اشراق
یادداشت های یک فرهنگ دوستدردی جانکاه!
نظام فکری انسان قطعا مبتنی بر داده هایی است که در صورت تغییر یکی از آن‌ها باید این ساختمان فکر را بر هم ریخت و به بازتعریف بسیاری از مسایل و نسبت آن‌ها با یک‌دیگر پرداخت. این‌گونه مسایل را در مباحث علمی، مبانی علمی می‌گویند. داده‌هایی که نقشی کلیدی در یافته‌های علمی دارند و برفرض یک فقیه با تغییر در نگرشش به یک مساله مبنایی، ممکن است انبوهی از مسایل و نظراتش دست‌خوش تغییر گردد.
مسایل فردی و نوع نگرش به روابط‌مان با افراد مختلف که صیرورت اجتماعی‌مان بر آن‌ها مبتنی است هم، از این قاعده مستثنی نمی‌باشد. به عنوان مثال نوع برخورد و میزان انتظار شما بر اساس یک سری از عوامل از افراد مختلف، متفاوت است. در این میان ممکن است اتفاقاتی رخ دهد که این رویکردها را متزلزل شده بدانید. البته این تزلزل ممکن است ابتدائا از خطابودن نوع نگاه شما باشد و مسایلی که بالاخص در کارها و فعالیت‌های جمعی آن را محور تکاپوی گروهی‌تان قرار داده‌اید و یا آن که با آن که رویکرد و نگاه‌تان درست است ولی ارزش‌ها به ضد ارزش تبدیل شده‌اند و حریم ها دیگر رنگ و بویی ندارند و البته چون یک دست صدا ندارد شما هم مجبورید متلبس به قبایی شوید که دیگران با معیارهایشان برای شما دوخته‌اند. در هر صورت به یک‌باره خود را مواجه با انبوهی از ساختارهای ذهنی درهم‌ریخته می‌بینید که مجبور به اصلاح و باز تعریف آن‌ها هستید. اجباری که بس جانکاه است چون باید نوع، مبنا و رویکرد سلوک‌تان را عوض کنید و به واقع انسانی دگرگونه شوید.
این روزها از این دست اتفاقات در اطراف من بسیار می‌افتد و من هر روز مجبور به بازتعریف نقش و نوع تعامل با افرادی متفاوتم. دعا کنید خداوند متعال به حرمت این روزهای مبارک و به ارزش این ساعات گران‌قدر، ما را از این درد جان کاه زودتر برهاند، به اشتباهات‌مان واقف گرداند و توانی مضاعف در اصلاح کژی‌های‌مان به ما عطا فرماید.
