد و از یک طرف جلو انحرافات گرفته‌شود. در واقع الان در جامعه به این سبک است بعضی از آقایون یا ارتشی‌هایی که وجهه ارتشی دارند و پرستیژ خاص ارتشی دارند راویانشان به این سمت رفتند فهمیدند که اگر بخواهند موفق شوند باید از این راه استفاده کنند. 

این‌که شما فقط از راویان روحانی موسسه استفاده می‌کنید دلیلش همان بحث روضه‌خوانی بوده یا نکات دیگری هم مدنظر است؟

البته ما منحصر به خودمان نکردیم و با برخی از تشکل‌های دانشجویی مثل بسیج دانشگاه‌ها و یا جهاد‌سازندگی دوره مشترک داشتیم؛ یعنی کار را  منحصر به خودمان نکردیم. حتی بچه‌های جهاد که در دوره‌ها شرکت می‌کردند برخی باقیمانده جهادسازندگی سابق بودند و راویان‌شان تربیت شده موسسه هستند . 

خودتان جایگاه بحث روایت گری را در اردوهای راهیان نور چه می دانید و به‌واسطه روایت‌گری که مدعی آن دوستان طلبه بودند، فضای راهیان نور راتغییر کرده می بینند ؟

ما معقدیم این روی‌کرد با توجه به نیاز روز است باید روایت گری با توجه به نیاز روز خودمان باشد و نیاز امروز ما الگودهی است کاری که ما کارمان را متمرکز بر آن کرده ایم. متاسفانه یک ظلمی به دفاع مقدس شده است و آن این‌که جوانهای ما حتی بند کفش فلان فوتبالیست توی کشور افریقایی هم می‌شناسند که با فلان بند کفش می آیند سفید یا قرمز یا خانه آنها کجاست.ولی شهدای ما را نمی‌شناسند امروز جکی چان را که هنرپیشه خیالی است و حقیقت ندارد را بیشتر از شهدا می‌شناسند در صورتی که ما هزاران جکی‌چان حقیقی، هزاران بروس‌لی حقیقی داریم. یکی از خواهران شهدا تعریف می‌کرد که وقتی ایشان کوچک‌بودند به عنوان خواهربزرگ‌تر دست‌شان را می‌گرفتم، ولی در فکه نگاه کردیم دیدیم خدا چه قدرتی به ایشان داده یادم افتاد به مصداق رواییآن که حضرت علی فرمودند "من این‌قدر شجاعت دارم که اگر آن را از اولین آدم تا آخرین آدم  تقسیم کنند شجاع می‌شوند"؛  اون‌جا به یادم افتاد که این آدم در 15-16 سالگی چطور رفته با اون دشمن درگیر شده شما همین الان اونجا برید از میدان مین اونجا می‌ترسید ولی این پسر15-16 ساله از این میدان مین گذشته اون طرف هم درگیر شده و دشمن را خوار کرده نه این‌که تسلیم دشمن شده و یا با دشمن جنگیده کاری سر دشمن آورده که آخر کار دشمن از آنجا فرار کرده خوب این را کی به او داده و در سایه چی براش ایجاد شده.

این موسسه کارش بیشتر بر روی شهدای مشهور کشوری است یا برای استخراج  سیره شهدای گمنام شهرستان‌ها و استان‌ها هم برنامه هایی دارد؟

اتفاقا ما اون کاری که دوستان از اول انجام دادند را قبول نداشتیم مثلا هر لشکری به تناسب شهدا مثلا شهید همت جزء لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود یا شهید کلهر جزء لشکر 10 مخصوص سیدالشهدا بود. آنها آمدند روی آن کار کردند یا شهید کاظمی حالا اخیرا بچه های لشکر 7 نجف اشرف روی آن کارکردند، حاج حسین خرازی را لشکر 14 امام حسین روی آن کار کردند؛ ما این را قبول نداریم که حتما باید برویم دنبال شهدای شاخص باید برویم دنبال شهدای گمنام که در گمنامی خودشان خیلی بزرگترند هرچند این دیدگاه من است و شاید بعضی دوستان قبول نداشته باشند. در دفاع‌مقدس مسولیت‌ها بر اساس تقوا بوده چون با تقواتر بودند مسول تیپ یا لشکر شدند نه چون تخصص بالاتر داشتند  شما یک رصد کنید چون تقوای اینها بالاتر بوده از یک طرف دیگر خیلی‌ها هم بودند مثل عرفای ما خیلی عرفای ما مشهورند اما عرفایی هم هستند که بالاتر ولی گمنام هستند شهدای ما هم همین‌طور که‌ شهدای شاخص داشتیم  لشکراشون برای آنها کارکردند باید هم می‌کردند حق‌شان هم بوده کارکردند اما ما گفتیم همه اون‌هایی که گمنام هستند که خیلی از اون‌ها رو هم نمی‌شناسیم را در نظر می‌گیریم و اولویتی قائل نخواهیم‌شد. شما چند شهیدی که در گل‌زار شهدای سید محمد نوربخش و بهشت زهرا که سنگ قبر ندارند و دلیل این‌که با وصیت‌شان سنگ قبر ندارند و می‌خواستند با این‌کار گم‌نام باشند اما با این کار از گم‌نامی بیرون‌آمدند. سرهنگی هست به نام سرهنگ نصیری که راوی دفاع مقدس است ایشان نقل‌می‌کرد که جلسه‌ای در شیراز داشتیم. یادم آمد که در زمان جنگ یکی از بچه‌های کازرونی که با ما بودند و شهید شدند را آوردیم اینجا و دفن کردیم و رفتیم.  نمی‌دانستیم قطعه آن کجاست فقط می دانستیم در کازرون است. با دوستان تصمیم گرفتیم بیاییم اینجا و به احترام ایشان، سری به مزار ایشان بزنیم و یک فاتحه بخوانیم و برگردیم می‌گفت ما آمدیم راه را گم کردیم خانمی ما را صدا زد ،تعجب کردیم و گفت دنبال  مزار فلانی می گردید؟ و بعد نشان‌مان داد و داستان تعریف کرد که دیشب بچه‌ام به خوابم آمده و گفته دوستان می‌آیند سر قبر آنجا باش که اینها مهمان هستند و شما میزبان باشید

اسم شهید در ذهنتان نیست

می‌توانم سوال کنم .اینها شهدای گمنامی هستند که ما نمی‌شناسیم 

خود موسسه برای اینها کاری انجام داده؟

 بله در بحث کتاب ما معتقدیم مختص به شهدای انقلاب و دفاع مقدس نباشیم. شهدای صدر اسلام داشتیم که اولین کتاب درباره شهدای صدر اسلام دوستمان آقای صادقی نوشتند بعد شهدای شهرستان‌ها را رصد کردند و همین‌طور آمده تا کتابهای جدید با همین دید دارد چاپ می شود.

در بحث روایت‌گری شمامثلا یک کاروان از بوشهر یا یک کاروان از فارس دارید آیا کسی که انتخاب می شود می تواند تخصصی در مورد شهدای بومی این استان‌ها روایت گری کند؟

توی بحث تربیت راوی چند تز داشتیم که بعضی دارد عملی می‌شود؛ یکی این‌که ما راوی بر اساس خود منطقه تریت کنیم، مثلا تخصص‌شان شلمچه باشد عمومی خیلی چیزها می‌داند ولی به طور تخصصی روی شلمچه کار کرده، راوی بر اساس تخصص شهیدمحوری یعنی یک شهید، روی خصوصیات ازدواج شهدا ما جدیدا روی فلش کارت‌ها که چاپ شده ازدواج شهدا که تمام شهدا چگونه ازدواج‌کردند ،شهدای شاخص و گمنام، و در تخصص شهدای جوان و نوجوان .از اول دنبال این بودیم که کسی در این بحث متخصص شود مثلا فرض ازدواج شهدا که برای خانواده و جوان‌ها بگوید و این متخصص باشد و یا مسایل دیگر شهیدمتخصص باشد و در خود شهید  ریز شویم. 

مثلا یک کاروان از کازرون به منطقه می آید بگویند که در این منطقه چند نفر از کازرون بوده و شهید شدند.به این شکل باشد آیا کار شده یا برنامه دارید؟

 بله این جزء ایده‌آل‌های ماست اما کم‌کم، دوستان آموزش دنبال این بودند که ریزریز در مورد هر استان بتوانیم این کار را انجام‌دهیم اما بعضی سلیقه‌ای و ذوقی رفتند و کار کردند و متخصص‌اند و بعضی‌ها درباره شهدا شهرستانها  می دانند واما خاصش تا الان موفق نشدیم.

وارد کازرون شویم نظرتان در مورد پتانسیل های روایت گری شهدای کازرون چیست؟چه ویژگی هایی دارند و چه کارهایی میشود انجام داد؟

بگم شما برداشت ناسیونالیستی نکنید!

خیالتان راحت باشد همین اندازه که همشهری هستیم میتوانیم نظراتتان را درباره شهدا بدانیم

با نتوجه به شناختی که از کازرون پیدا کردم ،شما همان قضیه بچه های کازرون اوایل جنگ  توی سوسنگرد و هویزه خودم دیدم نه اینکه با آنها بودم به خاطر ترددی که بخاطر موضوع دفاع مقدس داشتم خبر دارم

اولین گروهی که با ام 1 رفتند اسلحه نداشتند، دفاع مقدس شرکت کردند و بعضی به شهادت رسیدند،یکی از اولین‌ها که در جنگ از استان فارس شرکت کردند کازرونی‌ها بودند ولی متاسفانه نه تنها خود ما کار نکردیم دیگران هم کار نکردند .مثلا امسال در شلمچه هر چه نگاه می‌کنی از شهدای شهرهای  دیگر تصویر زدند شهدای همه شهرستان‌ها ،من وارد شدم نگاه کردم  نه به عنوان یک کازرونی به عنوان یک روایت‌گر هر چه عکس و بنر هست از اطراف فارس است کازرون اسمش نبود من معتقدم اگر خوب روی کازرون کار شود حتی تعداد طلبه ها نسبت به جمعیت ببینید و درصد شهدای آنها جزء بالاترین هاست خیلی مهم است که روی آن کار نشده. شما یا من هنوز دقیق تعداد روحانی اینجا را نمی‌دانید چقدر است! ما می خواهیم بگوییم کار نشده است

سال اول که یادواره شهدای روحانی بود بنیادشهید تعدادی را معرفی کرد بعد خانواده‌هایی که شهدای طلبه داشتند می آمدند و آمار ارائه می‌کردند یعنی فرق آماری وجود دارد مثلا یکی از شهرها فرمانده سپاه امده بود یادواره برگزار کرده‌بود تعداد شهدا را نمی‌دانست و یکی از آقایون گفته‌بود فلانی هم هست و دیده‌بودند درسته و امار 42 شهید را 32 شهید معرفی کردند

در یکی از بخش‌ها از آن طرف نیروهایی که در این شهر بودند جزء سردارهای حقیقی  دفاع مقدس بودند شما همین شهید پیروی را نگاه کنید نه طلبه بوده، نه آدم معروف علمی به معنای امروزی، وقتی از ایشان حرف زده می‌شود برای خودش یک طراح در بحث جهاد و دفاع مقدس بوده است. وقتی نیروهای ایشان تعریف می‌کنند که در دفاع‌مقدس ایشان چه ابتکاراتی از خودشان به خرج‌دادند حتی شاید اقوام ایشان هم نمی‌دانند. خوبی شهدا این بوده که خیلی از اقوام آنها هم نمی‌دانند چه کاره است یک داستان  این بود که حقیقت دارد مادر بنده خدایی زنگ زد به بچه‌اش گفت شما دارید چه‌کار می‌کنید ایشان هم جواب دادند که ما اینجا شهردار شدیم. روز بعد این مادر با عشق اومده‌بود گفته‌بود ببین بچه من یک روز رفته جنگ اونجا شهردار شده بماند انشاءالله استاندار هم می شود یک یا دو مورد نبوده بارها اتفاق افتاد پدر شهید زین الدین نقل می کرد مجیدشان اسمی ازش نیست جزء فرماندهان عملیات لشکر 17 علی بن ابی طالب بوده  می گفتند تا این اواخر نمی دانستیم جزء فرمانده هاست می دانستیم ماشین دنبالش می اید ماشین خصوصی  واینها، ومی دانستیم مهدی فرمانده است ولی این را نمیدانستیم.بابا از بچه خبر نداشت. ولی متاسفانه نیروهایی که می دانستند حرف نزدند و بعضی هم دریایی از اطلاعات دفاع مقدس را زیر خاک بردند ما هم کم کاری کردیم  نتوانستیم از آنها خبر بگیریم.

من قریب یک سال و خرده ای با مرحوم رستمی همکار بودیم ایشان بسیج دانشجویی دانشگاه تهران بود ما هم به عنوان طلبه های راوی بودیم بعد که ایشان به شهادت رسید من فهمیدم ایشان کازرونی و خشتی است اصلا در بحث ناسیونالیسمی نبودیم.

وضعیت روایت گری  از شهدای کازرون را الان چگونه می بینید؟ آیا اون حقی که باید باید رعایت شود شده یعنی از شما در این زمینه ها استفاده شده؟

دوستان اصلا از توانایی‌ها خبر ندارند! همین امکاناتی که دست من بوده و می توانستند استفاده کنند هم نکردند کسی که مثلا پیشکسوت در روایت‌گری و سیره شهدا است. خیلی از آقایان نمی‌شناسند و نمی‌دانند بعضی هم شاید بدانند به خاطر اغراض دیگری نیامدند .نه متاسفانه توی این بحث روایت گری شهدا کم  کار شده . این‌ها ذوقی بوده که من آمدم رفتم گلزار علاقه مندم یک سر به گلزار سید محمد یا بهشت زهرا می زنم خیلی این کارها انجام نمیدهند.

اگر صحبتی یا نکته ایی در انتها دارید بفرمایید؟

برای شما دوستان که در این راه زحمت می کشید آرزوی موفقیت دارم البته باید بگویم که این کار  مخصوصا چون شهدا پشت آن هستند و زنده هستند به معنای حقیقی نه زنده‌ای که مردم می‌گویند .خود این‌ها حضوردارند و حتی حمایت فیزیکی هم لازمباشد انجام میدهند؛ کار موفقیت آمیز خواهد بود مخصوصا آن‌هایی که اخلاص بیشتری دارند یعنی قصدشان خدای نکرده مسایل سیاسی به معنای امروزی نباشد برای نظام اشکالی ندارد از شهدا خرج کنیم اما برای اشخاص کار را خراب می‌کند آنهایی که اخلاص داشتند چه دفاع مقدس چه الان،آنهایی که در دفاع مقدس آمدند هیچ کاره بودند شهید شدند بعضی از آنهایی که فرمانده بودند الان به قهقرای مسایل سیاسی رسیدند و مردم لعنت‌شان می‌کنند و اون‌های که در این زمان کار می‌کنند مثل شهید پازوکی یا محمودوند که برای شهدا و ابدان شهدا کار کردند و اخلاص داشتند ماندند و آن‌هایی که مسولیت‌های کلان داشتند و اخلاص نداشتند فراموش شدند. پازوکی نیرو بوده در تفحص و خیلی از این ها نیروی ساده‌ای بودند که برای شهدا کارکردند ولی ماندند. شهدا هم عنایت کنند مخصوصا شهدای شهر خودمان که آدم‌های باتقوایی بودند انشاالله به شما عنایت داشته باشند

۹۲/۱۰/۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی صنعتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">