در طبقه بندی!!!! جوامع مردم سالار ، تئوریسین های ایدئولوژی های فلسفی و به تبع آن علوم اجتماعی جامعه را به دو بخش عوام و خواص و یا همان نخبگان و فرومایگان تقسیم می کنند . آنان نقش های کلیدی و مهم را برای نخبگان تعریف نموده و کارکرد اداره سایر مردم و حکومت بر آنان را برایشان تعریف می نمایند به نحوی که از لحاظ اصولی تا نه فردی برخی اصول را بپذیرد و بر اساس آنان عمل نماید و روشنفکر و نخبه بودن خود را به اثبات نرساند این حقوق را برای او قائل نخواهند شد. البته انصاف هم همین است که انجام این همه فعالیت های سخت و طاقت فرسا نیاز به یک سری توانایی ها و استعدادهایی دارد که برخی اکتسابی و برخی دیگر درونی است . اما آن چه سبب گشت تا به این موضوع بپردازم این سوال می باشد که مدتی است در فضای سیاسی کشور مطرح است و آن این است که آیا میان خواسته های نخبگان و مردم فاصله ای بس عمیق وجود دارد و این دست از جوامع چون جامعه ما عوام با خواص فرسنگ ها فاصله دارند و دغدغه ی خواص حتی رؤیای عوام هم نیست ؟
در پاسخ باید چند پارامتر را در نظر گرفت که عبارتند از :
الف – علایق خواص یا نخبه گان
در بررسی این مورد باید به این نکته توجه داشت که درست است که این گروه به آن دلیل خواص نامیده می شوند که در حوادث روزگار چندین پله از بقیه جلوترند و افق دیدشان وسیع تر از مابقی مردم است لکن این دلیل نمی شود که آنان و دغدغه هایشان را از سنخی دیگر دید . در واقع می توان این گونه مطرح نمود که دغدغه ها و رویکرد های خواص از جنس همان دغدغه های عوام است لکن در سطحی پیشرفته تر و با انبوهی از راهکارها و پیشنهادات متفاوت در جهت رسیدن به هدف تعالی جامعه.
ب – رسالت خواص یا نخبه گان
با توجه به مطالب مطرح شده به راحتی می توان نتیجه گرفت که هدایت و آسیب شناسی و اصلاح نمودن رویکرد های غلط در مسیر رشد و تعالی جامعه و رسیدن به هدف اصلی جامعه چه کوچک و چه بزرگ را از رسالات خواص به حساب آورد.
ج – جهت گیری های خواص یا نخبه گان
با توجه به اثبات پایگاه مشترک این دو طبقه اجتماعی باید به این نکته ی مهم نیز التفات نمود که خواص در صورتی می توانند وظیفه خود را انجام دهند و عوام را به همراه خود داشته باشند که اولا خود و آرمان ها و باورهای خود را به تنهایی مشاهده نکنند و از نیازها و علایق عوام در این راه غافل نشوند و به اصطلاح متکبر و خودبین نشوند و ثانیا پایگاه فکریشان را با عوام مشترک قرار دهند و آبشخور نظرات و دیدگاه های خود را علایق فکری جامعه قرار داده و در راستای آن حرکت نمایند چرا که در غیر این صورت و در حالی که این عده ای که خود را نخبه و یا به عبارتی خواص می خوانند بر فرض از مکتب فکری دیگری ارتزاق می نمایند و مردم از مکتب دیگری اولا این گروه را نمی توان خواص این جامعه نامید چرا که اهدافش و روشش در رسیدن به آنها با مردم فرق می کند و ثانیا هرگز در این راه موفق خواهند شد و به ناچار چون مردم را از خود رویگردان می بینند به اظهار نظرهایی چون سوالات مذکور پرداخته ، مردم را تقبیح می نمایند . به نظر نگارنده در صورت حل شدن این مورد بسیاری از ناراحتی های موجود میان کسانی که خود را نخبه نام می نهند با عوام حل خواهد شدو دیگر اثری از این فاصله نخواهد ماند .
***********************************************
روز چهارشنبه ساعت 4 بعد از ظهر در مسجد دانشگاه شیراز میزبان مردی بودیم از تبار نخبگان که هیچ گاه از این شعار ها سر نمی داد و البته این سر مخالفت همیشگی خواص و عوام را به خوبی می دانست . او که در همه این مدت ها تنها فردی بود که به راستی کرسی نظریه پردازی سیاست اسلامی را در اختیار داشت و به همین دلیل مورد هجمه یساری از نخبه نماهای یاد شده گردید . او که با شناختی دقیق از راه عوام یکی یکی دارد این راه را آسیب شناسی می کند و هموار تا مردم به راحتی این مسیر را طی نمایند . او داشت به تبیین جایگاه خبرگان رهبری در نظام مردمسالاری دینی می پرداخت و به قدری دقیق و شیرین می فرمود که تشنه کامان را سیراب و جرعه نوش علم بیکرانش می کرد . او کسی نبود جز حضرت آیت الله محمد تقی مصباح یزدی . خداوند او را برای اسلام زنده نگه دارد .
در طبقه بندی!!!! جوامع مردم سالار ، تئوریسین های ایدئولوژی های فلسفی و به تبع آن علوم اجتماعی جامعه را به دو بخش عوام و خواص و یا همان نخبگان و فرومایگان تقسیم می کنند . آنان نقش های کلیدی و مهم را برای نخبگان تعریف نموده و کارکرد اداره سایر مردم و حکومت بر آنان را برایشان تعریف می نمایند به نحوی که از لحاظ اصولی تا نه فردی برخی اصول را بپذیرد و بر اساس آنان عمل نماید و روشنفکر و نخبه بودن خود را به اثبات نرساند این حقوق را برای او قائل نخواهند شد. البته انصاف هم همین است که انجام این همه فعالیت های سخت و طاقت فرسا نیاز به یک سری توانایی ها و استعدادهایی دارد که برخی اکتسابی و برخی دیگر درونی است . اما آن چه سبب گشت تا به این موضوع بپردازم این سوال می باشد که مدتی است در فضای سیاسی کشور مطرح است و آن این است که آیا میان خواسته های نخبگان و مردم فاصله ای بس عمیق وجود دارد و این دست از جوامع چون جامعه ما عوام با خواص فرسنگ ها فاصله دارند و دغدغه ی خواص حتی رؤیای عوام هم نیست ؟
در پاسخ باید چند پارامتر را در نظر گرفت که عبارتند از :
الف – علایق خواص یا نخبه گان
در بررسی این مورد باید به این نکته توجه داشت که درست است که این گروه به آن دلیل خواص نامیده می شوند که در حوادث روزگار چندین پله از بقیه جلوترند و افق دیدشان وسیع تر از مابقی مردم است لکن این دلیل نمی شود که آنان و دغدغه هایشان را از سنخی دیگر دید . در واقع می توان این گونه مطرح نمود که دغدغه ها و رویکرد های خواص از جنس همان دغدغه های عوام است لکن در سطحی پیشرفته تر و با انبوهی از راهکارها و پیشنهادات متفاوت در جهت رسیدن به هدف تعالی جامعه.
ب – رسالت خواص یا نخبه گان
با توجه به مطالب مطرح شده به راحتی می توان نتیجه گرفت که هدایت و آسیب شناسی و اصلاح نمودن رویکرد های غلط در مسیر رشد و تعالی جامعه و رسیدن به هدف اصلی جامعه چه کوچک و چه بزرگ را از رسالات خواص به حساب آورد.
ج – جهت گیری های خواص یا نخبه گان
با توجه به اثبات پایگاه مشترک این دو طبقه اجتماعی باید به این نکته ی مهم نیز التفات نمود که خواص در صورتی می توانند وظیفه خود را انجام دهند و عوام را به همراه خود داشته باشند که اولا خود و آرمان ها و باورهای خود را به تنهایی مشاهده نکنند و از نیازها و علایق عوام در این راه غافل نشوند و به اصطلاح متکبر و خودبین نشوند و ثانیا پایگاه فکریشان را با عوام مشترک قرار دهند و آبشخور نظرات و دیدگاه های خود را علایق فکری جامعه قرار داده و در راستای آن حرکت نمایند چرا که در غیر این صورت و در حالی که این عده ای که خود را نخبه و یا به عبارتی خواص می خوانند بر فرض از مکتب فکری دیگری ارتزاق می نمایند و مردم از مکتب دیگری اولا این گروه را نمی توان خواص این جامعه نامید چرا که اهدافش و روشش در رسیدن به آنها با مردم فرق می کند و ثانیا هرگز در این راه موفق خواهند شد و به ناچار چون مردم را از خود رویگردان می بینند به اظهار نظرهایی چون سوالات مذکور پرداخته ، مردم را تقبیح می نمایند . به نظر نگارنده در صورت حل شدن این مورد بسیاری از ناراحتی های موجود میان کسانی که خود را نخبه نام می نهند با عوام حل خواهد شدو دیگر اثری از این فاصله نخواهد ماند .
***********************************************
روز چهارشنبه ساعت 4 بعد از ظهر در مسجد دانشگاه شیراز میزبان مردی بودیم از تبار نخبگان که هیچ گاه از این شعار ها سر نمی داد و البته این سر مخالفت همیشگی خواص و عوام را به خوبی می دانست . او که در همه این مدت ها تنها فردی بود که به راستی کرسی نظریه پردازی سیاست اسلامی را در اختیار داشت و به همین دلیل مورد هجمه یساری از نخبه نماهای یاد شده گردید . او که با شناختی دقیق از راه عوام یکی یکی دارد این راه را آسیب شناسی می کند و هموار تا مردم به راحتی این مسیر را طی نمایند . او داشت به تبیین جایگاه خبرگان رهبری در نظام مردمسالاری دینی می پرداخت و به قدری دقیق و شیرین می فرمود که تشنه کامان را سیراب و جرعه نوش علم بیکرانش می کرد . او کسی نبود جز حضرت آیت الله محمد تقی مصباح یزدی . خداوند او را برای اسلام زنده نگه دارد .
خیلی با حالی
نمیشد خبر ندی آخه الان وقت تهرون رفتنه
3 روز دیگه شاید من نباشم
فعلا اینو داشته باش تا بعد