اشراق

یادداشت های یک فرهنگ دوست

هنر
  • یا مرتضی علی (ع)
کتاب
  • “بوی خوش عطر” رونمایی شد
طبقه بندی موضوعی

۱۴ مطلب با موضوع «خاطره» ثبت شده است


هفته گذشته مثل امروز اختتامیه ششمین اجلاسیه منطقه ای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود.اجلاسیه ای که بر اساس عمل به رهنمود رهبر معظم انقلاب مبنی بر ضرورت ارتباط جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با علمای بلاد در شیراز شکل گرفته بود و علما و فضلای استان های فارس، بوشهر و بندرعباس جهت شرکت در این اجلاس و بیان مشکلات روحانیت استان های خود و ارائه راه کارها به شیراز آمدند.

مهدی صنعتی
۱۵ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

و حضرت – زهرا سلام الله علیها - را از آن جهت "محدّثه" گویند که جبرائیل با وی حدیث می کرد و آن یگانه بانوی هستی مطالب جبرائیل را املاء می نمود و علی (ع)مکتوب می فرمود. 


دریافت
مدت زمان: 21 ثانیه

مهدی صنعتی
۱۰ مهر ۹۲ ، ۰۷:۵۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

+ اواخر ماه مبارک رمضان بود که به دعوت امام جمعه محترم شهرستان، جلسه جامعه روحانیت کازرون در محل دفتر ایشان و به میزبانی شان با صرف افطار همراه بود. پس از برنامه افطار بود که حضرت آیت الله بنیادی امام جمعه سابق شهرستانمان در جلسه حاضر شدند و البته پوسترهایی به همراه داشتند. به رسم کسوت و بزرگی و با تواضع شایسته حاج آقا خرسند، آیت الله بنیادی آغازگر جلسه بود. اشان خبر از مسافرت به قم دادند و مشاهده پوستری در این سفر که تصویر گنبد و بارگاه ائمه مدفون بقیع را بر خود جای داده بود. تصویری که به بیان ایشان توسط خود وهابیت ملحد اخذ و اکنون یندی بر انحراف و جنایات آنان بود. ایشان به هر کدام از ائمه جماعات یک و یا دو پوستر دادند تا در مساجد به نحو شایسته ای نصب گردد.

جلسه ی خوبی بود و برای من درسی از احترام و تواضع داشت و درس دیگری از غیرت و تعصب بر مذهب. خداوند همه خادمان فرهنگ اسلامی را حفظ و عزت عنایت فرماید.

++ روایتی است که متن کاملش را دقیق به یادم نیست لکن درباره سه دسته ای است که خداوند آن ها را مورد تمسخر قرار می دهد. یکی از آن دسته ها افرادی هستند که درصددند افرادی را خوار و ذلیل و در انظار مردم کوچک کنند در حالی خداوند کمر به عزیز نمودن آنان بسته است. این روزها اخبار از عزیز شدن تعدادی از این افراد است. امیدوارم این ضمیر مرجع خود را به خوبی پیدا کند.

 

+++ ایام، ایام دفاع مقدس است. مدتی است که توفیق خدمتگزاری امامزادگان عشق 1 شهرستانمان را خداوند کمتر به ما عطا می کند. به جایش این روزها تا بخواهید در وصف مقام شهدا از آنان که در جهت گرامیداشت یاد و خاطره ی این بزرگمردان شهرمان گامی برنداشته و نمی دارند خواهید شنید و خواهند نوشت. البته این رسم زمانه است وظیفه برخی شعاردادن درباره زنده نگه داشتن یاد شهداست و برخی دیگر عمل کردن. جالب این جاست که آن که عمل می کند بی پشتوانه است و آن که حرف میزند منبع اعتبار و هزینه. ان شاءالله ما از دسته دوم نباشیم.

++++ روزی با جمعی از رزمندگان به بهانه ای نشسته بودیم و از خان شیرین خاطراتشان استفاده می کردیم. یادم می آید بحث به نگرانی ها و درد دل ها رسید. یکی از آن بزرگواران ماجرایی را تعریف کرد که هم بی ارتباط با بند قبل نیست و هم گفتنش خالی از لطف. می گفت روزی دوستان رزمنده ی کازرونی به جلسه ای دعوت می شوند و مسوولی – احتمالا عالی مقام – به جمع شان می آید و در وصف مقام شهید و وظایف رزمندگان پس از جنگ داد سخن داده و از آن ها می خواسته مواظب باشند که پا روی خون شهدا نگذارندو خلاصه مطلب به اصطلاح زیره به کرمان می برده است. عزیزمان می گفت : این مسوول در ایام ماضیه – که همان ایام جهاد و شهادت بوده که ایشان در ارتباط با شهدایش به ایراد سخن مشغول بوده اند – ایشان در مسیر جبهه حتی به بلکتک هم نرسیده بوده است و حالا می خواهد در رابطه با وظایف ما نسبت به شهدا درسمان دهد. 2 این را گفتم که دقیق نکته بالا جا بیفتد که فرق حرف و عمل چه اندازه است.

+++++حدود سه ماهی از رونمایی " باران و بوران " دوست داشتنی می گذرد و تازه دارد جای خود را باز می کند. دوست داشتیم در این ایام جشن رونمایی دومین کتابمان را در حوزه ادبیات پایداری کازرون رونمایی می کردیم ، لکن به دلایلی تا کنون موفق نشده ایم. ان شاءالله آن شهید سعید از سر کم کاری احتمالی ما بگذرد و توفیق خدمتگزاری اش را به ما عطا کند.

++++++ دعا بفرمایید تا هم بتوانیم وظایفمان را به درستی تشخیص دهیم و به تمامه به سرانجام رسانیم و هم به مریضان شفا عنایت شود.

 

پا نوشت:

1." شهدا امامزادگان عشقند " : مقام معظم رهبری (مدظله)

2. البته فی حد نفسه توصیه های ایشان خوب بوده است و سخنی به گزاف نگفته اند لکن این عزیز رزمنده این حرف ها را از باب " انظر الی من قال " بیان می نمودند و نه " انظر الی ما قال "!!

مهدی صنعتی
۰۱ مهر ۹۰ ، ۱۸:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
  1. در لغت فارسی و در مقابل لغت تعمیم این گونه نوشته شده است : " وارسیدن ، همه رس بودن ، فراگرفتن ، شامل همه کردن ، عمومیت دادن " (1)
  2. در زندگی روزمره به صورت وحشتناک سر و کار داریم با قواعدی عمومی و کلی که کار و بار زندگی مان را با آن ها رتق و فتق می کنیم . بسیار مواردی هم پیش آمده است که با مشاهده چند مورد جزیی قواعدی کلی و عمومی را استنتاج کرده ایم و البته گاه به زیربناها و بنیان های تفکرمان هم تبدیل شده است که اگر به واقع این قواعد کلی و عمومی نباشد از آن دسته از مواردی است که سبب خطای در تفکر و در ادامه در صورت استفاده از آنان در استدلال موجب مغالطه در کلام می گردد.
مهدی صنعتی
۲۲ آذر ۸۸ ، ۱۵:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر

1. ما آدم ها به فراخور حالمان و موقعیت هایمان بسیار عنایت هایی بوده که غالبا قدر ندانسته ایم چرا که اگر خلاف آن بود همگی به آرزوهایمان رسیده بودیم و بی شک من هم از این قاعده مستثنی نبوده ام . زندگی طلبگی نعمت بسیار بزرگی است که خداوند به من عطا فرمود که به نظرم آن طور که باید از آن بهره نبرده ام . چرایش را بعدا می گویم !!

2. هیچ گاه یادم نمی رود آن روز صبح روز دوشنبه که برای اولین بار گام در مدرسه مان گذاشتم چرا این قدر مجذوب فضا و طبیعت منحصر به فرد آن شده بودم . با این که از نام مدرسه معلوم بود ولی این قدر نمی توانستم حدس بزنم که این مدرسه از ابتدا تا انتها توسط تولیت آستانه ی مقدسه ی حضرت معصومه (س) ساخته شده است . یادم می آید یکی از استادان جوان و به نام قم – که خداوند مدت اندکی افتخار شاگردی اشرا به من عطا فرمود -  می گفت : " قبل از آن که از این جا دعوت به تدریس شوم خواب دیدم دارم پله های حرم یا خانه ی حضرت معصومه (س) – تردید از جانب من است - را با پارچه تمیز می کردم . فهمیدم حضرت برایم خیری مقر کرده اند که آن تدریس در این مدرسه بود . " زندگی در خانه ی حضرت معصومه (س) و یادگیری علم خاندان رسالت، نعمت بسیار بزرگی است که خداوند به من عطا فرمود که به نظرم آن طور که باید از آن بهره نبرده ام . چرایش را بعدا می گویم !!

3. دوشنبه صبح که به قم رسیدم برای انجام برخی از امور آموزشی به مدرسه – همان حوزه ی علمیه – رفتم . کارم که بحمدالله حل شد در حال رفتن برای زیارت درب های باز مسجد مدرسه را دیدم و نوای  آشنای موسیقی حکاکان مرا به سوی خود کشاند . دو سالی هست و شاید بیشتر که با این صداها صبح تا شام مانوسیم . مسجد مدرسه ی ما محل ساخت ضریح نورانی و شش گوشه آقا امام حسین(ع) است. این هم خود نعمتی است که فکر می کنم قدر آن را ندانسته ام . چرایش را بعدا می گویم !!

4. مدتی است در کنار بزگوارانی در کانون فرهنگی پیامبر اعظم (ص) سرگرم راه اندازی دو برنامه مهم و تاثیرگذار پیرامون شهدای کازرون هستیم که کم کم یکی از آن ها به وادی اجرا می رسد و عمومی می شود . تنفس در اتمسفر سرگذشت پژوهی شهدای گران قدر آن قدر لذت بخش است که سینه ی خسته ی چون منی را هم شاداب می کند . این هم خود نعمتی است که فکر می کنم قدر آن را ندانسته ام . چرایش را بعدا می گویم !!

5. معمولا آن دسته از افرادی که در فضای ژورنالیستی کشور زندگی می کنند مدرسه ی علمیه ی معصومیه قم را با مشخصاتی کاملا دروغ و هزاران انگ و مارک مختلف که به یمن 8 سال فضای باز سیاسی به این جوانان مومن و انقلابی زده شد می شناسند اما واقعیت چیز دیگری است. البته این مدرسه در میان دوستداران خط ولایت نام دیگری هم دارد : " پایگاه ولایت " . دلیل این نام گذاری بصیرت بالای طلاب این مدرسه ، ولایت مداری بالای آنان و خوش شانسی عنایت برخی از علما و حق جویی و حق گویی و صد البته بهره گیری از نعمات خداوند به آنان است. هستند طلبه هایی در این مدرسه که برای انجام وظیفه دینی شان ، خود را به هر سلاحی مجهز می کنند . حتی سخت ترین آموزش های نظامی که شاید بسیاری از نظامی های ما هم این کارها را نمی کنند .

6. دو روز پیش چند دقیقه ای از اذان مغرب نگذشته بود که پیامکی به دستم رسید بدین مضمون :

" بچه ها باز بر این نقطه گذارید انگشت

عشق پَر

عاطفه پَر

هر که بسیجی تر پَر

مهدی دهشیری پَر......

یا علی "

انگار آسمان بر سرم خراب شد . نه این که او را خیلی می شناختم و فراقش مرا سخت بود، بلکه خبر شهادت او حین آماده سازی اش جهت انجام وظیفه ی دینی در بالاترین سطح ممکن ، مرا به این فکر فرو برد که ما که در یک مدرسه و در یک شرایط درس خوانده ایم چه طور او برود و ما بمانیم . نعمات خدادادی مشترک مان را در ذهن مرور کردم و ناسپاسی خودم به ذهنم آمد و احتمالا استفاده و قدردانی او را. چه حالی داشته اند همراهانش . می گفتند همان شب حاج آقا جوشقانی – مسوول گروه تفحص سیره شهدا – و خانواده مهدی عزیز به شمال رفته اند . عزیزی می گفت حال همه شان خراب بود .

7. دیروز عصر پیامک دیگری به دستم رسید با این مضمون : " تشییع پیکر شهید مهدی دهشیری ، جمعه ( فردا) ساعت 9 صبح ، از مقابل کارگاه ساخت ضریح مطهر سیدالشهدا ( ابتدای بلوار امین )یه طرف گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) " . کار خدا را می بینی؟ تشییع از کنار ضریح نیمه تمام امام حسین (ع) ! همان که تا چندی دیگر برای رسیدن دستت به آن باید زار بزنی و طلب توفیق کنی . خوش به سعادتت آقا مهدی .

8. دیشب رفتم و لباس مشکی ام را برای شرکت در مراسم فردا آماده کردم . بعد از مدتی کمی ، این سوال برایم پیش آمد که فردا روز جشن و سرور است یا ناله و غم . خوب که فکرش کردم دیدم بستگی دارد که برای که می پوشم . اگر برای خودم است که مشکی بهترین لباس است از برای قدر نداستن نعمت ها و فرصت ها و اگر برای آن شهید سعید است که شاد باید بود و خوشحال چرا که سفر آخرتش را از کنار ضریح مولایش آغاز کرده است . خوش به سعادتت آقا مهدی . خوش به سعادتت.

" اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک "

مهدی صنعتی
۰۹ مرداد ۸۸ ، ۱۲:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ایده ی راه اندازی نمایشگاهی با این موضوع و گستردگی که مطرح می شود سریع تقسیم کاری صورت می گیرد . عده ای در حال آماده سازی امکانات و عده ای دیگر در حال بررسی اجزا و مستند سازی آن ها . در هر دو سوی این ماجرا جلسات فراوانی برگزار می شود . گویی قرار است مدینه بازسازی شود که این قدر با وسواس و دقت نظر حتی متراژ کوچه های بنی هاشم و خانه ی حضرت زهرا هم برای مستند سازان مهم است . بحث های شیرین و جذابی که گاه نتیجه ای در بر ندارد و لذا دست به دامان علما می شوند . فکر کنم در حدود 100 ساعت بحث علمی و تاریخی و امکان سنجی فعالیت های فرهنگی برگزار شد و در دیگر سو نیز اوضاع بر همین منوال است . سخت است بخواهی از چیزی سخن بگویی که اثری از آن نمانده ایت ، نه نشانه ای ، نه تصویری و نه حتی ذهنی که آن ها را دیده باشد . نتیجه اما امید بخش است : همه ی آن چه که مشخص نبود تعیین گردید و آماده برای اقدام.

********

کار که به مرحله ی اجرا می رسد شاید تجربه ای جدید باشد برای دست اندرکاران و امتحانی برای مسوولین و خیرین شهرستان . حال که شیپور جنگ فرهنگی نواخته شده شناختن مرد از نامرد آسان می شود ، شاید سفره ای از سوی حضرتش پراکنده اند تا هر کس به اندازه ی لیاقتش از آن سعادت برچیند و در این مبان چه بسیار افرادی که خروار خروار برداشتند و چه بسیار افرادی که هیچ . راستش را بخواهید نظر کردگی چیزی نیست که همین طوری به دست آمده باشد ریشه در اعمال و نیات دارد و چه نظر کرده بودند آنان که در طول یک ماه و اندی ساختن نمایشگاه دل از همه چیز بریدند و آن را به عشق مادر سادات آویختند . سفره ای پهن شده بود به اندازه ی غیرت و درست کاری و صداقت مردمان کازرون که برچیده شد . خوش به حالتان ای جوانان فاطمیون .

********

روز افتتاحیه که می شود یکی را مامور می کنند که بر در خانه ی صدیقه ی طاهره آتش بگستراند ؛ آن هم چه کسی ، یکی از نوادگانش. نزدیکی های ورود مردم است که می بینند که زار زنان در کنار خانه ی مادرش نشسته است و هنوز انجام نداده است . نه این که مشکلی باشد نتوانسته است ، آخر کار راحتی نبوده است برای آن مرد ، فکرش را بکن کاری که نمادینش برای این جوانان سخت است و جانکاه ،آنان چگونه اصلش را انجام داده اند.

********

نمابشگاه که افتتاح می شود خستگی دست اندرکاران هم از بین می رود . سیل بازدیدکنندگان است که به سوی آن جا روانه می شود تا جایی که در یک شب حدود 7000 نفر به بازدید آن می آیند و این امر مکررا صورت می گیرد . تو گویی همه به دنبال گمشده ای می گردند . از همه قشر جامعه و با خاستگاه های فرهنگی متنوع . از با حجاب تا بی حجاب . در کنار هر بخش نمایشگاه عده ای هستند که توضیح می دهند درباره ی آن ها ، از سخنان رهبری در کردستان پیرامون وحدت شیعه و سنی اندکی گذشته است و چه زیبا دوستان در توضیح وقایع آن سخنان را عملی می کنند .

********

مادری دست در دستان دختر کوچکش از نمایشگاه بازدید می کرد و در کنار هر صحنه ای برای او توضیحاتی می داد و حب اهل بیت و بغض دشمنانشان را در قلب فرزندش به ودیعه می گذاشت . اگر این نمابشگاه یک فایده داشته باشد و آن انتقال سینه به سینه ی مظلومیت دخت رسالت ، شاید برای همه ی عمر دست اندرکاران کفایت کند . مگر نه این است که فرزند زهرای اطهر، رهبر عزیزمان فرمودند " هر کاری که با هنر آمیخته شد در تاریخ ماندگار شد " – نقل به مضمون – پس خوش به حالتان که ذهن های این همه بازدید کننده زین پس فاطمیه را با تلاش شما خواهند شناخت و بر اساس آن اشک خواهند ریخت .

********

در انتهای این ماتمکده ، نمایشگاهی برقرار است از کتاب هایی که به جرات می توان گفت در این رونق برگزاری نمایشگاه های کتاب در کازرون 80 درصد آنان تا کنون رنگ کازرون را به چشم ندیده اند ، در همه ی زمینه ها تربیتی ، تاریخی ، ادبی ، مذهبی ، عرفانی ، خانوادگی و کودکان . محصولات فرهنگی ارایه شده در نمایشگاه نیز این گونه اند . پس از گذشت 30 سال از انقلاب اسلامی بالاخره این نمایشگاه با صدایی بلند فریاد زد که این انقلاب جبهه ای فرهنگی دارد با محصولاتی متنوع و با کیفیت بسیار بالا در هر زمینه ای . ای کاش بر روی این بخش نیز تبلیغاتی صورت می گرفت تا بهتر استفاده می شد از آن .

 ********

از نهادی فرهنگی جز فرهنگ سازی فعالیتی نمی توان متصور شد که این مهم را دوستان کانون فرهنگی پیامبر اعظم (ص) – هیات مذهبی فاطمیون به درستی به اثبات رسانیدند .

-----------------------------

پ . ن (۱) : مطلب دیگری در ارتیاط با نمایشگاه در این جا  نوشته ام . بد نیست نظری بیندازید و بدهید .

مهدی صنعتی
۰۹ خرداد ۸۸ ، ۰۶:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

۱. نوشتن آن هم بعد از مدت ها برای وبلاگی که به منظور بیان دغدغه هایت بوده به زبانی که اولین انتخابت برای این مهم بوده شاید کمی هم برای خودم و هم برای شما عجیب باشد . در این مدت مناسبت های بسیاری بوده که از دست داده ام و نتوانسته ام آن گونه که باید حق مطلب را ادا نمایم با این که تلاش برای عرضه آن چه لیاقت شهرستانمان باشد به همراهی بزرگواران دوست در جای دیگری  و برای همه این اتفاقات صورت گرفته شاید عذری باشد از برای این مهم ولی بی شک این را جبران نخواهد کرد . ممنونم از آنان که برای دیدن مطلبشان خبرم می دادند و شرمنده ام می ساختند .

۲. عزیزانی که آخرین مطلبم   را خوانده اند باید این قسمت را به یاد داشته باشند که گفته بودم " بی شک برای تصحیح این نوع نگرش و نگاه حداقلی به مقوله فرهنگ اسلامی مقالاتی از این دست و حتی ساعت ها سخنرانی و مباحثه راه به جایی نخواهد برد بلکه چه بسا بر گره کار خواهد افزود و لذاست که باید در صدد اصلاح رویکردها و راه های درونی نمودن باورهای صحیح بود و این مهم جز از راه مطالعه و تفکر میسر نخواهد شد و چه زیباست که یکی از عوامل رشد شاخص های فرهنگی بودن یک شهر نیز همان سرانه ی مطالعه و میزان دسترسی شهروندان به اندیشه ها که کتب مظهر تبلور آنانند ، می باشد . " ، حال گویا بر گره کار افزوده است و اندکی سبب رنجش خاطر شده است . امید که با توضیحاتی که ارایه شده است حل شده باشد .

۳. این محرم که به کازرون آمدم افتخار هم کلامی و دیدار عزیزانی را از جمع وبلاگ نویسان هم شهری خداوند نصیبم کرد که شاید شیرینی اش هنوز باقی باشد . شرمنده که نشد بیش از این از وجودشان فیض ببرم و بسیار کوتاه و در شرایطی سخت بود .

۴. نمی دانم که اصولا چرا ما باید دغدغه هایمان را مخلوط کنیم با حرف هایی که هیچ تخصص و یا حتی سوادی در این رابطه نداریم . چه خوب می شد همان طور که خودمان بدمان می آید در تخصصمان فرد بی سواد – از حیث تخصص - نظر بدهد نسبت به تخصص دیگران هم این مهم را مورد توجه قرار می دادیم . فکرش را بکنید مثلا من بخواهم بروم عمل جراحی پیوند قلب را انجام دهم . اصلا تصورش هم خنده دار است چه برسد به جسارتش . قطعا هم خود ضایع می شوم و هم آن بیمار نفله . عرض خود می بری و ...

۵. دلم می خواهد که در این رابطه ها کم بنویسم ولی گویا آقای خاتمی هم برای کاندیداتوری در انتخابات پیش رو مصمم شده اند با این که از خیلی قبل معلوم بود . انتخابات جالبی خواهد شد . از یک سو کروبی ، خاتمی و البته شاید موسوی و از سویی دیگر به احتمال فراوان احمدی نژاد . کاندیداهای غیر مطرح را بی خیال شدم .

۶. این تلویزیون فارسی بی بی سی هم که راه افتاده است . اصولا در میان مطالب که در این باره منتشر شده است این مطلب را دقیق تر و بهتر دیدم . شما هم ببینید بد نیست .

۷. به طور موازی در این جا  مترصد تهیه ی چندین نگاه ویژه هستیم که به فضل الهی در زمان مقتضی تقدیم خواهد شد . برخی از آن ها برای اولین بار است که منتشر می شود . فکر می کنم کارهای جالبی شده باشد . امید است که مقبول افتد . باقی بقای عزیزان بزرگوار .

 

مهدی صنعتی
۰۲ بهمن ۸۷ ، ۰۶:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر

 

ظریفی می گفت که محبت وقتی که محبوبی پیدا می کند تا برای او مورد استفاده قرار بگیرد و به قول خودمان خرج او شود دیگه جزیی از وجود آدم ها می شود و بخشی از درون آن ها را به خود اختصاص می دهد و اگر اتفاقی افتاد که این رشته به هر دلیلی گسست ، این طور نیست که آن محبت هم پاک شود و بر فرض به جایش چیز دیگری و یا محبت فرد دیگری بیاید و تا دنیا دنیا ست گویی تکه ای از وجودت را از دست داده ای و نبودش و فقدانش را حس می کنی . امروز روزی است که از حادث شدن این حال بر من دو سال می گذرد . عزیزی که برای محبت به فردی که هیچ کس این کار را برای او انجام نمی داد و اعتماد به فردی که اصلا لایقش نبود خود را راهی دیار باقی نمود . خدا او را رحمت کند که برای من و آنان که او را می شناختند مرگش باور نکردنی بود و دردناک . نمی دانم هر سال این روزها که می شود ناراحتی هایم از آنان که نگذاشتند که  تا جایگاه ابدی اش او را همراهی کنم تازه می شود و چه کار کنم که این کار آنان گو این که به زعم خودشان از سر دلسوزی بوده است . خدا او را قرین و غریق رحمت خویش گرداند . برای شادی روحش الفاتحه مع الصلوات .

 

مهدی صنعتی
۱۲ اسفند ۸۶ ، ۱۸:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

اصولا بهترین و با نشاط ترین و پر احساس ترین و با طراوت ترین دیدار های سال مقام معظم رهبری ( مد ظله ) مربوط است به دیدار  با اعضای اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان کشور . باورتان نمی شود به سایت ها سری زده و عکس های آن را مشاهده کنید با این که عکس جای واقعیت را نمی گیرد . اصولا دانش آموزانی هم که در این دیدار شرکت می کنند این دیدار را بهترین سفر زیارتی خود می دانند که احساس جاری در آن را در هیچ جای دیگر تجربه نکرده اند و به شهادت دوستان سفر های قبلی دیگر تجربه نخواهند کرد . امشب که با بچه های کازرونی که در این دیدار شرکت کرده بودند  در جمکران صحبت می کردم همه مهر تاییدی می زدند بر این تجربه و احساس شیرین . برق شوق را می شد در چشمانشان دید و هنوز هم با تمام وجود خود  زمزمه می کردند :

« یا بن الحسن فدایت / ای چشمه هدایت / ایران ما ز نامت / دارد عطر ولایت / روز وصال جانان /هنگام بیعت ماست / رضایت تو مولا / اذن شهادت ماست »

« وجود ما خدایی / دریایی از امید است / الگوی ما حسینه / فهمیده ی شهید است / از نسل عاشقان / خمینی کبیریم / مانند آن شهیدان امر تو می پذیریم / دیدار روی ماهت / یک فیض آسمانی است / رخسار پر زنور / تو صاحب الزمانی است / ای رهبر عزیزم / برای ما دعا کن / ما را تو با دعایت / راهی کربلا کن »

مهدی صنعتی
۲۰ ارديبهشت ۸۶ ، ۰۰:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

خبر جالبیه ! کار شهر سلمانه!!! بالاخره بعضی از دوستان وبلاگ نویس و شاید اکثر اونا تا حالا همدیگه رو از نزدیک ندیده اند . هم استفاده فکری - فرهنگی است از حضور صمیمی دکتر فیاض و هم دید و بازدید عید . حتما سر بزنید . من که برای دیدن همه تان لحظه شماری می کنم .  

مهدی صنعتی
۰۵ فروردين ۸۶ ، ۱۶:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر