همان طور که می دانید عرصه فرهنگ - شهرستان در اندازه کوچکتر و استان و کشور در اندازهای وسیعتر – همواره تن رنجوری داشته است از افکار و برنامهریزیهایی متفاوت و بعضا متضاد؛ این مهم هم به واسطه برنامهریزان متفاوت و نوع مبانی فرهنگیشان و هم چنین میزان شناختشان از جامعه هدف برمیگشته است که همگی متاثر از عدم پیروی از الگو و خط سیر منظم و واحد در وادی مذکور است.
رسم بر این منوال بودهاست که همواره با تغییر دولتها و یا اتمام مسوولیت مسوولان فرهنگی و در مواردی بازنشستگی افرادی خاص، سکان هدایت نهادهای فرهنگی از فردی به دیگری سپرده میشده است و به واسطهی همین تغییرات، مناسبات فرهنگی هم متفاوت شدهاست و نهادهای رسمی و مسوول هم با دیدگاههای جدیدی به وادی سیاستگذاری و حمایت از فعالیتهای فرهنگی وارد میشدهاند.
نکته جالب اما در این میان - که دست بر قضا نقطه اشتراک همهی این مدیران عزیز تازه وارد هم هست - عدم آگاهی آنان از واقعیتها، تشکلها و شخصیتهای تاثیرگذار فرهنگی است و این امر در برخی موارد به حدی از اعتلا میرسد که فعالان فرهنگی را گاه به صورت معضلات فرهنگی ارزیابی میکنند. حال تصور کنید که در این اوضاع بیسامان، مدیری غیربومی به مسوولیت یک نهاد مهم فرهنگی منصوبشود؛ آن وقتاست که شرایط به مراتب سختتر خواهدشد. در بهترین وضع مدتها طول میکشد تا اشرافی بر فعالان فرهنگی بیابد و فعالیتهایشان را – در صورت بهرهبردن از تیزبینی و انصاف – مورد ارزیابی قراردهد و میزان تاثیرگذاری آنان را در رشد شاخصهای فرهنگی درک کند. این همه اما در گرو آن است که ابتدائا در بدو ورود، عنایت الهی شامل حالش شدهباشد و علاوه بر بهرهمندی از سجایای فردی و اخلاقی و نگاه درست فرهنگی، مشاورانی صدیق هم سر راهش قرار گیرند و او را با واقعیتها آشنا کنند تا شاید فرصت آن یابد قبل از اتمام مهلت خدمتگزاری به شناخت خوبی از داشتهها و تواناییهای ناحیه محل خدمتش برسد.
البته انصافا درک شرایط و شناخت دقیق جریانات فرهنگی – اجتماعی کازرون کار چندان آسانی هم نیست و هستند افرادی که داعیه این شناخت را دارند و به تحلیل مسایل به صورت جریانی هم میپردازند و گاه تحلیلهایشان ملاک قضاوت درباره افراد هم قرار میگیرد لکن آن چه دانستهها و بیاناتشان بر آن استوار است جز توهمی نیست. من خود در صحبت با فردی از کاندیداهای یکی از ادوار مجلس، وی را دارای نگاهی سطحی و باورنکردنی به این جریانها یافتم و این امر باعث تاسف فراوانم شد که بر فرض انتخاب و قرارگیری در جایگاه تصمیمسازی، چگونه خواهدتوانست مشکلی از فرهنگ شهرستان را حلکند و قس علی هذا.
با همه این اوصاف، آن چه نگاهی گذرا به جریانهای فرهنگی – اجتماعی سالیان گذشته کازرون آن را به خوبی قابل درک میسازد نقش افراد و جریانات مستقل در شکلگیری موجهای فرهنگی - اجتماعی است به نحوی که در غالب موارد، نهادهای تصمیمساز هم در بهترین شرایط، به کپیبرداری از آن فعالیتهای جریانساز پرداختهاند.
همهی ساحتهای مختلف فرهنگی این شهرستان در ادوار مختلف فرهنگی بقا و دوام خود را مرهون و مدیون اقدامات مستقل است و اندک جریاناتی که هنوز نیمه جان به کار خود در این وادی ادامه می دهند بر خوان سفره تلاشهای گذشتگان خود نشستهاند. تشکلهای مستقلی که تربیت محوری، شهیدپژوهی، فرهنگ رسانه و تنوع و نوآوری در آن، منجیگرایی و توجه به وجود مقدس موعود موجود، گسترش و اشاعه فرهنگ دینی و معارف اسلامی، تبلیغ و اشاعه احکام اسلامی و نوآوری در این عرصه، برگزاری اعیاد و مناسبتها و ارتقای کیفیت در این وادی، فرهنگ فاطمیه و... را وجهه همت خود قرارداده و در این مسیر از کمترین حمایت و همراهی نهادهای متولی برخوردارند و متکی به نگاه عالی فرهنگی، توان، همت و عزم راسخ خویش و در واقع مرد میدان عمل و در حال جهاد فرهنگی هستند و پشت عناوین و القاب و جایگاهها و مسوولیت ها سنگر نگرفته و در عین مظلومیت و فقر امکانات مالی و دولتی و بودجهای به فعالیت جهادی خویش مشغولاند. این همه، این را به خوبی اثبات میکند که اگر فضای فرهنگی کازرون در موضوعی در حال به روز رسانیاست سهم نهادهای مسوول بسیار کمتر از نیروهای مخلص و جهادی عرصه فرهنگ است و قطعا اگر انصاف، ملاکِ گزارش دهیها باشد گزارشهای اینچنین مسوولینی خالی خواهد بود.
در هر حال بد نیست همه ما، قبل از آنکه اظهار نظری کنیم ابتدائا به شناخت واقعی جایگاه مجموعه خود – که قطعا به واسطه مدیریت ما به این نقطه رسیدهاست – و آنچه حقشان به لحاظ نقشآفرینی در فضای فرهنگی شهرستان است بپردازیم و بعد دیگران را خطکش به دست، به سیاه و سفید تقسیم کنیم و با مشتهای گرهکرده دندانهایشان را هدف قرار دهیم و انگیزههایشان را به قضاوت بنشینیم. بالاخص اگر مهمان امروز و فردای این مردم شریف باشیم.
پ.ن:
- اتفاقاتی در سه چهار هفته اخیر حول دوستان و همکاران رسانهایم افتاده است که با آنکه ظاهری زشت و زننده داشت لکن دارد تصمیمسازیهای خوبی از دل آن بیرونمیآید که قطعا به نفع یکی از عرصههای فرهنگی شهرستان است. از قبیل همان فعالیتهای جریانساز مستقل.
- در این دو هفتهی اخیر، احساس میکنم که برخی به واسطه ما بسیار به زحمت افتادهاند. در همین مکان به آنها خسته نباشید عرض میکنم.
- اینکه میگویند گذر زمان خیلی چیزها و افراد را به انسان میشناساند بیراه نبودهاست.
همان طور که می دانید عرصه فرهنگ - شهرستان در اندازه کوچکتر و استان و کشور در اندازهای وسیعتر – همواره تن رنجوری داشته است از افکار و برنامهریزیهایی متفاوت و بعضا متضاد؛ این مهم هم به واسطه برنامهریزان متفاوت و نوع مبانی فرهنگیشان و هم چنین میزان شناختشان از جامعه هدف برمیگشته است که همگی متاثر از عدم پیروی از الگو و خط سیر منظم و واحد در وادی مذکور است.
رسم بر این منوال بودهاست که همواره با تغییر دولتها و یا اتمام مسوولیت مسوولان فرهنگی و در مواردی بازنشستگی افرادی خاص، سکان هدایت نهادهای فرهنگی از فردی به دیگری سپرده میشده است و به واسطهی همین تغییرات، مناسبات فرهنگی هم متفاوت شدهاست و نهادهای رسمی و مسوول هم با دیدگاههای جدیدی به وادی سیاستگذاری و حمایت از فعالیتهای فرهنگی وارد میشدهاند.
نکته جالب اما در این میان - که دست بر قضا نقطه اشتراک همهی این مدیران عزیز تازه وارد هم هست - عدم آگاهی آنان از واقعیتها، تشکلها و شخصیتهای تاثیرگذار فرهنگی است و این امر در برخی موارد به حدی از اعتلا میرسد که فعالان فرهنگی را گاه به صورت معضلات فرهنگی ارزیابی میکنند. حال تصور کنید که در این اوضاع بیسامان، مدیری غیربومی به مسوولیت یک نهاد مهم فرهنگی منصوبشود؛ آن وقتاست که شرایط به مراتب سختتر خواهدشد. در بهترین وضع مدتها طول میکشد تا اشرافی بر فعالان فرهنگی بیابد و فعالیتهایشان را – در صورت بهرهبردن از تیزبینی و انصاف – مورد ارزیابی قراردهد و میزان تاثیرگذاری آنان را در رشد شاخصهای فرهنگی درک کند. این همه اما در گرو آن است که ابتدائا در بدو ورود، عنایت الهی شامل حالش شدهباشد و علاوه بر بهرهمندی از سجایای فردی و اخلاقی و نگاه درست فرهنگی، مشاورانی صدیق هم سر راهش قرار گیرند و او را با واقعیتها آشنا کنند تا شاید فرصت آن یابد قبل از اتمام مهلت خدمتگزاری به شناخت خوبی از داشتهها و تواناییهای ناحیه محل خدمتش برسد.
البته انصافا درک شرایط و شناخت دقیق جریانات فرهنگی – اجتماعی کازرون کار چندان آسانی هم نیست و هستند افرادی که داعیه این شناخت را دارند و به تحلیل مسایل به صورت جریانی هم میپردازند و گاه تحلیلهایشان ملاک قضاوت درباره افراد هم قرار میگیرد لکن آن چه دانستهها و بیاناتشان بر آن استوار است جز توهمی نیست. من خود در صحبت با فردی از کاندیداهای یکی از ادوار مجلس، وی را دارای نگاهی سطحی و باورنکردنی به این جریانها یافتم و این امر باعث تاسف فراوانم شد که بر فرض انتخاب و قرارگیری در جایگاه تصمیمسازی، چگونه خواهدتوانست مشکلی از فرهنگ شهرستان را حلکند و قس علی هذا.
با همه این اوصاف، آن چه نگاهی گذرا به جریانهای فرهنگی – اجتماعی سالیان گذشته کازرون آن را به خوبی قابل درک میسازد نقش افراد و جریانات مستقل در شکلگیری موجهای فرهنگی - اجتماعی است به نحوی که در غالب موارد، نهادهای تصمیمساز هم در بهترین شرایط، به کپیبرداری از آن فعالیتهای جریانساز پرداختهاند.
همهی ساحتهای مختلف فرهنگی این شهرستان در ادوار مختلف فرهنگی بقا و دوام خود را مرهون و مدیون اقدامات مستقل است و اندک جریاناتی که هنوز نیمه جان به کار خود در این وادی ادامه می دهند بر خوان سفره تلاشهای گذشتگان خود نشستهاند. تشکلهای مستقلی که تربیت محوری، شهیدپژوهی، فرهنگ رسانه و تنوع و نوآوری در آن، منجیگرایی و توجه به وجود مقدس موعود موجود، گسترش و اشاعه فرهنگ دینی و معارف اسلامی، تبلیغ و اشاعه احکام اسلامی و نوآوری در این عرصه، برگزاری اعیاد و مناسبتها و ارتقای کیفیت در این وادی، فرهنگ فاطمیه و... را وجهه همت خود قرارداده و در این مسیر از کمترین حمایت و همراهی نهادهای متولی برخوردارند و متکی به نگاه عالی فرهنگی، توان، همت و عزم راسخ خویش و در واقع مرد میدان عمل و در حال جهاد فرهنگی هستند و پشت عناوین و القاب و جایگاهها و مسوولیت ها سنگر نگرفته و در عین مظلومیت و فقر امکانات مالی و دولتی و بودجهای به فعالیت جهادی خویش مشغولاند. این همه، این را به خوبی اثبات میکند که اگر فضای فرهنگی کازرون در موضوعی در حال به روز رسانیاست سهم نهادهای مسوول بسیار کمتر از نیروهای مخلص و جهادی عرصه فرهنگ است و قطعا اگر انصاف، ملاکِ گزارش دهیها باشد گزارشهای اینچنین مسوولینی خالی خواهد بود.
در هر حال بد نیست همه ما، قبل از آنکه اظهار نظری کنیم ابتدائا به شناخت واقعی جایگاه مجموعه خود – که قطعا به واسطه مدیریت ما به این نقطه رسیدهاست – و آنچه حقشان به لحاظ نقشآفرینی در فضای فرهنگی شهرستان است بپردازیم و بعد دیگران را خطکش به دست، به سیاه و سفید تقسیم کنیم و با مشتهای گرهکرده دندانهایشان را هدف قرار دهیم و انگیزههایشان را به قضاوت بنشینیم. بالاخص اگر مهمان امروز و فردای این مردم شریف باشیم.
پ.ن:
- اتفاقاتی در سه چهار هفته اخیر حول دوستان و همکاران رسانهایم افتاده است که با آنکه ظاهری زشت و زننده داشت لکن دارد تصمیمسازیهای خوبی از دل آن بیرونمیآید که قطعا به نفع یکی از عرصههای فرهنگی شهرستان است. از قبیل همان فعالیتهای جریانساز مستقل.
- در این دو هفتهی اخیر، احساس میکنم که برخی به واسطه ما بسیار به زحمت افتادهاند. در همین مکان به آنها خسته نباشید عرض میکنم.
- اینکه میگویند گذر زمان خیلی چیزها و افراد را به انسان میشناساند بیراه نبودهاست.
و حکایت از دردهای بسیاری داشت که قطعا مخاطب غیرآگاه را سردرگم می کرد
اما به طور کلی باید اذعان داشت که به راستی هر فعالیت فرهنگی نیازمند به فردی آگاه از شرایط و فرهنگ حاکم بر آن محل و منطقه و مرز و بوم است؛ حتی در قالبی کوچک تر همچون محله ای