اشراق

یادداشت های یک فرهنگ دوست
چهارشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۰۱:۳۰ ق.ظ

حالم از این افکار سطحی به هم می خورد

پس از حضور غرور آفرینی که دکتر احمدی نژاد در اجلاس دوربان 2 داشت تلویزیون داشت از قول ایهود باراک صهیونیست هم وطن که شنیده ام مدت ها در یزد زندگی می کرده است در واکنش به این امر می گفت : " حضور احمدی نژاد در اجلاس ضد نژاد پرستی دوربان 2 به عنوان میهمان تاییدی است بر این که جهان به سمت جنون می رود " اما بر خلاف قسمت اول صحبتش من با بخش دومش بسیار همراه شدم و بر دلم نشست : " جهان دارد به سمت جنون می رود "

****

زنی بود حدود 45 ساله . زیر نویس تلویزیون او را مبارزی لبنانی معرفی می کرد که داشت جانکاه ترین خاطره اش را بر زبان می آورد . می گفت : " اسراییلی ها ایام درو کردن محصولات برای غارت به شهرهای فلسطینی حمله می کردند . مردم نیز برای مصون ماندن از آزار و اذیتشان قبل از هر کاری زنان و دختران جوان و کودکان را از شهر فراری می دادند تا گزندی به آنان نرسد . می گفت زنی 3 روز از وضع حملش گذشته بود و خدا پسری را به او داده بود . اسراییلی ها داشتند می آمدند و پدر شوهر او در حال راضی کردن این زن برای فرار از مهلکه و او در حال مجاب نمودن پدر شوهر که من با این وضعم که نمی توانم شما را همراهی کنم و این ها هم هر چه یاشند بالاخره برای غارت می ایند و نه برای کشتن . هر چه خواستند می برند و با من کاری ندارند . من که زنی هستن و این هم کودکی آن ها هم خودشان زن دارند و بچه . قطعا کاری با من نخواهند داشت . بالاخره پدر شوهر از سر ناچاری فرار را بر قرار ترجیح می دهد . سربازان می آیند و غارت می کنند و به مادر و کودک می رسند . کودک را که می بینند فرمانده شان او را روی دست بلند کرده و شروع به باز کردن قنداق ، راستی گویا زمستان هم بوده است و هوا سرد . مادر با لحنی سرشار از التماس از او می خواهد که با کودکش کاری نداشته باشد و اسراییلی در جواب می گوید می خواهم بدانم پسر است یا دختر . کودک را که تماما لخت می کند می فهمد که پسر است . خطاب به مادر می گوید فکر کنم نامش یا حسن است یا حسین و مادر در جواب می گوید حسن است . یه یک باره نیمی از کودکش را در دست راست اسراییلی و نیمی در دست چپش . او را از وسط دو نیم کرده بود . "

 این خاطره هم بر جانم نشست لکن نه از نوع نشستن سخن ایهود باراک . زخمی بر قلبم نهاد که فکر می کنم سخت بتوانم این خاطره را فراموش کنم .

****

باورم بر این است که همیشه از سوی مردم و نه حتی حاکمیت کشورمان حساب مومنان یهودی با صهیونیست های افراطی جدا بوده است و در کلام رییس جمهور هم همین طور ،مدعایش هم همین حضور خاخام های مخالف صهیونیست که هر ساله در همابش دفاع از فلسطین شرکتی فعال دارند لکن گویا امر از مدت ها قبل بر برخی مشتبه شده است . روزنامه نگاری در سرمقاله ای که بر جریده اش نگاشته بود در مذمت نفی هولوکاست و در ارایه راه کار در حل این بحران !!!!! از این که مساله ی فلسطین مساله ی ما نیست نگاشته بود و قوم یهود را قومی نیکو !!!!! در قرآن نام نهاده بود و از این طریق خواسته بود که ایران خود را درگیر بازی تبدیل جدال " مسیحیت – یهودیت " به " اسلام – یهود " نکند چرا که نه تنها نفعی ندارد که ضررهای فراوانی نیز بر آن مترتب است گو این که یهودیان در گسترش اسلام از صدر تا کنون نقش مهمی داشته اند و ما خبر نداشته ایم .

****

شاید ماه ها به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مانده بود ولی همین نویسنده ی قبلی همبشه در جریده اش چندین صفحه را به این امر اختصاص داده بود . از سیر تا پیاز ماجرا ها شرح داده می شد . این که دختر سارا پلین ازداج نکرده باردار است یا این که اوباما پلین را به سگی آرایش کرده تشبیه کرده است و یا حتی این که قیافه ها این ها چقدر با قبلشان تغییر کرده است ؛ گویا این بار " مساله ی آمریکا مساله ی ما بود " . مدتی نگذشت که شعار انتخاباتی یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری مان هم - یه مشورت دیگران و البته همان جریده نویس گرامی - " تغییر " شعار کاندیدای پیروز انتخابات آمریکا و حامی امروز اسراییل و صهیونیست ها شد ، همو که اجلاس دوربان 2 را در حمایت از صهیونیست ها تحریم کرده بود .

****

حالا که کمی اندیشه می کنم فکر می کنم که شاید اثرات زندگی در ایران و هم جواری با طبع های لطیف ایرانی بر این این مردنما بوده است که این جمله را بر زبانش نهاده است که " جهان به سمت جنون می رود " . من هم برای این تعبیرات چیزی جز این عبارت نمی یابم .

واقعا این که برادران دینی ام را در سرزمینی بکشند چون همان کودک سه روزه و من به این فکر کنم که آیا مساله ی فلسطین مساله ی ما هست یا نه و یا توجه به آن نفعی برای ما دارد و یا حتی هلوکاست که بهانه ای برای این همه جنایت است مساله ی ما هست یا نه برایم دردآور است . حالم از این افکار سطحی و منفعت طلبانه به هم می خورد . شما را نمی دانم ......



نوشته شده توسط مهدی صنعتی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

اشراق

یادداشت های یک فرهنگ دوست

هنر
  • یا مرتضی علی (ع)
کتاب
  • “بوی خوش عطر” رونمایی شد
طبقه بندی موضوعی

حالم از این افکار سطحی به هم می خورد

چهارشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۰۱:۳۰ ق.ظ

پس از حضور غرور آفرینی که دکتر احمدی نژاد در اجلاس دوربان 2 داشت تلویزیون داشت از قول ایهود باراک صهیونیست هم وطن که شنیده ام مدت ها در یزد زندگی می کرده است در واکنش به این امر می گفت : " حضور احمدی نژاد در اجلاس ضد نژاد پرستی دوربان 2 به عنوان میهمان تاییدی است بر این که جهان به سمت جنون می رود " اما بر خلاف قسمت اول صحبتش من با بخش دومش بسیار همراه شدم و بر دلم نشست : " جهان دارد به سمت جنون می رود "

****

زنی بود حدود 45 ساله . زیر نویس تلویزیون او را مبارزی لبنانی معرفی می کرد که داشت جانکاه ترین خاطره اش را بر زبان می آورد . می گفت : " اسراییلی ها ایام درو کردن محصولات برای غارت به شهرهای فلسطینی حمله می کردند . مردم نیز برای مصون ماندن از آزار و اذیتشان قبل از هر کاری زنان و دختران جوان و کودکان را از شهر فراری می دادند تا گزندی به آنان نرسد . می گفت زنی 3 روز از وضع حملش گذشته بود و خدا پسری را به او داده بود . اسراییلی ها داشتند می آمدند و پدر شوهر او در حال راضی کردن این زن برای فرار از مهلکه و او در حال مجاب نمودن پدر شوهر که من با این وضعم که نمی توانم شما را همراهی کنم و این ها هم هر چه یاشند بالاخره برای غارت می ایند و نه برای کشتن . هر چه خواستند می برند و با من کاری ندارند . من که زنی هستن و این هم کودکی آن ها هم خودشان زن دارند و بچه . قطعا کاری با من نخواهند داشت . بالاخره پدر شوهر از سر ناچاری فرار را بر قرار ترجیح می دهد . سربازان می آیند و غارت می کنند و به مادر و کودک می رسند . کودک را که می بینند فرمانده شان او را روی دست بلند کرده و شروع به باز کردن قنداق ، راستی گویا زمستان هم بوده است و هوا سرد . مادر با لحنی سرشار از التماس از او می خواهد که با کودکش کاری نداشته باشد و اسراییلی در جواب می گوید می خواهم بدانم پسر است یا دختر . کودک را که تماما لخت می کند می فهمد که پسر است . خطاب به مادر می گوید فکر کنم نامش یا حسن است یا حسین و مادر در جواب می گوید حسن است . یه یک باره نیمی از کودکش را در دست راست اسراییلی و نیمی در دست چپش . او را از وسط دو نیم کرده بود . "

 این خاطره هم بر جانم نشست لکن نه از نوع نشستن سخن ایهود باراک . زخمی بر قلبم نهاد که فکر می کنم سخت بتوانم این خاطره را فراموش کنم .

****

باورم بر این است که همیشه از سوی مردم و نه حتی حاکمیت کشورمان حساب مومنان یهودی با صهیونیست های افراطی جدا بوده است و در کلام رییس جمهور هم همین طور ،مدعایش هم همین حضور خاخام های مخالف صهیونیست که هر ساله در همابش دفاع از فلسطین شرکتی فعال دارند لکن گویا امر از مدت ها قبل بر برخی مشتبه شده است . روزنامه نگاری در سرمقاله ای که بر جریده اش نگاشته بود در مذمت نفی هولوکاست و در ارایه راه کار در حل این بحران !!!!! از این که مساله ی فلسطین مساله ی ما نیست نگاشته بود و قوم یهود را قومی نیکو !!!!! در قرآن نام نهاده بود و از این طریق خواسته بود که ایران خود را درگیر بازی تبدیل جدال " مسیحیت – یهودیت " به " اسلام – یهود " نکند چرا که نه تنها نفعی ندارد که ضررهای فراوانی نیز بر آن مترتب است گو این که یهودیان در گسترش اسلام از صدر تا کنون نقش مهمی داشته اند و ما خبر نداشته ایم .

****

شاید ماه ها به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مانده بود ولی همین نویسنده ی قبلی همبشه در جریده اش چندین صفحه را به این امر اختصاص داده بود . از سیر تا پیاز ماجرا ها شرح داده می شد . این که دختر سارا پلین ازداج نکرده باردار است یا این که اوباما پلین را به سگی آرایش کرده تشبیه کرده است و یا حتی این که قیافه ها این ها چقدر با قبلشان تغییر کرده است ؛ گویا این بار " مساله ی آمریکا مساله ی ما بود " . مدتی نگذشت که شعار انتخاباتی یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری مان هم - یه مشورت دیگران و البته همان جریده نویس گرامی - " تغییر " شعار کاندیدای پیروز انتخابات آمریکا و حامی امروز اسراییل و صهیونیست ها شد ، همو که اجلاس دوربان 2 را در حمایت از صهیونیست ها تحریم کرده بود .

****

حالا که کمی اندیشه می کنم فکر می کنم که شاید اثرات زندگی در ایران و هم جواری با طبع های لطیف ایرانی بر این این مردنما بوده است که این جمله را بر زبانش نهاده است که " جهان به سمت جنون می رود " . من هم برای این تعبیرات چیزی جز این عبارت نمی یابم .

واقعا این که برادران دینی ام را در سرزمینی بکشند چون همان کودک سه روزه و من به این فکر کنم که آیا مساله ی فلسطین مساله ی ما هست یا نه و یا توجه به آن نفعی برای ما دارد و یا حتی هلوکاست که بهانه ای برای این همه جنایت است مساله ی ما هست یا نه برایم دردآور است . حالم از این افکار سطحی و منفعت طلبانه به هم می خورد . شما را نمی دانم ......

۸۸/۰۲/۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی صنعتی

نظرات  (۷)

سلام
مطلبتون جالب و قابل تامل بود . ضمن اینکه آن قسمت جنایت صهیونیست ها بسیار دردناک بود.
ار لطفتون ممنونم.
یاعلی
۰۵ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۱:۴۲ فرزاد(علی بحرانی)
سلام مهدی عزیز!
مرگ گوشه ای دیگر از طبیعت کازرون را تسلیت می‌گویم
مطالبت را خواندم. و زخمهایی هم بر دل من نشست. کلا انسانهای بی تفاوت به عقیده من انسانهای بی هدف و هویتی هستند و هرکسی باید در چرخه این جهان تاثیری بگذارد وگرنه عمری به بیهودگی گذرانیده
دود این آتش به چشمان چه کسی خواهد رفت؟ (پنجه سبز4) به روزم
پیروز باشید
درود
غزل (262)
حـال خـونـیـن دلان کـه گـویـد بـاز ؟
وز فـلک خـون خُـم که جـویـد بـاز ؟
غزل (263)
بـیــا وُ کـشــتـی مــا در شـــــط شـــراب انـداز
خـروش و ولـوله در جان شـیـخ و شـاب انـداز

دروووووووووووووووووووووووود ؛



با شرح دو غزل از خواجه شیراز چشم به راه حضور سبزتان نشسته ایم .

مـانـا باشید و شادکام .
سلام حاج مهدی
خداوند بارها در قرآن کریم این قوم لجوج که پیامبران خود را می کشتند و نافرمانی میکردند و دروغ میگفتند و بارها بد عهدی با خداوند میکردند نفرین کرده
و این مطلب که با خواندش دلم به درد آمد و دائم در حال تکراراست
واین قوم جنون دارند و جنونشان جهان را گرفته
از این مطالب زیبایتان که احساسی نیز بود سپاسگزارم
سلام حاج آقا رضا هم برسانید
یا حق
باسلام جناب آقای صنعتی:
مطالب شما بسیار خواندنی وجالب بود دست شما درد نکند. انشاالله موفق وموید باشید .ضمنا از اینکه مرا مورد الطاف خود قرارداده اید متشکرم
سلام
از آخر شروع می کنم:
من هم مثل تو "حالم از این افکار سطحی و منفعت طلبانه به هم می خورد ".
مسئله ی فلسطین مسئله ی همه ی جهان اسلام است و البته بشریت.هر که خلاف این انگار کند خود را از اسلام و البته بشریت! مبرا می داند(به نظرم)
آن خاطره را برای اولین بار شنیدم(خواندم.اما فکر می کنم حست را درک کنم چون حسابی منقلب شدم.
حضور دکتر احمدی نژاد سراسر عزت بود.بدا به حال آن که این حضور را به واسطه ی ترک جلسه و تحریم چندی شکست خوره پنداشتند.
ناخود آگاه اد این آیه افتادم:
"یجعلون اصابعهم فی اذانهم من الصواعق ضر الموت" صاعقه بود هر جمله ی احمدی نژاد
منتظرم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">