اشراق

یادداشت های یک فرهنگ دوست
چهارشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۸۶، ۰۴:۵۱ ب.ظ

آخرین اخبار از پرونده ی امام موسی صدر

دکتر محسن کمالیان: مطلبی که در پی می‌آید، متن کامل گفت‌وگوی «ناتمام» اینجانب با روزنامه ایران است که به مناسبت فرا رسیدن بیست و نهمین سالروز ربوده شدن امام موسی صدر توسط رژیم قذافی، به اصرار یک دوست، در باره آخرین تحولات مرتبط با روند پیگیری مسأله آن عزیز انجام گرفت. بخش اول گفت‌وگو، البته با حذف برخی اسامی (!)، در صفحه «رو در رو» روز چهارشنبه مورخ 14/6/86 روزنامه ایران منتشر شد. بخش دوم گفتگو، اگرچه قرار بود در شماره آتی روزنامه منتشر شود، اما بنا بر خبر قطعی که امروز دوشنبه مورخ 19/6/86 از مسئول صفحه یاد شده دریافت کردم، به سبب طرح برخی انتقادات دردمندانه، صریح و به حق از کم‌کاری رؤسای ‌جمهور محترم حال و گذشته در پیگیری مسأله امام صدر، به دستور شخص مدیر مسئول از برنامه انتشار روزنامه خارج گردید. به راستی این سخن دکتر شریعتی چه دلنشین و الهام‌بخش است:

در تمام عمرم،

هر فریادی که زدم

و هر کوششی که کردم

و هر فعالیتی که همراه با هیجان و دلهره و شور و خطر و ضرر داشتم،

به این دلیل بود که پذیرفتن و تسلیم شدن را نمی‌توانستم

و با اعتقاد به اینکه در نهایت،

ظلمت و سکوت و تنهایی،

‌شکست و خفقان و خفه شدن است،

باز تا آنجایی که حلقومم اجازه داده است،

فریاد کشیده‌ام، حرف زده‌ام و کاری کرده‌ام،

که اگر این‌همه را نمی‌کردم،

پذیرفته بودم و تسلیم شده بودم.

دردِ دل‌هایی که تاب طرح و شنیدنش نبود!

 

آخرین اطلاعات از وضعیت امام صدر

آخرین اطلاعاتی که از وضعیت امام صدر دارید، چه است؟

آخرین اطلاعات من از وضعیت امام صدر، همان اطلاعات سال 2000 است. یعنی زمانی که تعداد 117 تن از زندانیان سیاسی مفقودالاثر لیبی از زندان آزاد شدند و برخی از آنها از قول بعضی زندانبانان خود خبر آوردند که امام صدر قبل از ماه رمضان همان سال از زندان ابوسلیم شهر طرابلس پایتخت لیبی به جای دیگری منتقل شده است ...

 

چرا می‌گویید زندانیان مفقودالاثر؟

برای اینکه این افراد هم زندانی بودند و هم خانواده‌هایشان سال‌ها از وضعیت آنان بی‌خبر بودند. به این صورت که هر گاه بستگان آنها به دوایر دولتی رژیم قذافی مراجعه و از محل فرزندان خود سؤال می‌کردند، این پاسخ را دریافت می‌کردند که ما اطلاعی نداریم و آنها را جای دیگر جستجو کنید.

 

این افراد چند سال به طور بی‌خبر زندان بودند؟

بر اساس فهرستی که سازمان عفو بین‌الملل منتشر کرد، مدت زندان آنها از 18 تا 31 سال بود. شخصی به نام عبدالله زبیر السنوسی مدت 31 سال را زندان بود در حالیکه اعضاء خانواده‌اش هیچ خبری از او نداشتند. همه اینها مفقودالاثر بودند و حتی بسیاری معتقد بودند که آنها اعدام شده‌اند.

 

آیا اقدامی انجام شد تا صحت و سقم خبر زندانیان آزاد شده در باره امام صدر تحقیق شود؟

این کار را باید وزارت اطلاعات انجام می‌داد. ما طی سالیان گذشته بارها تأکید و اصرار کردیم که دستگاه اطلاعات ایران باید یک کار سنگین اطلاعاتی انجام دهد و صحت و سقم این‌گونه اخبار را روشن سازد. امیدوارم بعضی خبرنگاران این مطلب را از وزیر محترم اطلاعات سؤال کنند. البته در دولت آقای خاتمی می‌دانم که چنین کاری انجام نشد. الآن را نیز بعید می‌دانم. با این همه آنچه در این ماجرا اهمیت داشت، خبر نقل شده از طرف زندانیان آزاد شده نبود. آنچه اهمیت داشت نفس برملا شدن این واقعیت بود که زندان‌های طویل‌المدت در لیبی که بستگان زندانی از وضعیت او بی‌خبر باشند، امری رایج و عادی است. به قول شهید بزرگوار آیت‌الله سید محمد باقر حکیم، این اتفاق پاسخ روشنی بود به همه کسانی که طی سالیان گذشته با تحلیل‌های عقلی بر فرضیه شهادت امام صدر اصرار و به خانواده آن بزرگوار اشکال می‌کردند، که برای رژیمی مثل رژیم قذافی چه منفعتی دارد که یک انسان را این‌همه سال بی‌خبر در زندان نگه دارد ...

 

بنابراین شما کماکان به حیات امام صدر قائل هستید؟

اجازه دهید عبارت شما را کمی تدقیق کنم. بنده مثل گذشته قویا امیدوار هستم که امام صدر در قید حیات باشند. برای اینکه قرائن و شواهدی که وجود دارند، این امیدواری را دیکته و هرگونه یأس و ناامیدی را غیر قابل توجیه می‌کنند.

 

اهداف پیگیری مسأله امام صدر

این ایام مصادف با 29 امین سالروز ربوده شدن امام صدر است؛ از جمهوری اسلامی ایران انتظار دارید در پیگیری مسأله امام صدر به طور مشخص چه اهدافی را دنبال کند؟

ببینید! وضعیت امروز امام صدر از دو حال خارج نیست: ایشان یا در قید حیات است، یا خدا نخواسته به شهادت رسیده است. اگر امام صدر در قید حیات است، که ان‌شاء‌الله هست، انتظار این است که ایران ایشان را آزاد کند و به آغوش خانواده و دو ملت ایران و لبنان باز گرداند. اگر هم امام صدر به شهادت رسیده است، که ان‌شاءالله چنین فاجعه‌ای هنوز رخ نداده است، انتظار این است که ایران تمام حقیقت، یعنی ماهیت آمرین، عاملین و همدستان را شناسایی و افشاء کند، مسئولیت آنها را تثبیت نماید و متناسب با حجم فاجعه واکنش نشان دهد.

 

برای تحقق این اهداف چه راهکارهای عملی را پیشنهاد می‌کنید؟

به نظر من نامه زمستان سال 82 مراجع و نخبگان کشور به آقای خاتمی، متوجه آقای احمدی‌نژاد نیز هست. برای اینکه در آن نامه شخصیت حقوقی آقای خاتمی مخاطب بود و نه شخصیت حقیقی ایشان. مراجع و نخبگان کشور در آن نامه چهار راهکار بسیار روشن را پیشنهاد کرده بودند که به نظر من الآن نیز تماما موضوعیت دارند. این چهار راهکار عبارت بودند از: 1- بسیج ظرفیت اطلاعاتی کشور جهت کشف همه حقیقت؛ 2- اتخاذ تدابیر شایسته دیپلماتیک جهت ابراز نارضایتی ایران از عملکرد دولت لیبی؛ 3- طرح رسمی پرونده در مجامع حقوق‌بشری جهان؛ 4- طرح رسمی پرونده در محاکم قضایی داخل و خارج از کشور.

 

در بعد جمع‌آوری اطلاعات تاکنون چه کارهایی انجام شده است؟

در دوران آقای خاتمی می‌دانم که هیچ قدم ارزشمندی برداشته نشد! در دوره آقای احمدی‌نژاد را نیز بعید می‌دانم!

 

از کجا چنین اطمینانی دارید؟

در جلسه‌ای که بهار سال 83 با وزیر اطلاعات وقت داشتیم، آقای یونسی به خانواده امام صدر گفتند مطمئن باشید که قذافی نیز روزی مانند صدام سقوط خواهد کرد، و آنگاه همه حقایق آشکار خواهد شد! همانجا در حضور برخی مدیرانشان به ایشان اعتراض کردم که این چه حرفی است شما می‌زنید؟ آیا واقعا معتقدید که باز چند سال دیگر باید منتظر بمانیم تا قذافی سقوط کند؟ آقای یونسی پرسید شما چه راه حلی دیگری پیشنهاد می‌کنید؟ همانجا پیشنهادات کارشناسانه‌ای را که به صورت مکتوب در مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام صدر تنظیم کرده بودیم، خدمتشان تقدیم کردیم.

 

آن پیشنهادها به کجا رسید؟

تا جایی که اطلاع دارم، به هیچ کجا! البته دولت آقای خاتمی هم پس از آن دیگر مدت زیادی سر کار نبود؛ یعنی آخرین ماه‌های دولت ایشان بود.

 

چرا در نامه نخبگان به صراحت قطع یا تعلیق روابط ایران و لیبی خواسته نشده است؟

به دلیل آنکه آن زمان نگران بودیم برخی عزیزان روی این مسأله ملاحظاتی داشته باشند و نتوانند امضاء کنند. به همین سبب گفتیم مخرج مشترک مطالبات نخبگان را در نظر بگیریم تا اجماع قوی‌تری حاصل شود ...

 

حواشی نامه موسوم به نخبگان

آیا موردی پیش آمد که افرادی به جهت ملاحظه روابط ایران و لیبی از امضا نامه خودداری ورزند؟

بله. مثلا یادم هست که آیت‌الله منتظری پیغام داده بودند که بند مربوط به برخورد دیپلماتیک با لیبی را بردارید تا نامه را امضا کنم. همچنین یادم هست که آقای مهندس باهنر نماینده کنونی کرمان در مجلس شورای اسلامی تلفنی به خود من گفتند که با این بند مشکل دارند و به همین سبب نمی‌توانند نامه را امضاء کنند.

 

آیا موارد دیگری هم بود که برخی افراد از امضاء نامه خودداری کرده باشند؟

بله، کم هم نبود. خوب یادم هست که رهبران فراکسیون دوم‌خرداد مجلس ششم و حتی اعضاء مجمع روحانیون مبارز در مجلس ششم، بالاتفاق از امضاء نامه خودداری کردند. دوستان ما به آقایان میردامادی، شکوری‌راد، محتشمی و مجید انصاری مراجعه و صریحا پاسخ منفی دریافت کردند ... همچنین هیچ‌وقت یادم نمی‌رود که نیمه شب قبل از روزی که قرار بود متن نامه در روزنامه‌های کشور انعکاس یابد، آقای واحدی سردبیر روزنامه آفتاب یزد با دوستان ما تماس گرفت و با عصبانیت خبر داد که نامه را در روزنامه کار نخواهد کرد. چند روز بعد هم در همان روزنامه یادداشتی نوشت و از مراجع و نخبگان گله کرد که چرا بر روی موضوعی مثل مسأله امام صدر اجماع کرده‌اند، اما روی موضوعات مهم‌تری چون بیمه، بازنشستگی و قیمت ارزاق اجماع نمی‌کنند!

 

می‌شود گفت که برخورد خطی کردند؟

قطعا نه، به هیچ وجه. برای اینکه از آن طرف همه بزرگان مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، از قبیل آقایان فاضل میبدی، ایاذی و کاملان، با خوشرویی تمام نامه را امضا کردند. حتی در خود جبهه مشارکت هم انسان‌های باوجدانی بودند، مثل آقای حسین کاشفی و خانم‌ها فاطمه راکعی و محتشمی‌پور، که نامه را با علاقمندی امضا کردند.

 

حالا که صحبت از نامه نخبگان پیش آمد، لطفا توضیح دهید که اساسا چه شد که چنین نامه‌ای تهیه و برای آقای خاتمی ارسال شد؟

حقیقت آن است که در پاییز سال 1382 ما احساس کردم که موضع آقای خاتمی در باره مسأله امام صدر عملا در یک جمله خلاصه شده است: «یا مذاکره دوستانه با لیبی، یا هیچ»! البته ایشان چنین جمله‌ای را بر زبان نیاورده بود، اما عمل ایشان دقیقا همین معنا را تداعی می‌کرد. از یک طرف برای ما مسلم شده بود که این مذاکرات به جایی راه نخواهد برد. یعنی نه امام صدر آزاد خواهد شد، نه حقیقت کشف خواهد شد و نه جنایت مجرمین تثبیت خواهد شد. برای اینکه لیبیاییها تنها دنبال تبرئه قذافی بودند و نه هیچ چیز دیگر! از طرف دیگر من شخصا بعینه شاهد بودم که خانواده امام صدر در دیدارهای اخیر خود با آقای خاتمی به شدت در فشار قرار گرفته و به معنای واقعی کلمه در رودربایستی گیر کرده‌ است.

 

آیا شما خود در جلسات خانواده با آقای خاتمی حضور داشتید؟

خیر. من در هیچ‌کدام از این جلسات حضور نداشتم. برای اینکه این جلسات جنبه دیدار خانوادگی هم داشت و طبیعتا حضور افراد خارج از خانواده موضوعیت نداشت. اما همواره عصر همان روزی که چنین دیدارهای حساسی صورت می‌گرفت، جلسه هیئت مدیره مؤسسه تشکیل می‌شد و جزئیات دیدار و مذاکرات مطرح و در جمع اعضا تجزیه و تحلیل و برای آینده تصمیم‌گیری می‌شد.

 

انتظار خانواده امام صدر از آقای خاتمی چه بود؟

چیزی که خانواده امام صدر از آقای خاتمی می‌خواست، که البته امروز نیز قاعدتا همان را از آقای احمدی‌نژاد می‌خواهد، آن بود که مذاکرات تنها زمانی فایده دارد، که به آزادسازی امام صدر و دو همراه ایشان منجر شود. و هر لحظه که احساس شود مذاکرات به چنین نتیجه‌ای منتهی نخواهد شد، بایستی آن را قطع و راهکارهای حقوقی، قضایی و برخورد دیپلماتیک را دنبال کرد. اینها چکیده آن راهبرد کلی است که از همان سال 1376 میان آقای خاتمی و خانواده امام صدر مورد توافق قرار گرفته بود. حتی مقام معظم رهبری نیز در یکی از دیدارهای همان ایام خود با خانواده امام صدر، حرکت بر اساس این راهبرد را مورد تأیید قرار داده و در این خصوص به آقای خاتمی تذکراتی داده بود.

 

آیا تعبیرات مقام معظم رهبری را هنوز به یاد دارید؟

بله. برای اینکه جمله ایشان همواره در جلسات هیئت مدیره مؤسسه نقل می‌شد و حتی در نامه زمستان سال 82 خانواده امام صدر به آقای خاتمی نیز با صراحت به ایشان یادآوری شده بود. مقام رهبری گفته بودند: «این سال‌ها کوتاهی شده، ما جبران خواهیم کرد و امر پیگیری را به هر قیمتی تا آخر ادامه خواهیم داد؛ حتی به قیمت شکایت قضایی وقطع رابطه با لیبی».

 

جریان تنظیم نامه نخبگان را تعریف می‌کردید.

بله. به هر حال ما احساس کردم که خانواده امام صدر در اقناع آقای خاتمی با مشکل مواجه شده است. دقیقا یادم هست که خانم رباب صدر و آقای صدرالدین صدر در اواخر پاییز سال 82 سفری به ایران آمده بودند و با آقای خاتمی دیدار داشتند. آن دیدار خیلی مهم بود و بر اساس نتایجی که آقای ابطحی تا آن زمان بدست آورده بود، بحث‌های صریحی بین آنها در گرفته بود. البته طی آن سفر و قبل از دیدار با آقای خاتمی، بعضی افراد صاحب‌نظر از جمله آقای مهدی چمران به جلسات هیئت مدیره دعوت شده بودند و با آنها نیز برخی مشورت‌ها انجام گرفته بود. به هر حال، یادم هست که در روز بازگشت خانم رباب صدر و آقای صدرالدین صدر به لبنان، سه ساعت قبل از پرواز، جلسه فوق‌العاده‌ای به درخواست و بلکه اصرار من در محل اقامت خانم رباب صدر برگزار شد. در آن جلسه استدلال و اصرار کردم که به رغم توافق روز قبل با آقای خاتمی، ادامه مذاکرات آقای ابطحی به صلاح نیست و بهتر است همین‌جا متوقف شود. جزئیات استدلال آن روز من همان مواردی است که مقارن آن ایام طی یادداشت «امام صدر؛ قربانی مذاکرات ابطحی و نمایندگان قذافی» در سایت بازتاب منعکس شد. اگرچه فضای جلسه آن روز ما به سبب بحث طلبگی میان من و یکی از اعضاء هیئت مدیره مؤسسه در ایران متأسفانه قدری طوفانی و البته بعد با مدیریت آقای صدر آرام شد، اما همانجا این احساس درونی‌ من به یقین بدل شد که مسیر حرکت آقایان خاتمی و ابطحی بر خلاف رضایت قلبی خانواده امام صدر است و آن عزیزان شدیدا در تنگنا واقع شده‌اند. بلافاصله بعد از آن جلسه بود که با دو سه نفر از علاقمندان امام صدر که معمولا همفکری می‌کنیم، دور هم جمع شدیم و پس از مرور و تجزیه و تحلیل وضع جاری به این نتیجه رسیدیم که به مراجع و نخبگان متوسل شویم و ضرورت ساماندهی روند پیگیری مسأله امام صدر را از زبان آنان به آقای رئیس‌جمهور گوشزد کنیم. گفتیم حالا که مراجعات خانواده امام صدر به آقای خاتمی تأثیر کافی ندارد، با حمایت بزرگان حوزه و کشور آنها را پشتیبانی کنیم. به همین ترتیب نیز عمل کردیم.

 

افرادی که با هم‌فکری می کردید چه کسانی بودند؟

آقایان علی‌رضا محمودی و مهدی فرخیان از فضلای وقت حوزه علمیه قم و از همکاران خوب و مخلص مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام صدر بودند و نیز آقای سیاوش سرمدی کارگردان خوش‌ذوق مجموعه‌های مستند ادواردو، امام خمینی و امام صدر. این عزیزان ار علاقمندان جدی و با انگیزه امام صدر در ایران بودند که اغلب همفکری‌های من با آنها صورت می‌گرفت.

 

استقبال مراجع و نخبگان کشور از پیشنهاد امضای نامه چگونه بود؟

حقیقت ان است که اغلب آقایان مراجع و نخبگانی که خدمتشان رسیدیم، خیلی گرم استقبال کردند. هم مراجع و بزرگان حوزه، هم رؤسای دانشگاه‌‌ها، هم چهره‌های سیاسی، فرهنگی، هنری و حقوق‌دانان کشور، همه با نهایت دلسوزی و احساس مسئولیت استقبال و نامه را امضا کردند. بعدها نیز بسیاری با مؤسسه امام صدر تماس گرفته و گله کرده بودند که اگر به آنان نیز مراجعه شده بود، حتما نامه را امضا می‌کردند.

 

اگر از جریان تنظیم نامه نخبگان و جمع‌آوری امضاها خاطرات و ناگفته‌هایی دارید، خوشحال می‌شویم که بیان کنید.

خاطره و ناگفته که زیاد داریم. متأسفانه تاکنون فرصت نشده است آنها را روی کاعذ بیاوریم. اما انصافا صحنه‌های بسیار زیبایی از جوانمردی و وفاداری را نزد این بزرگان مشاهده کردیم. مثلا آقای مهدی فرخیان تعریف می‌کردند که به رغم آنکه بعد از ساعت ده شب و بدون هماهنگی قبلی به منزل مرحوم آیت‌الله حاج شیخ صدرالدین حائری شیرازی مراجعه کرده بودند و آن بزرگوار در بستر بیماری قرار داشت، اما به احترام امام صدر برخاستند، مدتی را به یاد ایشان گریستند و بعد با تشویق و تشکر فراوان نامه را امضاء کرده بودند. همچنین آقای علی‌رضا محمودی نقل می‌کردند که آیت‌الله بنی‌فضل از اعضاء برجسته جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به رغم آنکه به شدت بیمار بودند و حتی توان حرکت نیز نداشتند، وقتی نام امام صدر را شنیدند، با زحمت فراوان به احترام ایشان تمام قد بلند شدند و باز ضمن تشویق و تشکر فراوان، نامه را امضا کرده بودند. یادم هست برخی بزرگان حوزه ‌گفته بودند کاش نامه را خطاب به خود مقام معظم رهبری تنظیم کرده بودید. برای اینکه شأن امام صدر بالاتر از آن است که کسی جز خود آن بزرگوار در این عرصه میدان‌داری کند. یکی از کسانی که روی این مسأله خیلی تأکید داشت، آیت‌الله محمد علی گرامی از بزرگان امروز حوزه قم بود. برخی نیز اظهار تأسف می‌کردند که آقای خاتمی چرا آقای ابطحی را مسئول مذاکرات کرده‌اند. یادم هست که یکی از بزرگانی که به این نکته اعتراض جدی داشت، مرحوم آیت‌الله سید مهدی یثربی امام جمعه فقید کاشان بود. نکته‌ای که برای همه ما خیلی شیرین بود، تعلق خاطر همه جریانات سیاسی کشور به امام صدر و این نکته بود که آن بزرگوار حتی در غیاب خود می‌تواند دل‌ها را به هم نزدیک و انسجام و اتحاد ملی را تحکیم کند. از جامعه مدرسین تا مجمع مدرسین حوزه علمیه قم، از جامعه اسلامی مهندسین تا نهضت آزادی و از حوزویان تا دانشگاهیان، همه و همه با هم نامه را امضا کردند. یادم هست که وقتی به اصفهان رفتم، آیات بزرگوار مظاهری و طاهری اصفهانی به رغم همه اختلافات آن روز، امضاء خود در پای نامه را یک‌جا کنار هم گذاشتند. همچنین وقتی به اراک رفتم، آیت‌الله احمد محسنی گرکانی نماینده ولی‌فقیه و آقای دکتر رحمان کارگشا که از بزرگان جریان ملی مذهبی کشور است، به یک اندازه با خوشرویی از امضاء نامه استقبال کردند.

 

خانواده امام صدر در تهیه نامه نخبگان چه نقشی داشت؟

آنها عملا هیچ نقش خاصی در این جریان نداشتند. آنها تازه زمانی از وجود چنین نامه‌ای مطلع شدند که متن آماده و امضاء اغلب مراجع و بزرگان قم، تهران و مراکز استان‌ها را بدست آورده بودیم. البته ما مخصوصا آنها را مطلع نکرده بودیم؛ برای اینکه هم در برابر یک امر واقع قرار گیرند؛ و هم در مقابل آقای خاتمی دچار محظورات اخلاقی نشوند.

 

چگونه از وجود نامه مطلع شدند و واکنش آنها چه بود؟

چند روز قبل از وقوع زلزله غم‌انگیز بم در زمستان سال 82 بود که به اتفاق برخی اعضاء هیئت مدیره مؤسسه به لبنان رفتیم تا آخرین پیشنهاد لیبیایی‌ها به آقای ابطحی در خصوص ادامه مذاکرات را بررسی و برای آن جوابی آماده کنیم. در پایان جلسه‌ای که به اتفاق همه اعضاء خانواده امام صدر در منزل خانم رباب صدر در بیروت تشکیل شده بود، خبر تهیه نامه را اعلان کردم. می‌خواستم فضا را قدری تلطیف و دوستان را امیدوار کنم که هنوز راه‌های زیادی هست که تجربه نشده‌اند. طبیعتا همه جا خوردند. یادم هست آقای صدرالدین صدر با خوشحالی گفتند که ما اینجا تا دیروز روی این موضوع بحث می کردیم که انجام چنین کاری امکان‌پذیر نیست. حالا فلانی آمده و خبر آورده است که چنین کاری نه تنها شدنی است، بلکه ما کردیم و شد!

 

پاسخ آقای خاتمی به نامه نخبگان چه بود؟

ایشان پاسخ عمومی که هیچ‌وقت نداد. نه آقای خاتمی و نه آقای ابطحی، به رغم آنکه آقای ابطحی چند بار در سایت بازتاب اعلان کرده بود که قصد پاسخ‌گویی عمومی دارد، هیچ‌گاه چنین نکردند.

 

پاسخ خصوصی چطور؟ اصلا واکنش آقای خاتمی چه بود؟

آنطور که شنیدم، آقای خاتمی ابتدا قدری ناراحت شده بودند. برای اینکه ایشان واقعا تصور می‌کردند که در جریان پیگیری مسأله امام صدر خیلی خوب عمل کرده‌اند! البته آقای خاتمی انسان نجیبی هستند و هیچ‌گاه نشنیدم که تندی کرده باشند. در مورد پاسخ خصوصی نیز همین اندازه خبر دارم که ایشان آقای ابطحی را نزد برخی بزرگان قم و تهران، خصوصا اعضای مجمع مدرسین و مجمع روحانیون مبارز فرستاده بودند تا عملکردشان را توجیه کنند. با این حال، اغلب مراجع و نخبگان پاسخی دریافت نکردند. اگر به یاد داشته باشید، چند ماه پس از ارسال نامه بود که آیت‌الله بنی‌فضل طی مصاحبه‌ای با یکی از خبرگزاری‌ها گله کردند که آقای خاتمی به مفاد نامه که عمل نکردند هیچ، حتی پاسخی هم به آن ندادند.

 

توقف مذاکرات ایران و لیبی توسط آقای خاتمی

به آخرین پیشنهاد لیبیایی‌ها به آقای ابطحی در باره ادامه مذاکرات ایران و لیبی در باره مسأله امام صدر اشاره داشتید. پیشنهاد لیبیایی‌ها دقیقا چه بود؟

سؤال خوبی است. لیبیایی‌ها حدود اوایل زمستان سال 82 به آقای ابطحی پیشنهاد کرده بودند که ما حاضر هستیم قدم آخر مذاکرات را بر داریم و حقیقت مسأله امام صدر را فاش سازیم، به شرط آنکه ایران، شیعیان لبنان و خانواده امام صدر پس از آن رسما بی‌گناهی شخص معمر قذافی را اعلان و از وی بابت افشاء شجاعانه حقیقت قدردانی کنند. بعد هم تهدید کرده بودند که اگر چنین نشود، آنها خود رأسا و بطور یک جانبه مسأله را تمام خواهند کرد.

 

پاسخ آقایان خاتمی و ابطحی چه بود؟

آقای خاتمی خوشبختانه مصر بود که هم آغاز مذاکرات و هم ادامه آن، با موافقت خانواده امام صدر انجام شود. یعنی اگر خانواده موافقت نمی‌کرد، مذاکراتی نیز صورت نمی‌گرفت. این مردانگی را ایشان داشت. سفر زمستان سال 82 ما به لبنان نیز برای همین بود که خانواده امام صدر شرایط جدید را بررسی و اعلان نظر کند که آیا موافق است مذاکرات ادامه یابد، یا خواهان آن است که مذاکرات در همین نقطه متوقف شود.

 

توصیه خود آقای ابطحی به خانواده چه بود؟

تا آنجا که به یاد دارم، توصیه کارشناسانه آقای ابطحی آن بود که قدم آخر مذاکرات نیز برداشته شود. ایشان مقارن همان ایام بود که با مجموعه «روایت فتح» نیز مصاحبه کرده و گفته بود که خانواده امام صدر باید میان یک امام غائب از نظر، و یک امام‌زاده‌ای که جا و بارگاه مشخص دارد، یکی را انتخاب کند!

 

واکنش خانواده امام صدر به پیام آقای ابطحی چه بود؟

به جز یک نفر در ایران، همه قاطعانه با آن مخالفت و بر توقف فوری این مذاکرات خفت‌بار تأکید کردند. یادم هست که در آن جلسه‌ای که در بیروت در منزل خانم رباب صدر جمع شدیم، همه اعضاء خانواده و شخص خانم رباب صدر از پیام آقای ابطحی بسیار خشمگین و برخی حتی معترض بودند که اساسا چرا مسئولیت چنین مذاکرات حساسی بر عهده چنان فرد کم‌تجربه‌ای گزارده شده است.

 

آخر چه تضمینی وجود داشت که لیبیایی‌ها راست بگویند؟

دقیقا! یکی از اشکالات وارد بر پیشنهاد لیبیایی‌ها همین بود. البته لیبیایی‌ها گفته بودند که آقای ابطحی را قانع خواهند ساخت. اما در عین حال این را هم تصریح کرده بودند که تضمینی نمی‌دهیم که برای همه ادعاهای خود دلیل و مدرک مستند ارائه دهیم! به عبارت دیگر راه را برای خود باز گذاشته بودند تا مثل همیشه داستانی را سر هم کنند و بعد به عنوان حقیقت به آقای ابطحی قالب کنند. مهم‌ترین اشکال وارد بر لیبیایی‌ها آن بود که هیچ تضمینی وجود نداشت که خاتمه مذاکرات با آزادی امام صدر همراه باشد؛ بعکس، سمت و سوی مذاکرات عملا در جهتی پیش می‌رفت که ممکن بود حتی نتیجه معکوس به بار آورد. این در حالی بود که اساسا اصل انجام مذاکرات از همان ابتدا تنها با این شرط توسط خانواده امام صدر پذیرفته شده بود که به آزادی آن بزرگوار منجر شود. اینجا نگرانی دیگری نیز پدید آمد و آن به خطر افتادن امنیت امام صدر بود. درست همانطور که پذیرفتن فرضیه شهادت شهید تندگویان امنیت آن عزیز را به خطر انداخت و سرانجام به شهادتش منجر شد. به هر حال جمع‌بندی خانواده امام صدر آن بود که ادامه مذاکرات نه تنها به آزادی آن عزیز منجر نخواهد شد، بلکه ضمن خطراتی که دارد، به کشف همه حقیقت و تثبیت جرم مجرمین و مجازات آنها نیز منتهی نخواهد شد! به عبارت دیگر، ادامه مذاکرات تنها وسیله‌ای بود برای تبرئه معمر قذافی و بس!

 

آیا این نظر خانواده امام صدر به آقای خاتمی انتقال داده شد؟

بله. بلافاصله پس از بازگشت ما به ایران نامه‌ای توسط خانواده برای آقای خاتمی تنظیم و ارسال شد و طی آن در منتهای صراحت و صمیمیت از ایشان خواسته شد تا اولا مذاکرات آقای ابطحی بلافاصله متوقف شود، ثانیا به منظور جلوگیری از سوءاستفاده لیبی توقف مذاکرات رسما اعلان گردد و ثالثا راهکارهای دیگری که مقام رهبری و آقای خاتمی در سال 76 قول داده بودند، فعال شوند ...

 

یعنی پیگیری قضایی و برخورد دیپلماتیک؟

دقیقا! البته خانواده امام صدر خود مقدمات پیگیری قضایی را در لبنان فراهم کرده بود؛ یعنی اسناد و مدارک و مستندات پرونده را جمع‌آوری و یک تیم توانمند حقوقی متشکل از وکلای کارکشته بین‌المللی را آماده کرده بود. به عبارت دیگر وقت آن بود تا ایران با همه قوا به حمایت از آن بر خیزد.

 

واکنش آقای خاتمی چه بود؟

آقای خاتمی نامه‌های خانواده و نخبگان را تقریبا همزمان با هم دریافت کرد. شاید نامه نخبگان دو سه هفته دیرتر به دست ایشان رسید. به هر حال ایشان ناراحت شد. حتی شنیدم گفته بودند ادبیات نامه اول، ادبیات خانواده امام صدر نیست! در حالیکه آن نامه را خود فرزندان امام صدر، آنهم بسیار مؤدبانه و دلسوزانه نگارش کرده بودند. این‌ها مهم نیست. مهم آن است که آقای خاتمی دستور داد تا مذاکرات آقای ابطحی متوقف شود و خوشبختانه همینطور نیز شد ...

 

پیگیری قضایی و برخورد دیپلماتیک چه شد؟

هیچ! آقای خاتمی دیگر هیچ اقدامی نکرد! همانطور که پیشتر گفتم، موضع ایشان در ماه‌های آخر عملا در این جمله خلاصه شده بود که «یا مذاکره دوستانه با لیبی، یا هیچ»! و این بر خلاف توافق اولیه میان ایشان، مقام رهبری و خانواده امام صدر بود. اخیرا متأسفانه آقایان ابطحی، محمدرضا خاتمی و سعید حجاریان در بعضی مناسبت‌ها اظهار داشته‌اند که پیگیری‌های آقایان خاتمی و ابطحی به نتایج خوبی منجر شده بود، اما خانواده امام صدر خواستند پیگیری‌ها ادامه نیابد. متأسفم بگویم که این نوع اظهارات تماما خلاف واقع است و خانواده امام صدر هیچ‌گاه خاتمه پیگیری‌ها را خواستار نشده بود. آنچه خانواده خواستار آن بود، که در نامه آنها به آقای خاتمی صریحا ذکر شده است و امیدوارم روزی جهت ثبت در تاریخ منتشر شود، توقف مذاکرات خفت‌بار آقای ابطحی با لیبیایی‌ها بود و جایگزین شدن آن با اقدامات قضایی و برخوردهای مناسب دیپلماتیک.

 

ارتباط مسأله امام صدر با امنیت ملی ایران و انقلاب اسلامی

منظور شما از اقدام قضایی، در داخل کشور است یا در خارج از آن؟

هم در داخل کشور و هم در خارج از آن! وقتی دستگاه قضایی لبنان به عنوان یکی از دو کشور متبوع امام صدر پرونده را رسیدگی و حتی حکم جلب 17 مقام سیاسی رژیم قذافی را صادر کرده است، چرا ما در داخل کشورمان نتوانیم چنین اقدامی را انجام دهیم؟ آیا دستگاه قضایی ما از ما از دستگاه قضایی لبنانی که زیر نظر دولت فؤاد سینیوره اداره می‌شود، کمتر است؟

 

برخی کارشناسان اعتقاد دارند که با توجه به اینکه جرم در داخل کشور اتفاق نیفتاده است، دادگاه‌های ایران نمی‌توانند به این مسأله رسیدگی کنند. در این خصوص چه نظری دارید؟

این سخن دقیق نیست. اتفاقا حقوق‌دانان برجسته کشورمان که نامه نخبگان را نیز امضاء کردند، از جمله آقای دکتر حسین میر محمد صادقی سخنگوی سابق قوه قضاییه، از سال 1379 تاکنون بارها و بارها طی مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های مختلف تصریح کرده‌اند، که حتی دادگاه‌های داخل کشور هم می‌توانند مسأله امام صدر را مورد رسیدگی قرار دهند؛ مشروط بر آنکه پذیرفته شود که جرم «ربوده شدن امام صدر» با امنیت ملی ایران ارتباط دارد. این کاری است که هم‌اکنون در رابطه با برخی مقامات آرژانتین در حال انجام است. با اینکه جرمی در داخل کشور روی نداده است؛ اما برخی مقامات آرژانتین به اتهام اقدام علیه امنیت ملی کشور توسط دادگاه‌های داخل احضار شده‌اند.

 

چرا اعتقاد دارید که مسأله امام موسی صدر با امنیت ملی ایران ارتباط دارد؟

سوال خوبی است. البته کاش این سؤال با مراجع محترم حوزه‌ علمیه قم در میان گذاشته می‌شد. خیلی دوست می‌داشتم مسئولان محترم کشور مستقیما از زبان آیات بزرگواری چون صافی گلپایگانی، وحید خراسانی، شبیری زنجانی و موسوی اردبیلی بشنوند که چرا ربودن امام صدر را اقدامی علیه امنیت ملی و انقلاب اسلامی ایران به شمار می‌آورند؟

به هر حال، به نظر من جرم «ربودن امام صدر» که جرمی مستمر است، حداقل به دو سبب مهم اقدام علیه امنیت ملی ایران و انقلاب اسلامی است. سبب اول جایگاه خود امام صدر در ایران است و سبب دوم نیز جایگاه آن بزرگوار در خاورمیانه و لبنان؛ البته سبب سومی را نیز سراغ دارم که بحث در مورد آن از حوصله این گفتگو خارج است.

اما سبب اول: امام صدر کسی بود که قبل از پیروزی انقلاب، توسط خود امام راحل به عنوان شخصیتی که می‌تواند ایرانِ پس از شاه را اداره کند، نام برده شده بود. مرحوم آیت‌الله سید محمد علی موحد ابطحی در این خصوص جملات جالبی را از حضرت امام نقل کرده است که می‌توانید در ادبیات مربوط به امام صدر پیدا کنید. علاوه بر حضرت امام، بسیاری دیگر از بزرگان روحانیت و کشور نیز بر این باور بودند که امام صدر اگر پس از پیروزی انقلاب حضور می‌داشت، اولین رئیس جمهور ایران می‌بود و پس از رحلت امام بزرگوار نیز یکی از محتمل‌ترین گزینه‌های جانشینی ایشان. من طی دو دهه گذشته با حدود 150 تن از بزرگان کشور در باره امام صدر گفتگو کردم و تقریبا از همه آنها تعبیرهای مشابهی را شنیدم. امام صدر در انقلاب اسلامی ایران چنین جایگاهی داشت؛ یعنی جایگاهی در حد رهبری یا رئیس کشور؛ درست مانند شهیدان بهشتی و مطهری، که البته بعضی بزرگان مانند آیت‌الله موسوی اردبیلی امام صدر را به جهت توانمندی در عرصه حکومت حتی بر آن دو بزرگوار نیز ترجیح داده‌اند. آیا ترور شهیدان بهشتی و مطهری اقدام علیه امنیت ملی ایران و انقلاب اسلامی نبود؟ اگر بود که حتما بود، جرم مستمر «ربودن امام صدر» را هم باید به همان دلایل، اقدام علیه امنیت ملی ایران و انقلاب اسلامی دانست.

سبب دوم ارتباط امام صدر با امنیت ملی ایران و انقلاب اسلامی، بحران خاورمیانه، خصوصا لبنان و وزن امام صدر در معادلات حاکم بر آن است. امروز لبنان عمق استراتژیک انقلاب اسلامی ایران است. مهم‌ترین پیام انقلاب ما به جهان اسلام آن بود که اگر با توکل بر خدا و استقبال از شهادت در برابر زورگویی دشمن صهیونیستی ایستادگی کنید، پیروز میدان خواهید بود. صریح بگویم، این پیروزی‌های پی در پی مقاومت اسلامی لبنان علیه اسرائیل بود که این پیام انقلاب و حقانیت آن را به اقصی نقاط منتقل کرد. اگر امروز انتفاضه‌ای در فلسطین اشغالی جریان دارد، به سبب الگوبرداری از مقاومت اسلامی لبنان است. به عبارت دیگر اقتدار مقاومت اسلامی اقتدار انقلاب اسلامی ایران است و هر نوع اقدام علیه آن به منزله اقدام علیه انقلاب اسلامی و امنیت ملی ایران. اگر این را بپذیریم، آیا امنیت آقای سید حسن نصرالله، با امنیت مقاومت اسلامی و در نتیجه امنیت انقلاب اسلامی و ایران مرتبط نیست؟ اگر چنین است که هست، جرم مستمر «ربودن امام صدر» نیز که به تعبیر آقای سید حسن نصرالله مؤسس و امام مقاومت لبنان است، اقدام علیه مقاومت اسلامی و به تبع آن انقلاب اسلامی و ایران است.

 

ارزیابی عملکرد دو ساله دولت آقای احمدی‌نژاد

عملکرد دو ساله دولت آقای احمدی‌نژاد در خصوص پیگیری مسأله امام صدر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

حقیقت آن است که ما ابتدا به آقای احمدی‌نژاد امیدهای زیادی بسته بودیم. به هر حال ایشان یکی از نیروهای اصولگرا بود و همه چهره‌های بارز اصول‌گرا، از قبیل آقایان حداد، چمران، توکلی و غفوری‌فرد نامه نخبگان را امضاء کرده بودند. از طرفی ترکیب مجلس هشتم نیز اصول‌گرا بود و ده‌ها تن از کسانی که نامه نخبگان را امضا کرده بودند، از قبیل آقایان فاکر، ابوترابی، افروغ، عباس‌پور، کوچک‌زاده، ابوطالب و ... ، به آن راه یافته بودند. امید ما وقتی زیادتر شد که آقایان متکی و الهام مسئولیت وزارت خارجه و سخنگویی هیئت دولت را عهده‌دار شدند. برای اینکه هر دو این آقایان باز از کسانی بود که نامه نخبگان را امضا و پیگیری قضایی و برخورد دیپلماتیک با رژیم قذافی را از آقای خاتمی درخواست کرده بودند. بسیار متأسفم که پس از گذشت این دو سال ناچارم بگویم، که حتی عملکرد دولت آقای احمدی‌نژاد نیز ما را پاک سرخورده و ناامید کرد ...

 

چرا این ارزیابی را دارید؟

برای اینکه آقای احمدی‌نژاد هیچ تغییر و تحولی در روند پیگیری آقای خاتمی ایجاد نکرد. رویه آقای احمدی‌نژاد عملا ادامه همان رویه آقای خاتمی است؛ اگر آقای خاتمی تنها خواهان مذاکره دوستانه با لیبی بود، آقای احمدی‌نژاد نیز همینطور است! اگر آقای خاتمی عملا مخالف اقدام قضایی و برخورد دیپلماتیک بود، آقای احمدی‌نژاد نیز تا امروز چنین بوده است. به قول آیت‌الله شاهرودی، تنها نام مسئولان عوض شده است و نه چیز دیگر. نام خاتمی تبدیل به احمدی‌نژاد شد و نام ابطحی نیز تبدیل به احمد موسوی! همین! تازه اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، عملکرد آقای خاتمی از بعضی جهات نسبت به آقای احمدی‌نژاد امتیاز داشت. آقای خاتمی لااقل زمانی‌که وقت‌کشی و عدم صداقت لیبیایی‌ها برایش محرز شد، سعد مجبر فرستاده ویژه قذافی را به حضور نپذیرفت. اما آقای احمدی‌نژاد نه تنها سعد مجبر را سال گذشته با گرمی به حضور پذیرفت، بلکه شخصا معمر قذافی را در آدیس‌آبابا در آغوش کشید و ماه گذشته هم به منظور توسعه هرچه بیشتر روابط ایران و لیبی، نخست‌وزیر لیبی را به ایران دعوت کرد!

 

سخنگوی وزارت امور خارجه اخیرا به مذاکرات جاری ایران و لیبی در باره مسأله امام صدر اشاره‌ای کرده بود. از این مذاکرات چه خبری دارید؟

تا آنجایی که من خبر دارم، این مذاکرات با اعتراض شیعیان لبنان، یعنی حزب‌الله، امل، مجلس اعلای اسلامی شیعه و نیز خانواده امام صدر متوقف شده است. اتفاقا یکی از گله‌های جدی دوستداران امام صدر به آقای احمدی‌نژاد همین است: چرا مذاکرات بی‌ثمر و بلکه خطرناکی که حتی آقای خاتمی در آخرین سال ریاستش به درخواست خانواده امام صدر متوقف کرده بود، توسط ایشان دوباره از سر گرفته شد؟ این مذاکرات خدمت به چه کسی است؟ مذاکراتی که نه به آزادسازی امام صدر می‌انجامد، نه به کشف حقیقت و نه به تثبیت مسئولیت مجرمین، و تنها و تنها مصلحت و تبرئه ربایندگان امام صدر را در بر دارد، چرا می‌بایست مجددا آغاز شود؟

 

برخی مسئولان اعتقاد دارند که ایران امروز درگیر پرونده‌های مهمی چون بحران هسته‌ای، مسائل عراق، افغانستان و در کنار آنها برخی مشکلات داخلی است. به همین جهت می‌گویند که مسأله امام صدر برای ایران اولویت ندارد. نظر شما در این خصوص چیست؟

البته شما متأسفانه درست می‌گویید. برخی آقایان واقعا چنین نظری دارند. خوب به یاد دارم که عین این جملات را یک بار از آقای جوانفکر مشاور مطبوعاتی رئیس‌جمهور شنیدم. اما من این حرف‌ها را قبول ندارم. یعنی پس از گذشت سی سال از ربوده شدن امام صدر نمی‌توانم چنین حرف‌هایی را بپذیرم. مشکلات همیشه هست. چه زمانی بدون مشکل بوده‌ایم؟ این‌ نوع حرف‌ها نشانه ضعف مدیریت است. همچنین نوعی بهانه است تا کوتاهی‌ها را توجیه کنند. اگر آقایان اینقدر گرفتار بحران هسته‌ای و تبعات آن هستند که فرصت پرداختن به مسأله امام صدر را ندارند، چرا با تمام وجود سالی یک بار در تب و تاب انتخابات می‌سوزند و حتی ذوق‌زده و بسیار پیش از موعد به پیشواز آن می‌شتابند؟ اول انتخابات شوراها، بعد مجلس، بعد خبرگان و بعد هم ریاست‌جمهوری؟ این نوع بهانه‌ها، آن هم پس از سه دهه، شایسته مقامات کشوری مثل جمهوری اسلامی ایران نیست. هر کاری جایگاه خود را دارد. بحران هسته‌ای جایگاه خود را دارد؛ مسائل افغانستان، عراق، فلسطین و لبنان جایگاه خود را دارند؛ مسائل داخلی جایگاه خود را دارد و مسأله امام صدر نیز جایگاه خود را دارد. هیچ‌گاه کسی تقاضا نکرده است که کشور تعطیل شود و تنها به مسأله امام صدر پرداخته شود! چه کسی این حرف زده است؟ ایران به شکر خدا بزرگ و قدرتمند است؛ ظرفیت‌ها و امکانات و بخصوص نیروی انسانی توانمند و قابل‌توجهی دارد؛ تنها باید این مجموعه را مدیریت کرد. با یک مدیریت صحیح حق همه مسائل را می‌توان ادا کرد، از جمله مسأله امام صدر را.

 

قضیه آقای جوانفکر چه بود؟

در تابستان سال 84 و قبل از اینکه آقای احمدی‌نژاد کارش را رسما آغاز کند، روزی آقای ایمن زغیب کارگردان خوش‌ذوق تلویزیون المنار لبنان با من تماس گرفت. این آقای ایمن زغیب کارگردان همان مجموعه مستند و زیبای امام خمینی است که بهار امسال از شبکه اول سیما پخش شد. او مجموعه‌ای دیگری در باره امام صدر در دست تولید داشت که قبل از پیروزی آقای احمدی‌نژاد در انتخابات، مونتاژ آن را تقریبا به پایان برده بود. با این حال پس از پیروزی آقای احمدی‌نژاد فکر کرده بود که شاید مناسب باشد در باره ادامه روند پیگیری مسأله امام صدر در دولت جدید با ایشان هم صحبتی داشته باشد. چه بسا حرف‌های خوبی مطرح شود که در فیلم قابل استفاده باشد. به همین دلیل به من زنگ زد و مشورت کرد. من هم تأیید و او را تشویق کردم. در همین ارتباط با یکی از دوستان روزنامه کیهان که با آقای احمدی‌نژاد رابطه داشت، تماس گرفتم. توسط او به آقای جوانفکر متصل شدم و موضوع را منتقل کردم. پاسخ آقای جوانفکر که خیلی هم صریح ادا شد این بود: «مسأله امام موسی صدر به هیچ وجه جزو اولویت‌های آقای احمدی‌نژاد نیست! آقای احمدی‌نژاد فعلا کارهای مهمتری دارند و وقت ندارند به این‌گونه مسائل بپردازند»!

 

دلایل خروج از مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام صدر

شما یکی از بنیان‌گزاران مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر بودید؛ چرا از این مؤسسه خارج شدید؟

من به رغم احترام فراوانی که برای فرزندان محترم امام صدر قائل هستم، اما روش آنان در پیگیری مسأله آن بزرگوار را کارآمد نمی‌دانستم و به عنوان مدیر عامل و عضو هیئت مدیره مؤسسه نمی‌توانستم از عملکرد آن دفاع کنم. به هر حال کسی که مسئولیتی دارد، باید به اندازه مسئولیتش پاسخگو باشد. من بارها خود را جای یک دوستدار ساده امام صدر گذاشتم و از خود و نیز دوستان هیئت مدیره سؤال کردم که آیا از همه ظرفیت‌ها استفاده بهینه کرده‌ایم؟ آیا واقعا هرچه داشتیم، برای یاری امام هزینه کردیم؟ طبیعتا پاسخ من و دیگران منفی بود. آقای صدرالدین صدر فرزند گرانقدر امام صدر همین دو سه روز پیش که تلفنی با هم صحبت کردیم، با تأسف اظهار می‌داشت که هنوز کارهایی که در لبنان در حال انجام دارند، از نوع «عکس‌العمل» است! یعنی عوامل رژیم قذافی توطئه می‌کنند تا مسیر رسیدگی به پرونده را از حالت طبیعی خارج سازند؛ و فرزندان امام با همه توان تلاش می‌کنند تا دسایس آنها را خنثی کنند و پرونده را به مسیر طبیعی خود باز گردانند. وضع فرزندان امام صدر در ایران به طریق اولی بسیار بدتر از لبنان است! طبیعتا چنین وضعیتی در شأن امام صدر نیست. امروز حدود سی سال از ربوده شدن امام صدر سپری شده است. فرزندان امام صدر واقعا به کجا رسیدند؟ نه امام صدر را آزاد کردند؛ نه حقیقت ماجرا را کشف کردند؛ و نه مسئولیت مجرمین را تثبیت و آنها را به مجازات رساندند! البته تردیدی نیست که فرزندان امام صدر برای پیگیری مسأله آن بزرگوار زحمات زیادی را متحمل شدند؛ اما آیا نتیجه تلاش‌های آنان با حجم فاجعه و نیز بزرگی این سی سال متناسب است؟ شخصا چنین باوری ندارم و به همین سبب هم پس از آنکه قانع شدم که نمی‌توانم رویه آنها را تغییر دهم، با تفاهم و صمیمیت از آن مجموعه جدا شدم.

 

پیشنهاد شما به خانواده امام صدر چه است؟

سخن من با خانواده امام صدر آن بوده و هست که ابعاد امنیتی این پرونده بسیار پیچیده‌تر و وسیع‌تر از آن است که یک خانواده به تنهایی و با امکانات متواضع خود بتواند به حل و فصل آن اقدام کند. عملیات ربودن امام صدر توسط رژیم قذافی و با همدستی حداقل چند سازمان امنیتی کارکشته عربی در منطقه اجرا شد و خانواده امام صدر هیچ‌گاه نمی‌تواند از پس آنها برآید. سخن من با خانواده امام صدر همواره آن بوده است که باید با بسیج همه ظرفیت خود، جمهوری اسلامی ایران را بر آن دارد تا مسئولیت حل و فصل کامل مسأله را در چارچوب عزت حسینی و غیرت ایرانی عهده‌دار شود. چنین کاری فقط از دست جمهوری اسلامی ایران است که بر می‌آید.

 

واقعا با این همه انتقادی که طی دو سال اخیر به عملکرد دولت در پیگیری مسأله امام صدر داشتید، هنوز هم خواهان آن هستید که دولت در پیگیری مسأله امام صدر فعال شود؟

قطعا! برای اینکه به رغم همه انتقاداتمان در مسأله امام صدر به عملکرد دولت و دیگر دستگاه‌ها، به آنها حسن ظن و اعتماد داریم. چطور می‌توانیم نداشته باشیم؟ ما به غیر از دولت خودمان، به کجا می‌توانیم پناه ببریم؟ همانطور که گفتم، ربوده شدن امام صدر قطعا کار سازمان‌های امنیتی قدرتمند منطقه و جهان است. غیر از جمهوری اسلامی ایران چه مرجعی می‌تواند از امام صدر دفاع کند؟ اصلا به کجا می‌توانیم اعتماد کنیم؟ نظام ما امروز خوشبختانه در عرصه منطقه و جهان مقتدر و توانمند است. اگر اراده جدی برای پیگیری و حل مسأله امام صدر وجود داشته باشد، حل مسأله، آنهم در چارچوب عزت حسینی و غیرت ایرانی، کاملا شدنی است. فقط باید کاری کنیم که این اراده جدی در کشور پدید آید. ما دوستداران امام صدر در ایران احساس فرزندانی را داریم که در خانواده بزرگ جمهوری اسلامی، گاهی اوقات از برادران بزرگترشان انتقاد می‌کنند و اگر نیز لازم باشد، در چارچوب قانون و اخلاق، حتما آنها را برای انجام کار خیر تحت فشار خواهیم گذاشت.

 

خاطرات شیرین و تلخ سال‌های پیگیری

در طول این چند سالی که در پیگیری مسأله امام صدر فعال هستید، حتما خاطرات شیرین و تلخ فراوانی را تجربه کردید. شیرین‌ترین خاطره خود را تعریف کنید.

یکی از شیرین‌ترین خاطرات من فضای امیدبخش یکی از جلسات‌ هیئت مدیره بود که پس از دیدار خانواده امام صدر با مقام معظم رهبری برپا شده بود. همان دیداری که مقام رهبری گفته بودند مسأله امام صدر را تا آخر، حتی تا پیگیری قضایی و قطع روابط ایران و لیبی پی خواهند گرفت. غروب آن روز در منزل آقای مهندس مهدی فیروزان داماد امام صدر جمع شدیم. آقایان صدرالدین صدر و فیروزان هر کدام جداگانه یک بار جزئیات دیدار را نقل و استنباط خود را بیان کردند. از جمله نقل کردند که در آن دیدار از وضعیت پیگیری قضایی مسأله امام صدر و احتمال اعمال نفوذ برخی صاحبان قدرت مثل نخست‌وزیر وقت لبنان ابراز نگرانی کرده بودند. آقای خامنه‌ای بلافاصله با اقتدار جواب داده بودند که نخست‌وزیر لبنان چکاره است؟ این مسأله به ایران مربوط است و ما خود می‌دانیم که چگونه آن را پیش ببریم. خوب به یاد دارم که وقتی دوستان این جملات را نقل می‌کردند، فضای شیرینی آکنده از امید، آرامش، غرور و این احساس که امام صدر و خانواده او تنها نیستند، بر جلسه حاکم شده بود.

 

از خاطرات تلخ خود نیز یکی را تعریف کنید.

خاطرات تلخ متأسفانه زیاد داشتم. شاید تلخ‌ترین خاطره‌ام، جدا شدن از مؤسسه امام صدر بود. خاطره تلخ دیگری که برایم خیلی گران آمد، به دیدارمان با جناب آقای یونسی مربوط است. در همان جلسه‌ای که گفتم خدمت ایشان رسیدیم، از ایشان سؤال کردم که این نوع تعامل ایران با پرونده امام صدر، که سفیر لیبی در تهران حتی یک بار طی این سال‌ها به وزارت امور خارجه احضار نشده است و مسأله امام صدر هیچ‌گاه از سوی ایران در مجامع بین‌المللی حقوق بشر مطرح نشده است، آیا در راستای عزت حسینی و غیرت ایرانی است؟ آقای یونسی پاسخ دادند که «فرض کنید ما بر اساس عزت حسینی و غیرت ایرانی عمل ‌کرده بودیم، چه چیزی گیرمان می‌آمد»؟! این جمله، آنهم از آن شخصیت بزرگوار، که در سلامت نفس و اخلاص او هیچ تردیدی ندارم، خیلی برایم گران آمد.



نوشته شده توسط مهدی صنعتی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

اشراق

یادداشت های یک فرهنگ دوست

هنر
  • یا مرتضی علی (ع)
کتاب
  • “بوی خوش عطر” رونمایی شد
طبقه بندی موضوعی

آخرین اخبار از پرونده ی امام موسی صدر

چهارشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۸۶، ۰۴:۵۱ ب.ظ

دکتر محسن کمالیان: مطلبی که در پی می‌آید، متن کامل گفت‌وگوی «ناتمام» اینجانب با روزنامه ایران است که به مناسبت فرا رسیدن بیست و نهمین سالروز ربوده شدن امام موسی صدر توسط رژیم قذافی، به اصرار یک دوست، در باره آخرین تحولات مرتبط با روند پیگیری مسأله آن عزیز انجام گرفت. بخش اول گفت‌وگو، البته با حذف برخی اسامی (!)، در صفحه «رو در رو» روز چهارشنبه مورخ 14/6/86 روزنامه ایران منتشر شد. بخش دوم گفتگو، اگرچه قرار بود در شماره آتی روزنامه منتشر شود، اما بنا بر خبر قطعی که امروز دوشنبه مورخ 19/6/86 از مسئول صفحه یاد شده دریافت کردم، به سبب طرح برخی انتقادات دردمندانه، صریح و به حق از کم‌کاری رؤسای ‌جمهور محترم حال و گذشته در پیگیری مسأله امام صدر، به دستور شخص مدیر مسئول از برنامه انتشار روزنامه خارج گردید. به راستی این سخن دکتر شریعتی چه دلنشین و الهام‌بخش است:

در تمام عمرم،

هر فریادی که زدم

و هر کوششی که کردم

و هر فعالیتی که همراه با هیجان و دلهره و شور و خطر و ضرر داشتم،

به این دلیل بود که پذیرفتن و تسلیم شدن را نمی‌توانستم

و با اعتقاد به اینکه در نهایت،

ظلمت و سکوت و تنهایی،

‌شکست و خفقان و خفه شدن است،

باز تا آنجایی که حلقومم اجازه داده است،

فریاد کشیده‌ام، حرف زده‌ام و کاری کرده‌ام،

که اگر این‌همه را نمی‌کردم،

پذیرفته بودم و تسلیم شده بودم.

دردِ دل‌هایی که تاب طرح و شنیدنش نبود!

 

آخرین اطلاعات از وضعیت امام صدر

آخرین اطلاعاتی که از وضعیت امام صدر دارید، چه است؟

آخرین اطلاعات من از وضعیت امام صدر، همان اطلاعات سال 2000 است. یعنی زمانی که تعداد 117 تن از زندانیان سیاسی مفقودالاثر لیبی از زندان آزاد شدند و برخی از آنها از قول بعضی زندانبانان خود خبر آوردند که امام صدر قبل از ماه رمضان همان سال از زندان ابوسلیم شهر طرابلس پایتخت لیبی به جای دیگری منتقل شده است ...

 

چرا می‌گویید زندانیان مفقودالاثر؟

برای اینکه این افراد هم زندانی بودند و هم خانواده‌هایشان سال‌ها از وضعیت آنان بی‌خبر بودند. به این صورت که هر گاه بستگان آنها به دوایر دولتی رژیم قذافی مراجعه و از محل فرزندان خود سؤال می‌کردند، این پاسخ را دریافت می‌کردند که ما اطلاعی نداریم و آنها را جای دیگر جستجو کنید.

 

این افراد چند سال به طور بی‌خبر زندان بودند؟

بر اساس فهرستی که سازمان عفو بین‌الملل منتشر کرد، مدت زندان آنها از 18 تا 31 سال بود. شخصی به نام عبدالله زبیر السنوسی مدت 31 سال را زندان بود در حالیکه اعضاء خانواده‌اش هیچ خبری از او نداشتند. همه اینها مفقودالاثر بودند و حتی بسیاری معتقد بودند که آنها اعدام شده‌اند.

 

آیا اقدامی انجام شد تا صحت و سقم خبر زندانیان آزاد شده در باره امام صدر تحقیق شود؟

این کار را باید وزارت اطلاعات انجام می‌داد. ما طی سالیان گذشته بارها تأکید و اصرار کردیم که دستگاه اطلاعات ایران باید یک کار سنگین اطلاعاتی انجام دهد و صحت و سقم این‌گونه اخبار را روشن سازد. امیدوارم بعضی خبرنگاران این مطلب را از وزیر محترم اطلاعات سؤال کنند. البته در دولت آقای خاتمی می‌دانم که چنین کاری انجام نشد. الآن را نیز بعید می‌دانم. با این همه آنچه در این ماجرا اهمیت داشت، خبر نقل شده از طرف زندانیان آزاد شده نبود. آنچه اهمیت داشت نفس برملا شدن این واقعیت بود که زندان‌های طویل‌المدت در لیبی که بستگان زندانی از وضعیت او بی‌خبر باشند، امری رایج و عادی است. به قول شهید بزرگوار آیت‌الله سید محمد باقر حکیم، این اتفاق پاسخ روشنی بود به همه کسانی که طی سالیان گذشته با تحلیل‌های عقلی بر فرضیه شهادت امام صدر اصرار و به خانواده آن بزرگوار اشکال می‌کردند، که برای رژیمی مثل رژیم قذافی چه منفعتی دارد که یک انسان را این‌همه سال بی‌خبر در زندان نگه دارد ...

 

بنابراین شما کماکان به حیات امام صدر قائل هستید؟

اجازه دهید عبارت شما را کمی تدقیق کنم. بنده مثل گذشته قویا امیدوار هستم که امام صدر در قید حیات باشند. برای اینکه قرائن و شواهدی که وجود دارند، این امیدواری را دیکته و هرگونه یأس و ناامیدی را غیر قابل توجیه می‌کنند.

 

اهداف پیگیری مسأله امام صدر

این ایام مصادف با 29 امین سالروز ربوده شدن امام صدر است؛ از جمهوری اسلامی ایران انتظار دارید در پیگیری مسأله امام صدر به طور مشخص چه اهدافی را دنبال کند؟

ببینید! وضعیت امروز امام صدر از دو حال خارج نیست: ایشان یا در قید حیات است، یا خدا نخواسته به شهادت رسیده است. اگر امام صدر در قید حیات است، که ان‌شاء‌الله هست، انتظار این است که ایران ایشان را آزاد کند و به آغوش خانواده و دو ملت ایران و لبنان باز گرداند. اگر هم امام صدر به شهادت رسیده است، که ان‌شاءالله چنین فاجعه‌ای هنوز رخ نداده است، انتظار این است که ایران تمام حقیقت، یعنی ماهیت آمرین، عاملین و همدستان را شناسایی و افشاء کند، مسئولیت آنها را تثبیت نماید و متناسب با حجم فاجعه واکنش نشان دهد.

 

برای تحقق این اهداف چه راهکارهای عملی را پیشنهاد می‌کنید؟

به نظر من نامه زمستان سال 82 مراجع و نخبگان کشور به آقای خاتمی، متوجه آقای احمدی‌نژاد نیز هست. برای اینکه در آن نامه شخصیت حقوقی آقای خاتمی مخاطب بود و نه شخصیت حقیقی ایشان. مراجع و نخبگان کشور در آن نامه چهار راهکار بسیار روشن را پیشنهاد کرده بودند که به نظر من الآن نیز تماما موضوعیت دارند. این چهار راهکار عبارت بودند از: 1- بسیج ظرفیت اطلاعاتی کشور جهت کشف همه حقیقت؛ 2- اتخاذ تدابیر شایسته دیپلماتیک جهت ابراز نارضایتی ایران از عملکرد دولت لیبی؛ 3- طرح رسمی پرونده در مجامع حقوق‌بشری جهان؛ 4- طرح رسمی پرونده در محاکم قضایی داخل و خارج از کشور.

 

در بعد جمع‌آوری اطلاعات تاکنون چه کارهایی انجام شده است؟

در دوران آقای خاتمی می‌دانم که هیچ قدم ارزشمندی برداشته نشد! در دوره آقای احمدی‌نژاد را نیز بعید می‌دانم!

 

از کجا چنین اطمینانی دارید؟

در جلسه‌ای که بهار سال 83 با وزیر اطلاعات وقت داشتیم، آقای یونسی به خانواده امام صدر گفتند مطمئن باشید که قذافی نیز روزی مانند صدام سقوط خواهد کرد، و آنگاه همه حقایق آشکار خواهد شد! همانجا در حضور برخی مدیرانشان به ایشان اعتراض کردم که این چه حرفی است شما می‌زنید؟ آیا واقعا معتقدید که باز چند سال دیگر باید منتظر بمانیم تا قذافی سقوط کند؟ آقای یونسی پرسید شما چه راه حلی دیگری پیشنهاد می‌کنید؟ همانجا پیشنهادات کارشناسانه‌ای را که به صورت مکتوب در مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام صدر تنظیم کرده بودیم، خدمتشان تقدیم کردیم.

 

آن پیشنهادها به کجا رسید؟

تا جایی که اطلاع دارم، به هیچ کجا! البته دولت آقای خاتمی هم پس از آن دیگر مدت زیادی سر کار نبود؛ یعنی آخرین ماه‌های دولت ایشان بود.

 

چرا در نامه نخبگان به صراحت قطع یا تعلیق روابط ایران و لیبی خواسته نشده است؟

به دلیل آنکه آن زمان نگران بودیم برخی عزیزان روی این مسأله ملاحظاتی داشته باشند و نتوانند امضاء کنند. به همین سبب گفتیم مخرج مشترک مطالبات نخبگان را در نظر بگیریم تا اجماع قوی‌تری حاصل شود ...

 

حواشی نامه موسوم به نخبگان

آیا موردی پیش آمد که افرادی به جهت ملاحظه روابط ایران و لیبی از امضا نامه خودداری ورزند؟

بله. مثلا یادم هست که آیت‌الله منتظری پیغام داده بودند که بند مربوط به برخورد دیپلماتیک با لیبی را بردارید تا نامه را امضا کنم. همچنین یادم هست که آقای مهندس باهنر نماینده کنونی کرمان در مجلس شورای اسلامی تلفنی به خود من گفتند که با این بند مشکل دارند و به همین سبب نمی‌توانند نامه را امضاء کنند.

 

آیا موارد دیگری هم بود که برخی افراد از امضاء نامه خودداری کرده باشند؟

بله، کم هم نبود. خوب یادم هست که رهبران فراکسیون دوم‌خرداد مجلس ششم و حتی اعضاء مجمع روحانیون مبارز در مجلس ششم، بالاتفاق از امضاء نامه خودداری کردند. دوستان ما به آقایان میردامادی، شکوری‌راد، محتشمی و مجید انصاری مراجعه و صریحا پاسخ منفی دریافت کردند ... همچنین هیچ‌وقت یادم نمی‌رود که نیمه شب قبل از روزی که قرار بود متن نامه در روزنامه‌های کشور انعکاس یابد، آقای واحدی سردبیر روزنامه آفتاب یزد با دوستان ما تماس گرفت و با عصبانیت خبر داد که نامه را در روزنامه کار نخواهد کرد. چند روز بعد هم در همان روزنامه یادداشتی نوشت و از مراجع و نخبگان گله کرد که چرا بر روی موضوعی مثل مسأله امام صدر اجماع کرده‌اند، اما روی موضوعات مهم‌تری چون بیمه، بازنشستگی و قیمت ارزاق اجماع نمی‌کنند!

 

می‌شود گفت که برخورد خطی کردند؟

قطعا نه، به هیچ وجه. برای اینکه از آن طرف همه بزرگان مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، از قبیل آقایان فاضل میبدی، ایاذی و کاملان، با خوشرویی تمام نامه را امضا کردند. حتی در خود جبهه مشارکت هم انسان‌های باوجدانی بودند، مثل آقای حسین کاشفی و خانم‌ها فاطمه راکعی و محتشمی‌پور، که نامه را با علاقمندی امضا کردند.

 

حالا که صحبت از نامه نخبگان پیش آمد، لطفا توضیح دهید که اساسا چه شد که چنین نامه‌ای تهیه و برای آقای خاتمی ارسال شد؟

حقیقت آن است که در پاییز سال 1382 ما احساس کردم که موضع آقای خاتمی در باره مسأله امام صدر عملا در یک جمله خلاصه شده است: «یا مذاکره دوستانه با لیبی، یا هیچ»! البته ایشان چنین جمله‌ای را بر زبان نیاورده بود، اما عمل ایشان دقیقا همین معنا را تداعی می‌کرد. از یک طرف برای ما مسلم شده بود که این مذاکرات به جایی راه نخواهد برد. یعنی نه امام صدر آزاد خواهد شد، نه حقیقت کشف خواهد شد و نه جنایت مجرمین تثبیت خواهد شد. برای اینکه لیبیاییها تنها دنبال تبرئه قذافی بودند و نه هیچ چیز دیگر! از طرف دیگر من شخصا بعینه شاهد بودم که خانواده امام صدر در دیدارهای اخیر خود با آقای خاتمی به شدت در فشار قرار گرفته و به معنای واقعی کلمه در رودربایستی گیر کرده‌ است.

 

آیا شما خود در جلسات خانواده با آقای خاتمی حضور داشتید؟

خیر. من در هیچ‌کدام از این جلسات حضور نداشتم. برای اینکه این جلسات جنبه دیدار خانوادگی هم داشت و طبیعتا حضور افراد خارج از خانواده موضوعیت نداشت. اما همواره عصر همان روزی که چنین دیدارهای حساسی صورت می‌گرفت، جلسه هیئت مدیره مؤسسه تشکیل می‌شد و جزئیات دیدار و مذاکرات مطرح و در جمع اعضا تجزیه و تحلیل و برای آینده تصمیم‌گیری می‌شد.

 

انتظار خانواده امام صدر از آقای خاتمی چه بود؟

چیزی که خانواده امام صدر از آقای خاتمی می‌خواست، که البته امروز نیز قاعدتا همان را از آقای احمدی‌نژاد می‌خواهد، آن بود که مذاکرات تنها زمانی فایده دارد، که به آزادسازی امام صدر و دو همراه ایشان منجر شود. و هر لحظه که احساس شود مذاکرات به چنین نتیجه‌ای منتهی نخواهد شد، بایستی آن را قطع و راهکارهای حقوقی، قضایی و برخورد دیپلماتیک را دنبال کرد. اینها چکیده آن راهبرد کلی است که از همان سال 1376 میان آقای خاتمی و خانواده امام صدر مورد توافق قرار گرفته بود. حتی مقام معظم رهبری نیز در یکی از دیدارهای همان ایام خود با خانواده امام صدر، حرکت بر اساس این راهبرد را مورد تأیید قرار داده و در این خصوص به آقای خاتمی تذکراتی داده بود.

 

آیا تعبیرات مقام معظم رهبری را هنوز به یاد دارید؟

بله. برای اینکه جمله ایشان همواره در جلسات هیئت مدیره مؤسسه نقل می‌شد و حتی در نامه زمستان سال 82 خانواده امام صدر به آقای خاتمی نیز با صراحت به ایشان یادآوری شده بود. مقام رهبری گفته بودند: «این سال‌ها کوتاهی شده، ما جبران خواهیم کرد و امر پیگیری را به هر قیمتی تا آخر ادامه خواهیم داد؛ حتی به قیمت شکایت قضایی وقطع رابطه با لیبی».

 

جریان تنظیم نامه نخبگان را تعریف می‌کردید.

بله. به هر حال ما احساس کردم که خانواده امام صدر در اقناع آقای خاتمی با مشکل مواجه شده است. دقیقا یادم هست که خانم رباب صدر و آقای صدرالدین صدر در اواخر پاییز سال 82 سفری به ایران آمده بودند و با آقای خاتمی دیدار داشتند. آن دیدار خیلی مهم بود و بر اساس نتایجی که آقای ابطحی تا آن زمان بدست آورده بود، بحث‌های صریحی بین آنها در گرفته بود. البته طی آن سفر و قبل از دیدار با آقای خاتمی، بعضی افراد صاحب‌نظر از جمله آقای مهدی چمران به جلسات هیئت مدیره دعوت شده بودند و با آنها نیز برخی مشورت‌ها انجام گرفته بود. به هر حال، یادم هست که در روز بازگشت خانم رباب صدر و آقای صدرالدین صدر به لبنان، سه ساعت قبل از پرواز، جلسه فوق‌العاده‌ای به درخواست و بلکه اصرار من در محل اقامت خانم رباب صدر برگزار شد. در آن جلسه استدلال و اصرار کردم که به رغم توافق روز قبل با آقای خاتمی، ادامه مذاکرات آقای ابطحی به صلاح نیست و بهتر است همین‌جا متوقف شود. جزئیات استدلال آن روز من همان مواردی است که مقارن آن ایام طی یادداشت «امام صدر؛ قربانی مذاکرات ابطحی و نمایندگان قذافی» در سایت بازتاب منعکس شد. اگرچه فضای جلسه آن روز ما به سبب بحث طلبگی میان من و یکی از اعضاء هیئت مدیره مؤسسه در ایران متأسفانه قدری طوفانی و البته بعد با مدیریت آقای صدر آرام شد، اما همانجا این احساس درونی‌ من به یقین بدل شد که مسیر حرکت آقایان خاتمی و ابطحی بر خلاف رضایت قلبی خانواده امام صدر است و آن عزیزان شدیدا در تنگنا واقع شده‌اند. بلافاصله بعد از آن جلسه بود که با دو سه نفر از علاقمندان امام صدر که معمولا همفکری می‌کنیم، دور هم جمع شدیم و پس از مرور و تجزیه و تحلیل وضع جاری به این نتیجه رسیدیم که به مراجع و نخبگان متوسل شویم و ضرورت ساماندهی روند پیگیری مسأله امام صدر را از زبان آنان به آقای رئیس‌جمهور گوشزد کنیم. گفتیم حالا که مراجعات خانواده امام صدر به آقای خاتمی تأثیر کافی ندارد، با حمایت بزرگان حوزه و کشور آنها را پشتیبانی کنیم. به همین ترتیب نیز عمل کردیم.

 

افرادی که با هم‌فکری می کردید چه کسانی بودند؟

آقایان علی‌رضا محمودی و مهدی فرخیان از فضلای وقت حوزه علمیه قم و از همکاران خوب و مخلص مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام صدر بودند و نیز آقای سیاوش سرمدی کارگردان خوش‌ذوق مجموعه‌های مستند ادواردو، امام خمینی و امام صدر. این عزیزان ار علاقمندان جدی و با انگیزه امام صدر در ایران بودند که اغلب همفکری‌های من با آنها صورت می‌گرفت.

 

استقبال مراجع و نخبگان کشور از پیشنهاد امضای نامه چگونه بود؟

حقیقت ان است که اغلب آقایان مراجع و نخبگانی که خدمتشان رسیدیم، خیلی گرم استقبال کردند. هم مراجع و بزرگان حوزه، هم رؤسای دانشگاه‌‌ها، هم چهره‌های سیاسی، فرهنگی، هنری و حقوق‌دانان کشور، همه با نهایت دلسوزی و احساس مسئولیت استقبال و نامه را امضا کردند. بعدها نیز بسیاری با مؤسسه امام صدر تماس گرفته و گله کرده بودند که اگر به آنان نیز مراجعه شده بود، حتما نامه را امضا می‌کردند.

 

اگر از جریان تنظیم نامه نخبگان و جمع‌آوری امضاها خاطرات و ناگفته‌هایی دارید، خوشحال می‌شویم که بیان کنید.

خاطره و ناگفته که زیاد داریم. متأسفانه تاکنون فرصت نشده است آنها را روی کاعذ بیاوریم. اما انصافا صحنه‌های بسیار زیبایی از جوانمردی و وفاداری را نزد این بزرگان مشاهده کردیم. مثلا آقای مهدی فرخیان تعریف می‌کردند که به رغم آنکه بعد از ساعت ده شب و بدون هماهنگی قبلی به منزل مرحوم آیت‌الله حاج شیخ صدرالدین حائری شیرازی مراجعه کرده بودند و آن بزرگوار در بستر بیماری قرار داشت، اما به احترام امام صدر برخاستند، مدتی را به یاد ایشان گریستند و بعد با تشویق و تشکر فراوان نامه را امضاء کرده بودند. همچنین آقای علی‌رضا محمودی نقل می‌کردند که آیت‌الله بنی‌فضل از اعضاء برجسته جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به رغم آنکه به شدت بیمار بودند و حتی توان حرکت نیز نداشتند، وقتی نام امام صدر را شنیدند، با زحمت فراوان به احترام ایشان تمام قد بلند شدند و باز ضمن تشویق و تشکر فراوان، نامه را امضا کرده بودند. یادم هست برخی بزرگان حوزه ‌گفته بودند کاش نامه را خطاب به خود مقام معظم رهبری تنظیم کرده بودید. برای اینکه شأن امام صدر بالاتر از آن است که کسی جز خود آن بزرگوار در این عرصه میدان‌داری کند. یکی از کسانی که روی این مسأله خیلی تأکید داشت، آیت‌الله محمد علی گرامی از بزرگان امروز حوزه قم بود. برخی نیز اظهار تأسف می‌کردند که آقای خاتمی چرا آقای ابطحی را مسئول مذاکرات کرده‌اند. یادم هست که یکی از بزرگانی که به این نکته اعتراض جدی داشت، مرحوم آیت‌الله سید مهدی یثربی امام جمعه فقید کاشان بود. نکته‌ای که برای همه ما خیلی شیرین بود، تعلق خاطر همه جریانات سیاسی کشور به امام صدر و این نکته بود که آن بزرگوار حتی در غیاب خود می‌تواند دل‌ها را به هم نزدیک و انسجام و اتحاد ملی را تحکیم کند. از جامعه مدرسین تا مجمع مدرسین حوزه علمیه قم، از جامعه اسلامی مهندسین تا نهضت آزادی و از حوزویان تا دانشگاهیان، همه و همه با هم نامه را امضا کردند. یادم هست که وقتی به اصفهان رفتم، آیات بزرگوار مظاهری و طاهری اصفهانی به رغم همه اختلافات آن روز، امضاء خود در پای نامه را یک‌جا کنار هم گذاشتند. همچنین وقتی به اراک رفتم، آیت‌الله احمد محسنی گرکانی نماینده ولی‌فقیه و آقای دکتر رحمان کارگشا که از بزرگان جریان ملی مذهبی کشور است، به یک اندازه با خوشرویی از امضاء نامه استقبال کردند.

 

خانواده امام صدر در تهیه نامه نخبگان چه نقشی داشت؟

آنها عملا هیچ نقش خاصی در این جریان نداشتند. آنها تازه زمانی از وجود چنین نامه‌ای مطلع شدند که متن آماده و امضاء اغلب مراجع و بزرگان قم، تهران و مراکز استان‌ها را بدست آورده بودیم. البته ما مخصوصا آنها را مطلع نکرده بودیم؛ برای اینکه هم در برابر یک امر واقع قرار گیرند؛ و هم در مقابل آقای خاتمی دچار محظورات اخلاقی نشوند.

 

چگونه از وجود نامه مطلع شدند و واکنش آنها چه بود؟

چند روز قبل از وقوع زلزله غم‌انگیز بم در زمستان سال 82 بود که به اتفاق برخی اعضاء هیئت مدیره مؤسسه به لبنان رفتیم تا آخرین پیشنهاد لیبیایی‌ها به آقای ابطحی در خصوص ادامه مذاکرات را بررسی و برای آن جوابی آماده کنیم. در پایان جلسه‌ای که به اتفاق همه اعضاء خانواده امام صدر در منزل خانم رباب صدر در بیروت تشکیل شده بود، خبر تهیه نامه را اعلان کردم. می‌خواستم فضا را قدری تلطیف و دوستان را امیدوار کنم که هنوز راه‌های زیادی هست که تجربه نشده‌اند. طبیعتا همه جا خوردند. یادم هست آقای صدرالدین صدر با خوشحالی گفتند که ما اینجا تا دیروز روی این موضوع بحث می کردیم که انجام چنین کاری امکان‌پذیر نیست. حالا فلانی آمده و خبر آورده است که چنین کاری نه تنها شدنی است، بلکه ما کردیم و شد!

 

پاسخ آقای خاتمی به نامه نخبگان چه بود؟

ایشان پاسخ عمومی که هیچ‌وقت نداد. نه آقای خاتمی و نه آقای ابطحی، به رغم آنکه آقای ابطحی چند بار در سایت بازتاب اعلان کرده بود که قصد پاسخ‌گویی عمومی دارد، هیچ‌گاه چنین نکردند.

 

پاسخ خصوصی چطور؟ اصلا واکنش آقای خاتمی چه بود؟

آنطور که شنیدم، آقای خاتمی ابتدا قدری ناراحت شده بودند. برای اینکه ایشان واقعا تصور می‌کردند که در جریان پیگیری مسأله امام صدر خیلی خوب عمل کرده‌اند! البته آقای خاتمی انسان نجیبی هستند و هیچ‌گاه نشنیدم که تندی کرده باشند. در مورد پاسخ خصوصی نیز همین اندازه خبر دارم که ایشان آقای ابطحی را نزد برخی بزرگان قم و تهران، خصوصا اعضای مجمع مدرسین و مجمع روحانیون مبارز فرستاده بودند تا عملکردشان را توجیه کنند. با این حال، اغلب مراجع و نخبگان پاسخی دریافت نکردند. اگر به یاد داشته باشید، چند ماه پس از ارسال نامه بود که آیت‌الله بنی‌فضل طی مصاحبه‌ای با یکی از خبرگزاری‌ها گله کردند که آقای خاتمی به مفاد نامه که عمل نکردند هیچ، حتی پاسخی هم به آن ندادند.

 

توقف مذاکرات ایران و لیبی توسط آقای خاتمی

به آخرین پیشنهاد لیبیایی‌ها به آقای ابطحی در باره ادامه مذاکرات ایران و لیبی در باره مسأله امام صدر اشاره داشتید. پیشنهاد لیبیایی‌ها دقیقا چه بود؟

سؤال خوبی است. لیبیایی‌ها حدود اوایل زمستان سال 82 به آقای ابطحی پیشنهاد کرده بودند که ما حاضر هستیم قدم آخر مذاکرات را بر داریم و حقیقت مسأله امام صدر را فاش سازیم، به شرط آنکه ایران، شیعیان لبنان و خانواده امام صدر پس از آن رسما بی‌گناهی شخص معمر قذافی را اعلان و از وی بابت افشاء شجاعانه حقیقت قدردانی کنند. بعد هم تهدید کرده بودند که اگر چنین نشود، آنها خود رأسا و بطور یک جانبه مسأله را تمام خواهند کرد.

 

پاسخ آقایان خاتمی و ابطحی چه بود؟

آقای خاتمی خوشبختانه مصر بود که هم آغاز مذاکرات و هم ادامه آن، با موافقت خانواده امام صدر انجام شود. یعنی اگر خانواده موافقت نمی‌کرد، مذاکراتی نیز صورت نمی‌گرفت. این مردانگی را ایشان داشت. سفر زمستان سال 82 ما به لبنان نیز برای همین بود که خانواده امام صدر شرایط جدید را بررسی و اعلان نظر کند که آیا موافق است مذاکرات ادامه یابد، یا خواهان آن است که مذاکرات در همین نقطه متوقف شود.

 

توصیه خود آقای ابطحی به خانواده چه بود؟

تا آنجا که به یاد دارم، توصیه کارشناسانه آقای ابطحی آن بود که قدم آخر مذاکرات نیز برداشته شود. ایشان مقارن همان ایام بود که با مجموعه «روایت فتح» نیز مصاحبه کرده و گفته بود که خانواده امام صدر باید میان یک امام غائب از نظر، و یک امام‌زاده‌ای که جا و بارگاه مشخص دارد، یکی را انتخاب کند!

 

واکنش خانواده امام صدر به پیام آقای ابطحی چه بود؟

به جز یک نفر در ایران، همه قاطعانه با آن مخالفت و بر توقف فوری این مذاکرات خفت‌بار تأکید کردند. یادم هست که در آن جلسه‌ای که در بیروت در منزل خانم رباب صدر جمع شدیم، همه اعضاء خانواده و شخص خانم رباب صدر از پیام آقای ابطحی بسیار خشمگین و برخی حتی معترض بودند که اساسا چرا مسئولیت چنین مذاکرات حساسی بر عهده چنان فرد کم‌تجربه‌ای گزارده شده است.

 

آخر چه تضمینی وجود داشت که لیبیایی‌ها راست بگویند؟

دقیقا! یکی از اشکالات وارد بر پیشنهاد لیبیایی‌ها همین بود. البته لیبیایی‌ها گفته بودند که آقای ابطحی را قانع خواهند ساخت. اما در عین حال این را هم تصریح کرده بودند که تضمینی نمی‌دهیم که برای همه ادعاهای خود دلیل و مدرک مستند ارائه دهیم! به عبارت دیگر راه را برای خود باز گذاشته بودند تا مثل همیشه داستانی را سر هم کنند و بعد به عنوان حقیقت به آقای ابطحی قالب کنند. مهم‌ترین اشکال وارد بر لیبیایی‌ها آن بود که هیچ تضمینی وجود نداشت که خاتمه مذاکرات با آزادی امام صدر همراه باشد؛ بعکس، سمت و سوی مذاکرات عملا در جهتی پیش می‌رفت که ممکن بود حتی نتیجه معکوس به بار آورد. این در حالی بود که اساسا اصل انجام مذاکرات از همان ابتدا تنها با این شرط توسط خانواده امام صدر پذیرفته شده بود که به آزادی آن بزرگوار منجر شود. اینجا نگرانی دیگری نیز پدید آمد و آن به خطر افتادن امنیت امام صدر بود. درست همانطور که پذیرفتن فرضیه شهادت شهید تندگویان امنیت آن عزیز را به خطر انداخت و سرانجام به شهادتش منجر شد. به هر حال جمع‌بندی خانواده امام صدر آن بود که ادامه مذاکرات نه تنها به آزادی آن عزیز منجر نخواهد شد، بلکه ضمن خطراتی که دارد، به کشف همه حقیقت و تثبیت جرم مجرمین و مجازات آنها نیز منتهی نخواهد شد! به عبارت دیگر، ادامه مذاکرات تنها وسیله‌ای بود برای تبرئه معمر قذافی و بس!

 

آیا این نظر خانواده امام صدر به آقای خاتمی انتقال داده شد؟

بله. بلافاصله پس از بازگشت ما به ایران نامه‌ای توسط خانواده برای آقای خاتمی تنظیم و ارسال شد و طی آن در منتهای صراحت و صمیمیت از ایشان خواسته شد تا اولا مذاکرات آقای ابطحی بلافاصله متوقف شود، ثانیا به منظور جلوگیری از سوءاستفاده لیبی توقف مذاکرات رسما اعلان گردد و ثالثا راهکارهای دیگری که مقام رهبری و آقای خاتمی در سال 76 قول داده بودند، فعال شوند ...

 

یعنی پیگیری قضایی و برخورد دیپلماتیک؟

دقیقا! البته خانواده امام صدر خود مقدمات پیگیری قضایی را در لبنان فراهم کرده بود؛ یعنی اسناد و مدارک و مستندات پرونده را جمع‌آوری و یک تیم توانمند حقوقی متشکل از وکلای کارکشته بین‌المللی را آماده کرده بود. به عبارت دیگر وقت آن بود تا ایران با همه قوا به حمایت از آن بر خیزد.

 

واکنش آقای خاتمی چه بود؟

آقای خاتمی نامه‌های خانواده و نخبگان را تقریبا همزمان با هم دریافت کرد. شاید نامه نخبگان دو سه هفته دیرتر به دست ایشان رسید. به هر حال ایشان ناراحت شد. حتی شنیدم گفته بودند ادبیات نامه اول، ادبیات خانواده امام صدر نیست! در حالیکه آن نامه را خود فرزندان امام صدر، آنهم بسیار مؤدبانه و دلسوزانه نگارش کرده بودند. این‌ها مهم نیست. مهم آن است که آقای خاتمی دستور داد تا مذاکرات آقای ابطحی متوقف شود و خوشبختانه همینطور نیز شد ...

 

پیگیری قضایی و برخورد دیپلماتیک چه شد؟

هیچ! آقای خاتمی دیگر هیچ اقدامی نکرد! همانطور که پیشتر گفتم، موضع ایشان در ماه‌های آخر عملا در این جمله خلاصه شده بود که «یا مذاکره دوستانه با لیبی، یا هیچ»! و این بر خلاف توافق اولیه میان ایشان، مقام رهبری و خانواده امام صدر بود. اخیرا متأسفانه آقایان ابطحی، محمدرضا خاتمی و سعید حجاریان در بعضی مناسبت‌ها اظهار داشته‌اند که پیگیری‌های آقایان خاتمی و ابطحی به نتایج خوبی منجر شده بود، اما خانواده امام صدر خواستند پیگیری‌ها ادامه نیابد. متأسفم بگویم که این نوع اظهارات تماما خلاف واقع است و خانواده امام صدر هیچ‌گاه خاتمه پیگیری‌ها را خواستار نشده بود. آنچه خانواده خواستار آن بود، که در نامه آنها به آقای خاتمی صریحا ذکر شده است و امیدوارم روزی جهت ثبت در تاریخ منتشر شود، توقف مذاکرات خفت‌بار آقای ابطحی با لیبیایی‌ها بود و جایگزین شدن آن با اقدامات قضایی و برخوردهای مناسب دیپلماتیک.

 

ارتباط مسأله امام صدر با امنیت ملی ایران و انقلاب اسلامی

منظور شما از اقدام قضایی، در داخل کشور است یا در خارج از آن؟

هم در داخل کشور و هم در خارج از آن! وقتی دستگاه قضایی لبنان به عنوان یکی از دو کشور متبوع امام صدر پرونده را رسیدگی و حتی حکم جلب 17 مقام سیاسی رژیم قذافی را صادر کرده است، چرا ما در داخل کشورمان نتوانیم چنین اقدامی را انجام دهیم؟ آیا دستگاه قضایی ما از ما از دستگاه قضایی لبنانی که زیر نظر دولت فؤاد سینیوره اداره می‌شود، کمتر است؟

 

برخی کارشناسان اعتقاد دارند که با توجه به اینکه جرم در داخل کشور اتفاق نیفتاده است، دادگاه‌های ایران نمی‌توانند به این مسأله رسیدگی کنند. در این خصوص چه نظری دارید؟

این سخن دقیق نیست. اتفاقا حقوق‌دانان برجسته کشورمان که نامه نخبگان را نیز امضاء کردند، از جمله آقای دکتر حسین میر محمد صادقی سخنگوی سابق قوه قضاییه، از سال 1379 تاکنون بارها و بارها طی مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های مختلف تصریح کرده‌اند، که حتی دادگاه‌های داخل کشور هم می‌توانند مسأله امام صدر را مورد رسیدگی قرار دهند؛ مشروط بر آنکه پذیرفته شود که جرم «ربوده شدن امام صدر» با امنیت ملی ایران ارتباط دارد. این کاری است که هم‌اکنون در رابطه با برخی مقامات آرژانتین در حال انجام است. با اینکه جرمی در داخل کشور روی نداده است؛ اما برخی مقامات آرژانتین به اتهام اقدام علیه امنیت ملی کشور توسط دادگاه‌های داخل احضار شده‌اند.

 

چرا اعتقاد دارید که مسأله امام موسی صدر با امنیت ملی ایران ارتباط دارد؟

سوال خوبی است. البته کاش این سؤال با مراجع محترم حوزه‌ علمیه قم در میان گذاشته می‌شد. خیلی دوست می‌داشتم مسئولان محترم کشور مستقیما از زبان آیات بزرگواری چون صافی گلپایگانی، وحید خراسانی، شبیری زنجانی و موسوی اردبیلی بشنوند که چرا ربودن امام صدر را اقدامی علیه امنیت ملی و انقلاب اسلامی ایران به شمار می‌آورند؟

به هر حال، به نظر من جرم «ربودن امام صدر» که جرمی مستمر است، حداقل به دو سبب مهم اقدام علیه امنیت ملی ایران و انقلاب اسلامی است. سبب اول جایگاه خود امام صدر در ایران است و سبب دوم نیز جایگاه آن بزرگوار در خاورمیانه و لبنان؛ البته سبب سومی را نیز سراغ دارم که بحث در مورد آن از حوصله این گفتگو خارج است.

اما سبب اول: امام صدر کسی بود که قبل از پیروزی انقلاب، توسط خود امام راحل به عنوان شخصیتی که می‌تواند ایرانِ پس از شاه را اداره کند، نام برده شده بود. مرحوم آیت‌الله سید محمد علی موحد ابطحی در این خصوص جملات جالبی را از حضرت امام نقل کرده است که می‌توانید در ادبیات مربوط به امام صدر پیدا کنید. علاوه بر حضرت امام، بسیاری دیگر از بزرگان روحانیت و کشور نیز بر این باور بودند که امام صدر اگر پس از پیروزی انقلاب حضور می‌داشت، اولین رئیس جمهور ایران می‌بود و پس از رحلت امام بزرگوار نیز یکی از محتمل‌ترین گزینه‌های جانشینی ایشان. من طی دو دهه گذشته با حدود 150 تن از بزرگان کشور در باره امام صدر گفتگو کردم و تقریبا از همه آنها تعبیرهای مشابهی را شنیدم. امام صدر در انقلاب اسلامی ایران چنین جایگاهی داشت؛ یعنی جایگاهی در حد رهبری یا رئیس کشور؛ درست مانند شهیدان بهشتی و مطهری، که البته بعضی بزرگان مانند آیت‌الله موسوی اردبیلی امام صدر را به جهت توانمندی در عرصه حکومت حتی بر آن دو بزرگوار نیز ترجیح داده‌اند. آیا ترور شهیدان بهشتی و مطهری اقدام علیه امنیت ملی ایران و انقلاب اسلامی نبود؟ اگر بود که حتما بود، جرم مستمر «ربودن امام صدر» را هم باید به همان دلایل، اقدام علیه امنیت ملی ایران و انقلاب اسلامی دانست.

سبب دوم ارتباط امام صدر با امنیت ملی ایران و انقلاب اسلامی، بحران خاورمیانه، خصوصا لبنان و وزن امام صدر در معادلات حاکم بر آن است. امروز لبنان عمق استراتژیک انقلاب اسلامی ایران است. مهم‌ترین پیام انقلاب ما به جهان اسلام آن بود که اگر با توکل بر خدا و استقبال از شهادت در برابر زورگویی دشمن صهیونیستی ایستادگی کنید، پیروز میدان خواهید بود. صریح بگویم، این پیروزی‌های پی در پی مقاومت اسلامی لبنان علیه اسرائیل بود که این پیام انقلاب و حقانیت آن را به اقصی نقاط منتقل کرد. اگر امروز انتفاضه‌ای در فلسطین اشغالی جریان دارد، به سبب الگوبرداری از مقاومت اسلامی لبنان است. به عبارت دیگر اقتدار مقاومت اسلامی اقتدار انقلاب اسلامی ایران است و هر نوع اقدام علیه آن به منزله اقدام علیه انقلاب اسلامی و امنیت ملی ایران. اگر این را بپذیریم، آیا امنیت آقای سید حسن نصرالله، با امنیت مقاومت اسلامی و در نتیجه امنیت انقلاب اسلامی و ایران مرتبط نیست؟ اگر چنین است که هست، جرم مستمر «ربودن امام صدر» نیز که به تعبیر آقای سید حسن نصرالله مؤسس و امام مقاومت لبنان است، اقدام علیه مقاومت اسلامی و به تبع آن انقلاب اسلامی و ایران است.

 

ارزیابی عملکرد دو ساله دولت آقای احمدی‌نژاد

عملکرد دو ساله دولت آقای احمدی‌نژاد در خصوص پیگیری مسأله امام صدر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

حقیقت آن است که ما ابتدا به آقای احمدی‌نژاد امیدهای زیادی بسته بودیم. به هر حال ایشان یکی از نیروهای اصولگرا بود و همه چهره‌های بارز اصول‌گرا، از قبیل آقایان حداد، چمران، توکلی و غفوری‌فرد نامه نخبگان را امضاء کرده بودند. از طرفی ترکیب مجلس هشتم نیز اصول‌گرا بود و ده‌ها تن از کسانی که نامه نخبگان را امضا کرده بودند، از قبیل آقایان فاکر، ابوترابی، افروغ، عباس‌پور، کوچک‌زاده، ابوطالب و ... ، به آن راه یافته بودند. امید ما وقتی زیادتر شد که آقایان متکی و الهام مسئولیت وزارت خارجه و سخنگویی هیئت دولت را عهده‌دار شدند. برای اینکه هر دو این آقایان باز از کسانی بود که نامه نخبگان را امضا و پیگیری قضایی و برخورد دیپلماتیک با رژیم قذافی را از آقای خاتمی درخواست کرده بودند. بسیار متأسفم که پس از گذشت این دو سال ناچارم بگویم، که حتی عملکرد دولت آقای احمدی‌نژاد نیز ما را پاک سرخورده و ناامید کرد ...

 

چرا این ارزیابی را دارید؟

برای اینکه آقای احمدی‌نژاد هیچ تغییر و تحولی در روند پیگیری آقای خاتمی ایجاد نکرد. رویه آقای احمدی‌نژاد عملا ادامه همان رویه آقای خاتمی است؛ اگر آقای خاتمی تنها خواهان مذاکره دوستانه با لیبی بود، آقای احمدی‌نژاد نیز همینطور است! اگر آقای خاتمی عملا مخالف اقدام قضایی و برخورد دیپلماتیک بود، آقای احمدی‌نژاد نیز تا امروز چنین بوده است. به قول آیت‌الله شاهرودی، تنها نام مسئولان عوض شده است و نه چیز دیگر. نام خاتمی تبدیل به احمدی‌نژاد شد و نام ابطحی نیز تبدیل به احمد موسوی! همین! تازه اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، عملکرد آقای خاتمی از بعضی جهات نسبت به آقای احمدی‌نژاد امتیاز داشت. آقای خاتمی لااقل زمانی‌که وقت‌کشی و عدم صداقت لیبیایی‌ها برایش محرز شد، سعد مجبر فرستاده ویژه قذافی را به حضور نپذیرفت. اما آقای احمدی‌نژاد نه تنها سعد مجبر را سال گذشته با گرمی به حضور پذیرفت، بلکه شخصا معمر قذافی را در آدیس‌آبابا در آغوش کشید و ماه گذشته هم به منظور توسعه هرچه بیشتر روابط ایران و لیبی، نخست‌وزیر لیبی را به ایران دعوت کرد!

 

سخنگوی وزارت امور خارجه اخیرا به مذاکرات جاری ایران و لیبی در باره مسأله امام صدر اشاره‌ای کرده بود. از این مذاکرات چه خبری دارید؟

تا آنجایی که من خبر دارم، این مذاکرات با اعتراض شیعیان لبنان، یعنی حزب‌الله، امل، مجلس اعلای اسلامی شیعه و نیز خانواده امام صدر متوقف شده است. اتفاقا یکی از گله‌های جدی دوستداران امام صدر به آقای احمدی‌نژاد همین است: چرا مذاکرات بی‌ثمر و بلکه خطرناکی که حتی آقای خاتمی در آخرین سال ریاستش به درخواست خانواده امام صدر متوقف کرده بود، توسط ایشان دوباره از سر گرفته شد؟ این مذاکرات خدمت به چه کسی است؟ مذاکراتی که نه به آزادسازی امام صدر می‌انجامد، نه به کشف حقیقت و نه به تثبیت مسئولیت مجرمین، و تنها و تنها مصلحت و تبرئه ربایندگان امام صدر را در بر دارد، چرا می‌بایست مجددا آغاز شود؟

 

برخی مسئولان اعتقاد دارند که ایران امروز درگیر پرونده‌های مهمی چون بحران هسته‌ای، مسائل عراق، افغانستان و در کنار آنها برخی مشکلات داخلی است. به همین جهت می‌گویند که مسأله امام صدر برای ایران اولویت ندارد. نظر شما در این خصوص چیست؟

البته شما متأسفانه درست می‌گویید. برخی آقایان واقعا چنین نظری دارند. خوب به یاد دارم که عین این جملات را یک بار از آقای جوانفکر مشاور مطبوعاتی رئیس‌جمهور شنیدم. اما من این حرف‌ها را قبول ندارم. یعنی پس از گذشت سی سال از ربوده شدن امام صدر نمی‌توانم چنین حرف‌هایی را بپذیرم. مشکلات همیشه هست. چه زمانی بدون مشکل بوده‌ایم؟ این‌ نوع حرف‌ها نشانه ضعف مدیریت است. همچنین نوعی بهانه است تا کوتاهی‌ها را توجیه کنند. اگر آقایان اینقدر گرفتار بحران هسته‌ای و تبعات آن هستند که فرصت پرداختن به مسأله امام صدر را ندارند، چرا با تمام وجود سالی یک بار در تب و تاب انتخابات می‌سوزند و حتی ذوق‌زده و بسیار پیش از موعد به پیشواز آن می‌شتابند؟ اول انتخابات شوراها، بعد مجلس، بعد خبرگان و بعد هم ریاست‌جمهوری؟ این نوع بهانه‌ها، آن هم پس از سه دهه، شایسته مقامات کشوری مثل جمهوری اسلامی ایران نیست. هر کاری جایگاه خود را دارد. بحران هسته‌ای جایگاه خود را دارد؛ مسائل افغانستان، عراق، فلسطین و لبنان جایگاه خود را دارند؛ مسائل داخلی جایگاه خود را دارد و مسأله امام صدر نیز جایگاه خود را دارد. هیچ‌گاه کسی تقاضا نکرده است که کشور تعطیل شود و تنها به مسأله امام صدر پرداخته شود! چه کسی این حرف زده است؟ ایران به شکر خدا بزرگ و قدرتمند است؛ ظرفیت‌ها و امکانات و بخصوص نیروی انسانی توانمند و قابل‌توجهی دارد؛ تنها باید این مجموعه را مدیریت کرد. با یک مدیریت صحیح حق همه مسائل را می‌توان ادا کرد، از جمله مسأله امام صدر را.

 

قضیه آقای جوانفکر چه بود؟

در تابستان سال 84 و قبل از اینکه آقای احمدی‌نژاد کارش را رسما آغاز کند، روزی آقای ایمن زغیب کارگردان خوش‌ذوق تلویزیون المنار لبنان با من تماس گرفت. این آقای ایمن زغیب کارگردان همان مجموعه مستند و زیبای امام خمینی است که بهار امسال از شبکه اول سیما پخش شد. او مجموعه‌ای دیگری در باره امام صدر در دست تولید داشت که قبل از پیروزی آقای احمدی‌نژاد در انتخابات، مونتاژ آن را تقریبا به پایان برده بود. با این حال پس از پیروزی آقای احمدی‌نژاد فکر کرده بود که شاید مناسب باشد در باره ادامه روند پیگیری مسأله امام صدر در دولت جدید با ایشان هم صحبتی داشته باشد. چه بسا حرف‌های خوبی مطرح شود که در فیلم قابل استفاده باشد. به همین دلیل به من زنگ زد و مشورت کرد. من هم تأیید و او را تشویق کردم. در همین ارتباط با یکی از دوستان روزنامه کیهان که با آقای احمدی‌نژاد رابطه داشت، تماس گرفتم. توسط او به آقای جوانفکر متصل شدم و موضوع را منتقل کردم. پاسخ آقای جوانفکر که خیلی هم صریح ادا شد این بود: «مسأله امام موسی صدر به هیچ وجه جزو اولویت‌های آقای احمدی‌نژاد نیست! آقای احمدی‌نژاد فعلا کارهای مهمتری دارند و وقت ندارند به این‌گونه مسائل بپردازند»!

 

دلایل خروج از مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام صدر

شما یکی از بنیان‌گزاران مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر بودید؛ چرا از این مؤسسه خارج شدید؟

من به رغم احترام فراوانی که برای فرزندان محترم امام صدر قائل هستم، اما روش آنان در پیگیری مسأله آن بزرگوار را کارآمد نمی‌دانستم و به عنوان مدیر عامل و عضو هیئت مدیره مؤسسه نمی‌توانستم از عملکرد آن دفاع کنم. به هر حال کسی که مسئولیتی دارد، باید به اندازه مسئولیتش پاسخگو باشد. من بارها خود را جای یک دوستدار ساده امام صدر گذاشتم و از خود و نیز دوستان هیئت مدیره سؤال کردم که آیا از همه ظرفیت‌ها استفاده بهینه کرده‌ایم؟ آیا واقعا هرچه داشتیم، برای یاری امام هزینه کردیم؟ طبیعتا پاسخ من و دیگران منفی بود. آقای صدرالدین صدر فرزند گرانقدر امام صدر همین دو سه روز پیش که تلفنی با هم صحبت کردیم، با تأسف اظهار می‌داشت که هنوز کارهایی که در لبنان در حال انجام دارند، از نوع «عکس‌العمل» است! یعنی عوامل رژیم قذافی توطئه می‌کنند تا مسیر رسیدگی به پرونده را از حالت طبیعی خارج سازند؛ و فرزندان امام با همه توان تلاش می‌کنند تا دسایس آنها را خنثی کنند و پرونده را به مسیر طبیعی خود باز گردانند. وضع فرزندان امام صدر در ایران به طریق اولی بسیار بدتر از لبنان است! طبیعتا چنین وضعیتی در شأن امام صدر نیست. امروز حدود سی سال از ربوده شدن امام صدر سپری شده است. فرزندان امام صدر واقعا به کجا رسیدند؟ نه امام صدر را آزاد کردند؛ نه حقیقت ماجرا را کشف کردند؛ و نه مسئولیت مجرمین را تثبیت و آنها را به مجازات رساندند! البته تردیدی نیست که فرزندان امام صدر برای پیگیری مسأله آن بزرگوار زحمات زیادی را متحمل شدند؛ اما آیا نتیجه تلاش‌های آنان با حجم فاجعه و نیز بزرگی این سی سال متناسب است؟ شخصا چنین باوری ندارم و به همین سبب هم پس از آنکه قانع شدم که نمی‌توانم رویه آنها را تغییر دهم، با تفاهم و صمیمیت از آن مجموعه جدا شدم.

 

پیشنهاد شما به خانواده امام صدر چه است؟

سخن من با خانواده امام صدر آن بوده و هست که ابعاد امنیتی این پرونده بسیار پیچیده‌تر و وسیع‌تر از آن است که یک خانواده به تنهایی و با امکانات متواضع خود بتواند به حل و فصل آن اقدام کند. عملیات ربودن امام صدر توسط رژیم قذافی و با همدستی حداقل چند سازمان امنیتی کارکشته عربی در منطقه اجرا شد و خانواده امام صدر هیچ‌گاه نمی‌تواند از پس آنها برآید. سخن من با خانواده امام صدر همواره آن بوده است که باید با بسیج همه ظرفیت خود، جمهوری اسلامی ایران را بر آن دارد تا مسئولیت حل و فصل کامل مسأله را در چارچوب عزت حسینی و غیرت ایرانی عهده‌دار شود. چنین کاری فقط از دست جمهوری اسلامی ایران است که بر می‌آید.

 

واقعا با این همه انتقادی که طی دو سال اخیر به عملکرد دولت در پیگیری مسأله امام صدر داشتید، هنوز هم خواهان آن هستید که دولت در پیگیری مسأله امام صدر فعال شود؟

قطعا! برای اینکه به رغم همه انتقاداتمان در مسأله امام صدر به عملکرد دولت و دیگر دستگاه‌ها، به آنها حسن ظن و اعتماد داریم. چطور می‌توانیم نداشته باشیم؟ ما به غیر از دولت خودمان، به کجا می‌توانیم پناه ببریم؟ همانطور که گفتم، ربوده شدن امام صدر قطعا کار سازمان‌های امنیتی قدرتمند منطقه و جهان است. غیر از جمهوری اسلامی ایران چه مرجعی می‌تواند از امام صدر دفاع کند؟ اصلا به کجا می‌توانیم اعتماد کنیم؟ نظام ما امروز خوشبختانه در عرصه منطقه و جهان مقتدر و توانمند است. اگر اراده جدی برای پیگیری و حل مسأله امام صدر وجود داشته باشد، حل مسأله، آنهم در چارچوب عزت حسینی و غیرت ایرانی، کاملا شدنی است. فقط باید کاری کنیم که این اراده جدی در کشور پدید آید. ما دوستداران امام صدر در ایران احساس فرزندانی را داریم که در خانواده بزرگ جمهوری اسلامی، گاهی اوقات از برادران بزرگترشان انتقاد می‌کنند و اگر نیز لازم باشد، در چارچوب قانون و اخلاق، حتما آنها را برای انجام کار خیر تحت فشار خواهیم گذاشت.

 

خاطرات شیرین و تلخ سال‌های پیگیری

در طول این چند سالی که در پیگیری مسأله امام صدر فعال هستید، حتما خاطرات شیرین و تلخ فراوانی را تجربه کردید. شیرین‌ترین خاطره خود را تعریف کنید.

یکی از شیرین‌ترین خاطرات من فضای امیدبخش یکی از جلسات‌ هیئت مدیره بود که پس از دیدار خانواده امام صدر با مقام معظم رهبری برپا شده بود. همان دیداری که مقام رهبری گفته بودند مسأله امام صدر را تا آخر، حتی تا پیگیری قضایی و قطع روابط ایران و لیبی پی خواهند گرفت. غروب آن روز در منزل آقای مهندس مهدی فیروزان داماد امام صدر جمع شدیم. آقایان صدرالدین صدر و فیروزان هر کدام جداگانه یک بار جزئیات دیدار را نقل و استنباط خود را بیان کردند. از جمله نقل کردند که در آن دیدار از وضعیت پیگیری قضایی مسأله امام صدر و احتمال اعمال نفوذ برخی صاحبان قدرت مثل نخست‌وزیر وقت لبنان ابراز نگرانی کرده بودند. آقای خامنه‌ای بلافاصله با اقتدار جواب داده بودند که نخست‌وزیر لبنان چکاره است؟ این مسأله به ایران مربوط است و ما خود می‌دانیم که چگونه آن را پیش ببریم. خوب به یاد دارم که وقتی دوستان این جملات را نقل می‌کردند، فضای شیرینی آکنده از امید، آرامش، غرور و این احساس که امام صدر و خانواده او تنها نیستند، بر جلسه حاکم شده بود.

 

از خاطرات تلخ خود نیز یکی را تعریف کنید.

خاطرات تلخ متأسفانه زیاد داشتم. شاید تلخ‌ترین خاطره‌ام، جدا شدن از مؤسسه امام صدر بود. خاطره تلخ دیگری که برایم خیلی گران آمد، به دیدارمان با جناب آقای یونسی مربوط است. در همان جلسه‌ای که گفتم خدمت ایشان رسیدیم، از ایشان سؤال کردم که این نوع تعامل ایران با پرونده امام صدر، که سفیر لیبی در تهران حتی یک بار طی این سال‌ها به وزارت امور خارجه احضار نشده است و مسأله امام صدر هیچ‌گاه از سوی ایران در مجامع بین‌المللی حقوق بشر مطرح نشده است، آیا در راستای عزت حسینی و غیرت ایرانی است؟ آقای یونسی پاسخ دادند که «فرض کنید ما بر اساس عزت حسینی و غیرت ایرانی عمل ‌کرده بودیم، چه چیزی گیرمان می‌آمد»؟! این جمله، آنهم از آن شخصیت بزرگوار، که در سلامت نفس و اخلاص او هیچ تردیدی ندارم، خیلی برایم گران آمد.

۸۶/۰۶/۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی صنعتی

نظرات  (۹)

سلام

با اجازه ... و با افتخار هر چه تمامتر شما را در وبلاگم لینک کردم

ممنون بابت اینکه در وبلاگتان برای امام صدر مطلب زدید
سلام من از دانشجویان دانشگاه ماهشهشر هستم ما تصمیم داریم راجع به شخصیت امام موسی صدر در فروردین 88 همایشی برگزار کنیم لطفا در این راه ما را یاری کنید. با تشکر
می خواستم برای پست قبلی که در مورد امام صدر داشتید کامنت بذارم . ولی چه فرقی داره! بهر حال خوشحال شدم که حوزه ای که دیروز با چماق منتظر مطهری می شد که چرا توی "زن روز" مقاله داده یا داستان برای کودکان نوشته و حوزه ای که با شهید بهشتی قهر می کرد که چرا از انتشار فکر شریعتی حمایت می کنه و... الان به یاد امام صدر افتاده! البته از انصاف نگذریم نیروی پیشرو هم ذاشته و داره اما ... بگذریم این لینک هم اگه ندیدید ببینید
http://www.baztab.com/news/75143.php
سلام!
چرا قالب وبلاگت این طوری شده...سلام برسان
۳۱ شهریور ۸۶ ، ۱۸:۱۶ دشمن زیاری(آفتاب کازرون)
سلام عزیز
طاعات قبول
با سبک باران بروزم
سر بزنید بد نیست
در پناه حق
ممنون از مطلبتان اما ای کاش پیرانه سری بیشتری نشان می دادید.
۲۹ شهریور ۸۶ ، ۰۹:۴۹ پشه ای در استکان
درود
وسپاس از اینکه خبر کردید
راستش من همیشه از اینکه شما دید تحلیلی نسبت به مسائل دارید تقدیر کردم
امیدوارم به هر حال این قضیه شفاف و روشن به پایان برسه.
شاد باشید
۲۸ شهریور ۸۶ ، ۲۳:۴۴ مهدی تقی نژاد
سلام مهدی جان
طاعات و عباداتتان قبول باشد.
راستش هیچ گاه دوست ندارم در مسایل سیاسی اظهار نظر کنم. آن هم در فضای تنگ اینترنت که ممکن است حق مطلب ادا نشود و موجب برداشت نادرست شود. با این حال چند نکته را تیتروار می نویسم اگر صلاح ندیدی خصوصی باشد:
امام موسی صدر قطعا" یکی از بزرگترین چهره های جهان اسلام است و ربودن او تلخ ترین حادثه ای بود که برای جهان اسلام و بعد ایران رخ داد. مطمئنا" هیچ کسی از هیچ گروهی در ایران کمترین تمایلی برای کوتاهی و قصور در ادامه جریان امام موسی صدر نداشته اند و همین طور که در این مصاحبه آمده بود حتی ملی مذهبی ها هم علاقه مند آزادی ایشان بوده اند. اما یادمان باشد که امام موسی صدر حدود سی سال از ربودنش می گذرد. از سی سال پیش دولت ها و روسای جمهور مختلفی در ایران بوده اند که هیچ کدام نتوانسته اند کمترین کاری بکنند و گمانم سیاسی کردن آن و ارتباط موضوع با آقای خاتمی کمی بی انصافی باشد. اگر کوتاهی شده باشد تمام روسای جمهور ایران از اول انقلاب مقصرند و باید پاسخ گو باشند و نه یک رییس جمهور. به نظرم اشکال کار جای دیگری است چرا که ما در آن سال هایی که قذافی به ظاهر با ایران رابطه خوبی هم داشت نتوانستیم در مورد امام موسی صدر کاری از پیش ببریم. و قطعا" با گذشت زمان این کار سخت تر هم شده است.
تا آنجا که اطلاع دارم همسر آقای خاتمی خواهر زاده امام موسی صدر هستند و همین مسآله هم موجب شده بود پس از انتخاب آقای خاتمی به عنوان رییس جمهور امیدواری ها برای پیگیری مساله مقداری بیشتر شود.
باید مسایل اینچنینی را قدری جامع تر ببینیم و از مسایل جناحی تفکیک کنیم. حتی بنده اعتقاد دارم اگر آقای احمدی نژاد هم قادر باشد و یا خوشبین باشد که در این زمینه کاری بکند حتما" کوتاهی نخواهد کرد.
در ضمن رنگی کردن برخی قسمت های جواب ها کمی انسان را مکدر می کند.
در هر حال سبز و پاینده بمانی.
با آرزوی آزادی هرچه سریع تر امام موسی صدر.
جناب صنعتی: با سلام
در انصاف شما همین بس که از بردن نام "دکتر صادق طباطبائی" در مقاله ی مذکور ابا داشتید، و تنها به خواهرزاده ی امام موسی صدر اکتفا کردید... آیا فکر نمی کنید کسانی که آگاهی دارند از اینکه شما تنها آنچه را که خودتان دوست دارید می نویسیدناراحت می شوند و در صداقت شما شک می کنند؟ آیا می توانید در میان روحانیون مدعی اصول گرایی حتی یک نفر را که اندیشه اش مانند امام موسی صدر باشد به ما معرفی نمایی تا ما قبول کنیم ایشان را داریم مصادره می کنیم؟..
در ضمن فکر می کنید اگر رابطه با لیبی را قطع کنیم مشکل حل می شود؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">