اشراق

یادداشت های یک فرهنگ دوست

هنر
  • یا مرتضی علی (ع)
کتاب
  • “بوی خوش عطر” رونمایی شد
طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با موضوع «یادداشت ها :: تاریخی :: تاریخ ایران» ثبت شده است


همیشه استاد

هربار که در مراسمی می بینیشان شاید پیش خودت احساس کنی که ای بابا، این ها را آورده اند تا دوباره گزارش کاری بگیرند و خلاص. خودت را که جایشان می گذاری احساس نفرت و بد دلی تمام وجودت را می گیرد ولی این تازه اول راه گمراهیت هست.

نمی دانم در شهر خودمان اصلا جانباز قطع نخاعی داریم یا نه ؟ واقعا من با این همه ادعا نمی دانم ولی این را خوب می دانم که طاقت یک لحظه محتاج دیگران بودن را ندارم. می دانم که آدم متوقعی هستم و اگر اندک کاری برای کسی کنم لااقل در دلم از او توقع فراوانی دارم هر چند که بر زبان نیاورم.

این فکرها را وقتی بلند بلند برای خودم و شمای خواننده این سطور می نویسم که مبهوت یک مکالمه ام . مکالمه ای میان یک جانباز قطع نخاعی از ناحیه گردن با رهبر عزیز تر از جانم. بخوانید:

" رهبر انقلاب به هر جانبازی می‌رسیدند اول کارتش را نگاه می‌کردند تا به نام با او صحبت کنند. بعضی‌ها نداشتند به هر دلیلی. به یکی‌شان گفت: کو کارتت؟ و جانباز جواب داد: سرباز احتیاج به نام و نشان نداره. سرباز را به اسم فرمانده می‌شناسن. و با دست خود رهبر را نشان می‌داد. "

کم آورده ام واقعا. شما اگر دم دست چیزی دارید بیایید و لطفا فک بر زمین مانده ام را جمع کنید.

خیلی معرفت می خواهد که بعد از این همه سال سختی و مرارتی که برای همچو منی حتی قابل تصور هم نیست این چنین امام شناسی ات قوی باشد. آن روزها اینان استادان کلاس عشق و ایثار و جان بر کفی بودند و امروز استاد کلاس معرفت و بصیرت.

و من و تو چه می‌دانیم که جانباز قطع نخاع گردنی یعنی چه؟!

 

مهدی صنعتی
۲۹ مهر ۹۰ ، ۱۵:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ نظر

1. این روزها همه ی حواس ها به فوتبال است و عمل جوانمردانه ی " امین متوسل زاده " . آقا هر کی هر چی داشته داره میده تا از ایشون تقدیر کنه از سازمان صدا و سیما گرفته تا باشگاه قلی آباد سفلی از محلات بالا برره . البته انصافا حرکت ایشان قابل تقدیر است لکن از همان آغاز موج تقدیرها حرفی چون بغض در گلویم گیر کرده بود که نه پایین می رفت و نه می شد آن را بیرون ریخت تا این که خود آقای متوسل زاده در برنامه ی این هفته 90 آن را این گونه فریاد زد :

" من یک توپ را رها کردم و از آن گذشت کردم، کار خاصی نبوده، لطفا به کسانی دقت کنید که بیشتر از اینها زحمت کشیده اند، زیاد توضیح نمی دهم که شعاری شود. من از یک توپ گذشتم ولی کسانی بودند که برای آزادی وطن از جان و سلامتی خودشان گذشت کردند. چرا از آنها تجلیل نمی شود... من افراد زیادی را می شناسم که برای این ملت و این کشور ایثار کرده اند، شهید شده اند، مجروح بوده اند و بعد هم شهید شده اند، اما یکبار هم از آنها تجلیل نشده است ... خواهش می کنم این تجلیل ها و این مراسم ها را قطع کنید، هرچه بوده در همان زمان بود و گذشت، به جای این حرفها به فکر تجلیل از قهرمانان واقعی باشید"

واقعا برای این بزرگمردان چه کرده ایم ؟ جز آن که به قول شاعر گرانقدرمان محمد حسین جعفری هر بار که قرار بوده گزارش کاری از فعالیت های هفته های مختلف بدهند از شهدا مایه گذاشته اند و یا اگر قرار بوده جایی افتتاه شود و یا انتخاباتی برگزار شود جانیازان را به همراه برده اند . بد نیست ببینیم که ما که همین امنیت مان را مدیون این بزرگواران هستیم در روز که چه عرض کنم در هفته چقدر برای آنان وقت گذاشته و در دلمان لااقل بزرگشان داشته ایم ؟

۲. راستی یکی نیست بگوید اگر عمل جوانمردانه این قدر مهم است و قابل تقدیر چرا صدا و سیما کمی به عملکرد خود در این مدت نیم نگاهی نمی اندازد تا شاید راه بازگشت به انصاف را که فراموش کرده است به یاد آورد ؟ فکر کنم همین مقدار کافی باشد .

۳. نمی دانم ولی فکر می کنم که شاید اگر کمی از خر شیطان پیاده شویم و همه ی مسایل را ناموسی نبینیم یهتر یاشد . شاید من که نمی توانم اصلا فکرش را بکنم که حماقت من باعث آزار چندین ماهه مردم شود . بابا دیگه شورش در آمده به قرآن .

۴. این روزها شدید درگیر صفحه بندی راوی 2 هستیم . دلیل این که مدتی است به روز نمی شوم این است که به علت فاصله انتشار کم شماره ی اول و دوم راوی مجبور بودم که  اکثر وقتم را برای آن بگذارم . شرمنده لکن همین الان 2 مطلب آماده دارم که به مرور و در وقت مقتضی آن را در همین جا یا در کازرون نما خواهم گذاشت .

مهدی صنعتی
۱۴ بهمن ۸۸ ، ۱۳:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر

فردا 20 فروردین است و 2 مناسبت دارد که در مورد هر کدام می توان مطلبی جداگانه نوشت لکن فکر می کنم که فردا این قدر درباره مناسبت جدید بنویسند که نوبت به قدیمیه نرسه . امروز هم "روز ملی هسته ای" است و هم "سالگرد شهادت شهید آوینی " .

نمی دانم آیا می توان شخصیت این بزرگ مرد عرصه هنر را در یک پست و یا در یک روز در سال حلاجی نمود و به همه ی وجوه شخصیتی ایشان پرداخت . چندی پیش تلویزیون یه مستندی را پخش می نمود که در آن اعضای گروه فیلم جهاد سازندگی به بیان بردشت های خود از شخصیت ایشان می پرداختند و در این میان جالب این بود که همگی از اخلاق خوب ایشان و تا حدودی هنر برجسته ایشان در امر مستند سازی می پرداختند . این ها همه خوب است ولی آیا به واقع آوینی فقط یه آدم خوش اخلاق بود و نهایتا فیلم سازی برجسته ؟؟ !!!! و لابد حتما مقام معظم رهبری نیز به خاطر همین خوش اخلاقیشان بود که شخصا در تشییع جنازه ایشان شرکت کردند وآن هم به صورت پیاده !!!! مساله این است که آن چه در مورد ایشان اصلا مورد توجه واقع نمی شود آن است که آوینی را " سید شهیدان اهل قلم " نمود که همان اندیشه ها و نوشته هایش است و البته نظریه پردازی هایش در حوزه هنر اسلامی . ایشان بسیار درباره هنر اسلامی اندیشیده و در این رابطه بسیار هم نگاشته است که حداقل کتاب 3 جلدی " آینه جادو " یکی از آن هاست که در آن به صورت مبنایی به ساختارشناسی سینما و بررسی چگونگی بهینه نمودن کارکرد سینما در راستای رسانیدن پیام های دینی به بحث پرداخته اند . ایشان در واقع به این دلیل و به خاطر تحمل آن همه زخم زبان ها و توهین ها (اینجا و اینجا  و اینجا )بود که این همه محبوب است و سید شهیدان اهل قلم و شایسته مشایعت رهبری انقلاب و نایب امام زمان و چه زیبا این همه را در اینجا  گفته است . اما آن چه در باره تزریق اندیشه های ایشان به کالبد هنر این مرز و بوم  پس از گذشت این همه سال چه اتفاقی افتاده است و مسوولان فرهنگی کشور ما حداقل کدام رویکرد دینی را در این امر برگزیده اند و در سیاست گزاری های خود در سینما از آن استفاده نموده اند . در هر حال آوینی بیش از آن که خوش اخلاق باشد و هنرمند اندیشمند است و مردی برای همه هنر ایران .

راستی این جا را هم ببینید بد نیست .

----------------------------------------------------

پ.ن (۱): یک عده ای دیگر چون همان گرسنه های قابلمه به دست که به صورت سازماندهی شده با قطار و اتوبوس های فراوان از شهر های مختلف به یزد آورده شده بودند و برایشان نهار هم تهیه ده بود و متاسفانه به دلیل جو خطرناک و خفقان بالا دوستان ما نتوانستند از این غذاخورانشان عکسی تهیه کنند دوباره دور هم جمع شده بودند .!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!  باور ندارید این جا را ببینید .

پ.ن (۲) : امروز داشتم عملکرد مایلی کهن را در تیم ملی نگاه می کردم دیدم هر چه رکورد هست مال تیم ملی ایشانه ، از ۳۹ بازی رسمی و دوستانه که انجام داده ۳۳بازی بدون باخت و از این مابقی هم سه باختش در بازی دوستانه بوده . این ها همه را اگر در کنار بردهای تاریخی و بازیکنانی که معرفی کرد به فوتبال ما که هنوز هم بعضا تیم روی اونا می چرخه رعایت انصاف لازم می شود  راستی دیده بودید تا الآن فردوسی پور این همه مقابل یه نفر کم بیاره ؟ من که ندیده بودم .  

مهدی صنعتی
۱۹ فروردين ۸۸ ، ۲۰:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

« هنوز بر اوضاع درست و حسابی مسلط نشده بودیم که یکهو در اردوگاه باز شد. چشمتان روز بد نبیند ؛ یک گردان نیروی بعثی تا دندان مسلح وارد اردوگاه شد . علاوه بر اسلحه ، چیزهایی مثل باتوم برقی ، شلنگ ، نبشی ، میله گرد و چماق دستشان بود . هیکل هرکدام از آن ها دو سه برابر هیکل بچه های ما بود . دهان های کف کرده و چشمان از حدقه بیرون زده شان ، چهره های تیره و گرفته شان را کریه تر می کرد . بعدا فهمیدم آن ها جزو ناصبی های عراق هستند که اکثرا یکی از بستگان نزدیکشان را در جنگ با ایران از دست داده بودند .

همین که آمدند تو ، بیرحمانه افتادند به جان ما . یکی از بچه ها داد زد : مجروح ها برن تو ، مجروح ها برن تو !

کم کم دیدیم خودمان هم حریف آن ها نمی شویم چرا که بعضی هاشان تیر مستقیم به طرفمان شلیک می کردند . در همان لحظه های اولیه ، چند تا از اسرا شهید شدند .

بچه ها در حال عقب نشینی به طرف آسایشگاه ها ، در حالی که ضربات مختلفی بر سر و رویشان فرود می آمد ، سعی می کردند مجروح ها را هم با خودشان ببرند . در همبن حال عقب نشینی ، چند تا صحنه فجیع دیدم که هنوز هم که هنوز است ، کابوس آن ها را همراه خود دارم .

یم کجروح قطع پایی داشتیم به نام حسن زاده . یک آن عصایش در رفت و افتاد زمین ؛ ناصبی ها آن قدر با میله گرد به سر او کوبیدند که سرش له شد و همان جا به شهادت رسید . مجروح دیگری را دیدم که به همین نحو ، افتاده بود روی زمین ؛ یکی ا عراقی ها بلوک سنگین و بزرگی را برداشت و آن را محکم کوبید به سر او !

کابل هایی که آن ها گرفته بودند دست شان ، چند لایه سیم لخت را خصوصا طوری خم کرده بودند که حالت چنگک پیدا کند و وقتی به جایی از بدن می خورد آن را پاره کند چون عراقی های غول پیکر هیچ ملاحظه ای نداشتند که ضرباتشان را به جاهای حساس نزنند ، یک بار سر یکی از آن کابل ها خورد به چشم یکی از بچه ها به نام حبیب برغوانی که اهل اصفهان بود . چشمش از کاسه در آمد و افتاد زمین و زیر لگد عراقی ها له شد . او هم در حالی که از چشمش خون مثل فواره بیرون می زد نقش زمین شد . ...... »

جملاتی را که خواندید تنها دو الی سه ماجرا ازده ها ماجرای دلخراشی است که در  8 سال اسارت برادر آزاده " عباس حسین مردی " بر عزیزان این مرز و بوم آمده است و در کتابی با نام " حکایت زمستان  " به چاپ رسیده است . غرضم از نگارش این سطور که شاید هولناک ترین صحنه های این اسارت هم نباشد یادآوری زحمت ها و خون جگرهایی است که برای رسیدن به این جشنی که این روزها در آن به سر می بریم است و انذار دان از حرف ها و کارهایی که شاید ما را مدیون آن اسیر عصا به دست و یا آن چشم له شده کند . امید که ما از نمک نشناسان نباشیم .

------------------------------------------------------------------

پ . ن (1) : راستی شهر ما هم کم ندارند عزیزانی که اسیر بوده اند و شاید از این دست خاطرات فراوان داشته باشند ولی اصلا تلاشی برای ثبت و حفظ این گنجینه های گران قدر نمی شود ، تازه برخی از آنان که در ایران شهید بودند و در عراق اسیر . البته درباره شهدا هم کار درست و درمانی نشده حالا چه برسد به این ها .

پ.ن (2) : نمی دانم در این چند سال که نمایشگاه های بزرگی در کازرون برگزار شده و کتاب های رنگارنگی برای فروش سر از کازرون درآورده اند از این دست کتاب ها هم در آن ها یافت می شده است  یا نه ؟ یعنی می شود کاری که با میزان فروش موفقیت یا عدم موفقیت آن اندازه گیری می شود پر فروش ترین کتاب درباره خاطرات اسرا را در خود جای نداده باشد ؟ کتابی با ده بار چاپ و  34000 نسخه شمارگان در 3 سال که حتما برای بارهای بعد هم تجدید چاپ خواهد شد .

پ . ن (3) : در آخرین لحظاتی که به دنبال عکس کتاب بودم متوجه چاپ پانزدهم این کتاب شدم . این چاپی که من دارم مربوط به مهرماه 1387 است و حالا که در بهمن ماهیم به تاریخ همین امروز 5 بار دیگر چا÷ شده است . قاعدتا باید تا حالا به تیراژ 50000 رسیده باشد . راستی اطلاعیه ای هم انتشارات ملک اعظم – ناشر کتاب داده است به این نحو: « شما- با هر سلیقه و اعتقادی که هستید- اگر این کتاب را خواندید و مطالب آن برای‌تان گیرایی و جذابیت فوق‌العاده نداشت، می‌توانید با اطمینان خاطر کتاب را بدهید برای خمیرشدن، و هزینة آن‌را از ما پس بگیرید. » نظرتان چیست ؟  

مهدی صنعتی
۱۵ بهمن ۸۷ ، ۲۲:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸ نظر

امروز 12 بهمن است . 12 بهمن را که می گویی آواری از مفاهیم است که بر سرت خراب می شود و نمی دانی به کدام بیندیشی . به هجران ، به لحظه دیدار ، به آغاز پایان ، به رهبر ، به جان بر کفی ، به خون های به نا حق ریخته و به هزاران چیز غمناک و شادی آفرین دیگر که البته غم هایش هم در 12 بهمن فرح زاست و امید بخش و آن قدر این دو حس در حد اعلاست که به موازات ، هم تو را می گریاند و هم می خنداند . این حس کسی است که نبوده است و خدا به فریاد آنان برسد که بوده اند آن هم در متن ماجرا .  

 

12 بهمن یادآور خیابانی است که گلباران شده است از برای قدوم گرامی ای که جان ها در راهش ارزان است و دم دست . به یک باره برایش می میرند و به عشقش می جنگند . همان جوان هایی که موهایشان معمولا بلند است و احتمالا فر و شلوارهای بی تلی به پا دارند و یا زن هایی با هر تیپی که تصورش را کنی . من چه می گویم ؛ عشق که تیپ و قیافه نمی شناسد آدم عاشق با هر وضعی برای معشوقش می میرد .

12 بهمن یادآور ازدحامی است که 70 هزار نفر جوان بازو بند به دست و کمیته استقبالی در مسیر که هیچ ، فاصله کوتاه هواپیما تا سن را نمی توانند حفظ کنند رهبرشان را از فشار برخاسته از شوق دیدار .

12 بهمن یادآور آن جمله طوفانی است که امام نثار ته مانده های سلطنت طلب کرد " که من دولت تعیین می کنم . من تو دهن این دولت می زنم . من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم . " جمله ای که تا دنیا دنیاست این روز را جاودانه خواهد کرد .

12 بهمن یادآور یک رنگی ای است که هنوز به سهم خواهی آغشته نشده است تا سبب شود سلاح به روی خویش و دوست و هم وطن بکشی . سلاح به روی کسی که تا دیروز ایدئولوگت بود و امروز منحرف محدورالدم !!!! آغازی است بر عیار سنجی ایمان ها ، خلوص نیت ها و راستی آزمایی

در هر حال 12 بهمن و چند 12 بهمن ابتدایی انقلاب درس های فراوانی دارد البته اگر گوش شنوایی داشته باشیم .

-----------------------------------------------

پ.ن (۱) : نمی دانم شما هم شنیده اید که آدم را هر چه می خواهد بگیرد ولی جو نگیرد ؟ بالاخص که این جو گیری همراه با خودبزرگ بینی مفرط باشد . بعضی وقت ها آدم اگر قبل از گفتن چیزی کمی بیندیشد که فقط قشنگ نوشتن مهم نیست و باید فهمید که ورای نوشته اش  چه چیزهایی منتقل می شود بد نیست .  این هم دو مطلب در این رابطه : این جا  و این جا 

پ.ن (۲): فکر می کنم که دیگه همه از ماجرای دریاچه با اطلاع باشند . حالا دیگه یک کار مهم مانده و آن هم اجتماع روز دوشنبه است در کنار دریاچه . اطلاعات دقیقش هم در کازرون نما  و هم در کازرون نیوز  و هم در چند وبلاگ دیگر هست . امیدوارم که این مهم به سرانجام خوبی برسد .

پ.ن (۳) : مدت ها بود که کار جالب و محکم و متقنی در ارتباط با شخصیت ها به صورت پرونده ای از جانب افراد متخصص و کاربلد ندیده بودیم و فقدان این مه به شدت احساس می شد ولی چند مدتی است که دیگر تقریبا مطمئن شده ام که ابن مهم هم دارد جبران می شود . یادآور نام مجله ای است که خود کتابی گران بها و منحصر به فرد در ارتباط با این نگاه است . ۳ شماره تا آلان کار کرده اند : امام خمینی ، آیت الله کاشانی و جلال آل احمد  . خواندنش شما را پیگیر شماره های بعدی خواهد کرد بدون هیچ شک و شبهه ای .

مهدی صنعتی
۱۳ بهمن ۸۷ ، ۰۰:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر

 

توضیح :

یکم تیرماه سالروز رای به عدم کفایت سیاسی بنی صدر برای ریاست جمهوری است . یکی از مهم ترین دلایل رای قاطعانه ی نمایندگان به این امر نطق موافقت مقام معظم رهبری (مدظله) می باشد که در ان زمان در کسوت نمایندگی مجلس بودند . به دلیل اهمت این نطق متن کامل آن را برای دوستان قرار می دهم .

 

 

مهدی صنعتی
۰۱ تیر ۸۷ ، ۱۶:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

نمی دانم که آیا اصولا واکنش نشان دادن به این قبیل صحبت هایی که نشان از حقارت افراد می دهد که نمی توانند مطلبی علمی در نقد نظرات یک عالم مسلم و مبرز حوزوی پیرامون فلسفه ی سیاست بدهند – که البته این به دلیل عدم صلاحیت علمی شان می باشد - تا جایی که کارشان به فحاشی می کشد ، کار درستی است یا نه .

آیا اصلا با این جو فی نفسه خوبی که در دفاع از ساحت علما در سطح وبلاگ نویسان و نیروهای سیاسی به وجود آمده و پایش هم به یکی دو تا از وبلاگ های کازرونی هم کشیده شده و صد البته حتی نقدهای علمی را هم بر سخنان و مواضع واضح البطلان – از لحاظ علم دینی – را هم بر نمی تابند و بر حفظ جایگاه مقدس علمای دین تاکید می نمایند لزومی دارد که من بخواهم چیزی بنویسم و یا استدلالی کنم یا خیر ؟ به نظرم می آید که باید تا کنون این عزیزان فحاشان به علمای مبرز و فیلسوفان عالی قدر و مجتهدین مسلم و تا حدودی توهین کننده به تایید کنندگان ایشان را تکه تکه کرده باشند و قطعا این کار را کرده اند و یا خواهند کرد و اگر تا کنون نکرده اند حتما متنی در این رابطه ندیده اند و الا نمی شود که آدم برخی را حتی تا مرجعیت بالا ببرد و برخی دیگر که مراتب علم و فضل شان زبان زد خاص و عام است – و بیشتر به دلیل استقلال فکری و عدم تاثیرپذیری و دایره ی وسیع تاثیرگذاری شان است که مورد فحاشی قرار می گیرند – را بی خیال شود .

سخن از فحاشی بی دلیل و بی مورد جناب آقای محتشمی است به ساحت حضرت آیت الله علامه محمد تقی مصباح یزدی ( حفظه الله تعالی ) . ایشان در مناسبت رحلت امام در اصفهان روند چندین باره ی توهین های خود را تکرار کرده و با وقاحت تمام می گوید : « هیچ تفاوتی بین فرقه مصباحیه و طالبان و جاهلان صدر اسلام وجود ندارد.... متأسفانه امروز افرادی که مسائل اولیه اسلام را درک نکرده‌اند، ایدئولوگ یک جریان تندرو شده‌اند و هیچ تفاوتی بین فرقه مصباحیه و طالبان و جاهلان صدر اسلام وجود ندارد و افرادی که هیچ اهمیتی برای مردم، ملت ایران و جوانانی که به عنوان یک رکن از ارکان انقلاب برای امام مطرح بودند قائل نیستند، از افکار امام پیروی نمی‌کنند. جریان مصباحیه حتی یک روز هم به جبهه نرفت و چگونه است که امروز داعیه‌دار آن شده است و در پایگاه‌های بسیج حضور می‌یابد. مصباح یزدی هیچ مسئولیتی در دوران امام نداشت و امام هرگز تفکر او را قبول نداشت. از سال 44 در تمام اعلامیه‌هایی که علما و روحانیون قم و شهرستان ها امضا کرده‌اند حتی یک امضا از این آقا دیده نمی‌شود و چه شد این افراد اینگونه انقلابی شدند؟ شمایی که یک عمر خون به دل امام کردید، شما متحجران و شما مقدس‌نماها که وقتی دیدید امام سر بر زمین گذاشت برخاستید... آیا اینان همان مسلمانان بعد از فتح مکه نیستند که آمدند و خاندان پیامبر را خانه‌نشین کردند؟ آیا مثل اینان مثل خوارج نیست که تفکر همه را به غیر از تفکر خود تکفیر می‌کنند و امروز شخصیت‌های انقلاب توسط همین افراد تکفیر می‌شوند. »

آنان که دستی در پیگیری این قبیل مسایل دارند می دانند که آغاز حملاتی از این دست به حضرت ایشان از شروع خطبه های قبل از نماز جمعه ی ایشان در دانشگاه تهران بود که در آن جا به طرح مباحثی از قبیل « نظریه ی سیاسی اسلام ، جایگاه سیاست در دین ، آزادی در اسلام ، تبیین ساختار و شکل حکومت ، بررسی جایگاه قوانین در نظام دینی ، ملاک اعتبار قانون ، اسلام و دموکراسی کالبد شکافی بحث شونت کاوشی در نظریه ی نسبی نگاری ارزش ها و گزاره های دینی و .... » می پرداختند و آنان که خود را مخاطب این مباحث می دانستند و تا حدودی رشته هایشان را در حال پنبه شدن می دیدند از میان این همه مباحث علمی و مستندل - که شرح آن را می توانید در کتاب نظریه ی سیاسی اسلام ، محمد تقی مصباح یزدی ، 2 جلد مشاهده نمایید - به مبحث خشونت در اسلام و تساهل و تسامح نظری انتقادی انداخته با بنگاه های خبرپراکنی خود که به تعبیر مقام معظم رهبری به پایگاه های دشمن بدل شده بودند ایشان را مورد هجمه ی خود قرار دادند و فردی از ایشان هم ضمن ارایه ی مباحثی در نقد این نظریه حضرت استاد را به مناظره طلبیدند که مورد موافقت قرار گرفت و با این که حجه الاسلام حجتی کرمانی در ابتدا از قبول پیشنهاد پخش زنده ی این مناظره ابا داشت – مناظره ی آیت الله مصباح یزدی و حجه الاسلام حجتی کرمانی ، صص 11و 12 ، انتشارات سروش - ولی در نهایت به زحمت توافق حاصل شد و آنان که بودند و دیدند ، یادشان می آید کهچه بر سر نظریات مخالفین ایشان آمد و از عصبانیت ها و فریاد زدن های طرف مقابل ایشان تصاویری به یادماندنی در اذهان خود دارند و لذاست که با یادآوری این قبیل صحنه ها انسان بهچرایی عدم مواجهه ی رو در رو با ایشان و طرح مباحث نظری در بین مردم کوچه و بازار پی می برد .

بی شک آن چه سبب ادامه ی این برخورد های ناشایست و به دور از ادب در این ایام شده است به انتخابات 3 تیر ماه بر می گردد که به راستی وزن کشی گروه های سیاسی بود در آن فضای ملتهب و متنوع انتخابات و حمایت ضمنی ایشان و طلاب طرفدار ایشان از کاندیدای پیروز انتخابات چرا که اینان بر این باورند که برای تخریب رییس جمهور باید عقبه ی فکری او را – به فرض صحت این امر – تخریب نمود و لذاست که این گونه بی محابا به پیش می رانند .

اما از هر چه بگذریم بررسی برخی از توهین های جناب محتشمی در رابطه با ایشان شیرین تر است . ایشان از مراتب فضل و علم حضرت علامه این گونه یاد می کنند : « متأسفانه امروز افرادی که مسائل اولیه اسلام را درک نکرده‌اند، ایدئولوگ یک جریان تندرو شده‌اند » و این در حالی است که جملات نغز و بی سابقه ای از سوی عالمان و مراجع عظام تقلید – که بررسی صلاحیت علمی و دادن مجوز اجتهاد از وظایف ایشان است – در بزرگداشت شخصیت علمی ایشان داریم که برای نمونه چندین و چند تعبیر مهم مقام معظم رهبری را به خدمت دوستان عرضه می کنیم : « بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقاى مصباح را مى شناسم و به ایشان به عنوان، یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحب نظر در مسایل اساسى اسلام ارادت دارم.

اگر خداى متعال به نسل کنونى ما، این توفیق را نداد که از شخصیت هایى مانند علامه طباطبائى و شهید مطهرى استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم القدر، خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر کرده است.

من خدا را شکر و حمد مى کنم که نسل جوان ما در سراسر کشور به ایشان (آیت الله مصباح یزدى) شدیداً علاقمند و قدردان است.

به نظر من یکى از چیزهایى که مى تواند خیلى کمک کند به این قضیه، این است که از کتابهاى شهید مطهرى، از معارفى که امروز بزرگانى بحمدالله هستند؛ از قبیل آقاى مصباح و دیگران که واقعاً مبانى فکرى اسلامى دست این هاست؛ از این ها استفاده کنند. حتى مى شود این ها را ساده کرد. شما مى توانید این کار را بکنید »

البته این که جایگاه علمی جناب محتشمی در میان حوزویان تا چه اندازه می باشد سوالی است که حداقل حقیر برای آن جوابی نیافته ام .

در ادامه ایشان در رابطه با سوابق مبارزاتی ایشان می گوید : « از سال 44 در تمام اعلامیه‌هایی که علما و روحانیون قم و شهرستان ها امضا کرده‌اند حتی یک امضا از این آقا دیده نمی‌شود و چه شد این افراد اینگونه انقلابی شدند؟ شمایی که یک عمر خون به دل امام کردید، شما متحجران و شما مقدس‌نماها که وقتی دیدید امام سر بر زمین گذاشت برخاستید » در گذر از این که جناب محتشمی از حدودآن همه نامه و بیانیه ی مهم در حمایت از امام فقط 4 نامه ی آن را امضاء نموه است باید به این نکته توجه داشت که حضرت علامه در انتهای 18 نامه و بیانیه را امضاء نموده اند که 7 مورد آن مربوط به پس از سال 42 ی باشد - دوره ی 5 جلدی اسناد انقلاب اسلامی - و بی شک د ر این زمینه نیز صلاحیت اظهار نظر ندارند و این ها همه را در کنار « مشارکت در راه اندازی جامعه ی مدرسین به همراه 11 تن از فضلای آن زمان و مرجع تقلید و علمای حال حوزه های علمیه و نگارش اساس نامه ی آن با قلم خویش ، راه اندازی گروه ولایت ، مدیریت نشریه های به شدت انقلابی بعثت و انتقام ، عضویت در هیات مدیریه ی مدرسه ی حقانی به همراه شهید بهشتی و شهید قدوسی و دیگر از علمای حوزه که یکی از پایگاه های انقلابی بوده است و چندین و چند مورد دیگر  » را می توان از فعالیت های انقلابی ایشان نام برد .

در هر حال این اندکی از شخصیت بزرگ و فرهیخته ی حضرت ایشان است که دوستان وبلاگ نویس و کاربران محترم را جهت کسب اطلاعات جامع تر به مطالعه ی کتاب « مصباح دوستان » اثر نویسنده ی توانمند کازرونی دعوت می کنم .

 
مهدی صنعتی
۱۸ خرداد ۸۷ ، ۰۸:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

 

امروز و فردا روزهایی است مانا در تاریخ کشور اسلامی مان که در یکی خداوند ذریه ی پاک رسول خدا را از شر خناسین در امان داشت و ذخیره ای قرار داد از برای انقلاب شکوهمند حضرت روح الله و در دیگری چهره ی نفاق را آشکار نمود و به آسیب زدایی از این حرکت الهی پرداخت . بی شک هر دو در تاریخ ما منشا خیرات بسیاری شده است که تا کنون هم ادامه دارد . البته باید دانست که تاریخ در حال تکرار است و هر روز نو به نو می شود و در قالب و چهره هایی جدید و اگر امروز برای ما افسوس هایی است بی کران به خاطر از دست دادن سرمایه هایی بزرگ چون مطهری و رجایی و بهشتی و باهنر و دیگر جوانان رشید و مومن و تاثیرگذار کشورمان و در این راستا گه گداری در گوشه ی ذهنمان حال کشورمان را با وجود آنان چه رویایی تصور می کنیم باید درس عبرتی باشد تا از مطهری ها و رجایی ها و بهشتی ها و باهنرهای زمانمان غافل نشویم و بر نداشته هایمان حسرت خورده و داشته هایمان را مورد بی مهری قرار دهیم . امنیدوارم که هر کدام از ما به سهم خود در راه درونی نمودن این باور گام برداریم .

 برای امروز گوشه ای از سخنان زیبای شهید مظلوم دکتر بهشتی را گذاشتم تا هم استفاده کنیم و هم تازگی سخنان بهشتی و افرادی چون او از این تبار را بار دیگر درک کنیم :   

- جامعه‌ای که درآن گروهی سیر و گروهی گرسنه باشند ، جامعه اسلامی نیست.

- خطر برای انقلاب اینجاست که مردم می‌بینند انقلاب شده، مسکن ندارند و مقدمات زندگیشان را نمی‌توانند فراهم کنند. ما را از آن طرف مرزها نترسانید که درآنجا خطری نیست، خطر واقعی اینجاست. لذا می‌خواهند شما را از خطر واقعی غافل کرده و از خطر خیالی بترسانند.

- مگر دریک جامعه اسلامی به هر صاحب نظری می‌شود حق داد خود و مقلدین او درباره مسائل اجتماعی آنطور تصمیم بگیرند که آنها تشخیص می‌دهند و مگر هرج و مرج غیر از این است؟ کیست که بتواند بگوید اسلام یاتشیع آیین هرج و مرج است.

- می‌گویند: روحانیت برود کنار ، روحانیت از سیاست جداست! درحالی که هرگز چنین نیست ما یک اسلام و یک امت اسلامی داریم که منسجم و همه‌اش باهم یکی است. آهنگ واقعی توحید همین است.

- باید مجلس برای زندگی شرافتمندانه و پرسعادت اقلیتهای مذهبی کار موثری انجام دهد.

- ماباید انسانهای جامعه‌مان را از تنگناهای مصنوعی اقتصادی آزاد کنیم. امروز دراین جامعه ، تنگناهای مصنوعی اقتصادی ، برای روستائیان ، کارگران ، کارمندان جزء دولت و آموزگاران ، معلمان و برای بسیاری از افراد دیگر به شکل بازدارنده و سرگرم‌کننده درآمده و نمی‌گذارد آنها و خانواده هایشان فارغ البال از این نیازهای اولیه درمسیرکمال قرارگیرند، لذا باید این تنگناها را از بین ببریم.

- امروز زن می‌تواند پوشیده ، باعفت ، پاکدامن ، عزیز ، سرافراز ، سربلند ، سرشار از عشق و شور ایمان به خدا ، ایمان به مکتب ، ایمان به مسوولیت درخانواده و درمحل کار درمبارزات اجتماعی ، شرکت فعال داشته باشد.

- حتی درجنگ با دشمن هم ازدروغ و تهمت وفریب ونیرنگ باید پرهیزکرد.

- اگر باهمت یک یک شما تولید داخلی بالا نرود ومصرف روزانه داخلی پائین نیاید ، دیریا زود دشمنان شما و دشمنان آزادی و استقلال و آیین شما می توانند شما را در معرض تهدید اقتصادی قرار بدهند.

- اگر میزان صدور نفت را افزایش دهیم ، بیست سال دیگر فرزندان ما چه باید بکنند؟ چه عجله‌ای هست برای اینکه این ثروت خداداد نسلها را بااین سرعت خرج بکنیم ؟

- هیچ کس دراین کشور با هیچ روزنامه‌ای خصومت ندارد... چاپ شود ولی به شرط اینکه این روزنامه‌ها عامل توطئه بر ضد انقلاب و رهبری آن و همه نهادهای انقلابی ما نباشند.

- کسانی که خواهان خدمت در سمت زمامداری امتند باید نخست وضع خود و خانواده خود را از نظر سطح زندگی روشن کنند . اگر آماده آن هستند که در سطح کم درآمدترین مردمی که در قلمرو زمامداری آنهایند، زندگی کنند دراین راه گام بردارند وگرنه ، نه .

- شما در مسائل فردی آزادید و می‌توانید از هر مجتهد عادل برجسته که به نظر شما بهترین مجتهد است تقلید کنید ، اما در مسائل اجتماعی فقط یک مقام در جامعه حق اظهار نظر دارد و جامعه باید یک مقام و مرجع و ملجا را به رسمیت بشناسد .

- با کمال صراحت و صداقت به شما خواهران و برادران اعلان می‌دارم که آینده انقلاب اسلامی ایران ، آینده‌ای است بسیار روشن ، من شخصا افق را بسیار روشن می‌یابم و درمقابل شایعه سازانی که مرتب اعلام خطر می‌کنند و می نویسند خطر نزدیک است و تا تیتر درشت آن را در روزنامه‌ها چاپ می کنند، به شما اعلام می‌کنیم خطر اصلا نزدیک نیست ! این کسانی را که به عنوان خطر به رخ شما می‌کشانند نیز این‌ها برای انقلاب شما خطر نیستند.

- برادرها و خواهرها بدانید شما ملت انقلابی ایران امروز یک شانس دارید . نشان دادن یک الگو و نمونه جدید که دنیا دنبال آن می‌گردد ، باور کنید که خود غربیها از نظام حاکم برغرب خسته شده‌اند.

- درجمهوری اسلامی ، حکومت و قدرت برای خدمت است و تنها حکومت و قدرتی که در جهت خدمت خالصانه به مردم باشد مشروعیت دارد.

به امید استفاده ی شما ، تا بعد .

مهدی صنعتی
۰۶ تیر ۸۶ ، ۱۶:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۶ نظر