به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از روابط عمومی انتشارات سلمان فارسی، کتاب «بوی خوش عطر» یادداشتهای روزانه شهیدنصرالله ایمانی که به اهتمام حجتالاسلام مهدی صنعتی تصحیح و تحقیق شده، ازسوی این انتشارات رونمایی میشود.
این یادداشتها مشاهدات شهیدایمانی در هفت سفر خود به مناطق عملیاتی است. تدوین کتاب در ادامه طرح تدوین نقش رزمندگان کازرون در سالهای دفاع مقدس بوده که دومین کتاب از این تاریخنگاری است.
این یادداشتها حوادث مربوط به مهرماه 1359 تا اردیبهشت ماه 1361 را در بردارند که به بیان شرح عملیاتها، دلدادگیها و سختیهای آن روزها از زاویه نگارش این شهید میپردازد و برای همین یکی از مهمترین اسناد فرهنگ پایداری شهرستان کازرون خواهد بود.
شهید نصرالله ایمانی در سال 1337 در خانوادهای مذهبی متولد شد. پس از گذراندن دوران ابتدایی در «دبستان ناصری» برای ادامه تحصیل وارد «دبیرستان بواسحاق» و سپس «شاپور» و موفق به اتمام تحصیلات تا دریافت دیپلم شد. در سال 1356 به سربازی اعزام و در پادگان هشتگل اهواز مشغول به خدمت شد.
وی با شروع اعتراضهای مردمی نسبت به حکومت شاه ضمن فراری دادن تعدادی از سربازان، خود نیز از پادگان گریخت. پس از پیروزی انقلاب به تصمیم خانواده وارد بازار کار شده، به شغل پارچهفروشی روی آورد. با صدور پیام حضرت امام خمینی مبنی بر شرکت جوانان در دفاع از مرزهای ایران اسلامی، به سوی جبهههای جنگ شتافت و از آغازین روزهای دفاع از سوسنگرد تا آزادسازی خرمشهر در غالب عملیاتها حضور یافت. وی سرانجام در تاریخ 20/2/ 62 هنگامی که به همراه همرزمانش در یک سنگر موقت، پشت یک خاکریز منتظر فرصتی برای حمله بود، در اثر اصابت خمپاره پس از ۲۰ ماه انتظار به شهادت رسید.
کتاب «بوی خوش عطر» در 287 صفحه به زودی منتشر خواهد شد و از سوی این انتشارات و با حضور خانواده های شهدا، رزمندگان و مسوولین رونمایی میشود.
بازتاب خبر :
جمعه ای که گذشت برای انجام چند کار و البته شرکت در دو مراسم به شهرمان کازرون رفتم.
مراسم ها یکی محفل معنوی یا مهدی است که هر جمعه به یاد یک شهید در گلزار شهدای بهشت زهرای کازرون به همت هیات فاطمیون از سال 1390 شروع شده و الآن در بالندگی به سر می برد و دیگیری مراسم سوم وهفتم مادر شهیدان خسروی...
خانم "حاجیه بی بی طالبی"همسر جانباز دفاع مقدس می باشد که علاوه بر تقدیم دو شهید، دارای دو فرزند جانباز نیز می باشد و داماد ایشان نیز (شهید ابراهیم باقری) به فیض شهادت نائل آمده است. عزیزی می گفت که خودشان تعریف کرده اند که در زمان برقراری برخی از عملیات ها چون کسی نبود و همه مردان خانواده در میدان رزم بوده اند ایشان پوتینی را پشت درب حیاط خانه شان می گذاشته اند تا کسی فکر نکند خانه شان از وجود سرپرست خالی است.
دیروز داشتم حسرت می خوردم از این کوتاهی دیگران و ما که در ضبط و ثبت رشادت های این شیر زن صبور، قصور کرده ایم. دعا کنید تکرار نشود.
پ.ن:
- دارم به این فکر می کنم که کم شدن سایه پدران و مادران شهدا از سر این ملک و ملت چه توفیقاتی را که از مردم مان سلب نمی کند.
- شنیدم تعداد قابل توجهی از هم شهریان ما در سوریه به سر می برند و در حال دفاع از حرم حضرت زینب هستند. برای سلامتی و پیروزی این رزمندگان و دیگر مدافعان حرم دعا کنیم..
سخن گفتن از فردی که بسیاری از لحظات زندگی ات به حضورش آغشته بوده است و تاثیرات وجودش را هنوز هم در مراوداتت احساس می کنی سهل ممتنع است؛ از آن جهت که قابل حس است سهل و از آن رو که شاید حق مطلبش را نمی شود به تمامه ادا نمود ممتنع.
سخن گفتن از حاج عبدالحسین محمدپور اما، سخن گفتن از اخلاص، تهجد و شب زنده داری و انفاق و دست گیری است، اکرام سنت دیرپا و البته رو به زوال ریش سفیدی است، تعظیم در مقابل مردانگی و ایستادگی در راه آرمان هاست، بزرگ داشتن مقام نمازگزاران است و انجام وظیفه ای نسبت به مقام شامخ پدران شهدا که آسمانی ترین پدرانند و در یک کلام سخن گفتن در ستایش نیک مردی است و در این راه سخت و بغض آلود ـ برای همچون منی ـ چه بیم که شاید در دل دیگران خطور کند که نانی را به آشنایانم قرض می دهم!!
«سخن گفتن» از توانمندیها و ظرفیتهای بالقوه در فرهنگ و هنر پایداری کازرون بهاندازهای فراوانشده و وضوح آن آشکار گردیدهاست که داد سخن دادن از آن، چیزی به اطلاعات خوانندگان نمیافزاید و در این نکته هم که خاطرات برآمده از آن فرهنگ غنی، استعداد تولیدات فراوان و متنوع فرهنگی دارد نیز شکی باقی نمیگذارد.
آنچه تا کنون از تولیدات فرهنگی و به صورت خاصه در حوزه کتاب در این عرصه اتفاق افتادهاست از تعداد انگشتان یکدست فراتر نرفتهاست و به همین خاطر است که حتی تولید یک کتاب جدید هم مایه خوشحالی فراوان و امیدبخشی زایدالوصفی است. لکن اینکه چرا این اتفاق بهدرستی تا کنون نیفتادهاست دلایل فراوانی دارد که پرداختن به این دلایل علاوه بر آنکه از حوصله و موضوع این مقاله خارجاست چون اهتمام و عزم جدیای در این مورد – حتی در حد شنیدن راهکارهای فعالان این عرصه- وجود ندارد به آن نخواهیمپرداخت ولی سعی بر آن داریم تا بایستههایی مهم در تولید یک اثر فرهنگی در این حوزه را مورد بررسی قرار دهیم.
هربار که در مراسمی می بینیشان شاید پیش خودت احساس کنی که ای بابا، این ها را آورده اند تا دوباره گزارش کاری بگیرند و خلاص. خودت را که جایشان می گذاری احساس نفرت و بد دلی تمام وجودت را می گیرد ولی این تازه اول راه گمراهیت هست.
نمی دانم در شهر خودمان اصلا جانباز قطع نخاعی داریم یا نه ؟ واقعا من با این همه ادعا نمی دانم ولی این را خوب می دانم که طاقت یک لحظه محتاج دیگران بودن را ندارم. می دانم که آدم متوقعی هستم و اگر اندک کاری برای کسی کنم لااقل در دلم از او توقع فراوانی دارم هر چند که بر زبان نیاورم.
این فکرها را وقتی بلند بلند برای خودم و شمای خواننده این سطور می نویسم که مبهوت یک مکالمه ام . مکالمه ای میان یک جانباز قطع نخاعی از ناحیه گردن با رهبر عزیز تر از جانم. بخوانید:
" رهبر انقلاب به هر جانبازی میرسیدند اول کارتش را نگاه میکردند تا به نام با او صحبت کنند. بعضیها نداشتند به هر دلیلی. به یکیشان گفت: کو کارتت؟ و جانباز جواب داد: سرباز احتیاج به نام و نشان نداره. سرباز را به اسم فرمانده میشناسن. و با دست خود رهبر را نشان میداد. "
کم آورده ام واقعا. شما اگر دم دست چیزی دارید بیایید و لطفا فک بر زمین مانده ام را جمع کنید.
خیلی معرفت می خواهد که بعد از این همه سال سختی و مرارتی که برای همچو منی حتی قابل تصور هم نیست این چنین امام شناسی ات قوی باشد. آن روزها اینان استادان کلاس عشق و ایثار و جان بر کفی بودند و امروز استاد کلاس معرفت و بصیرت.
و من و تو چه میدانیم که جانباز قطع نخاع گردنی یعنی چه؟!
مدتی پیش در برخی رسانههای شهرستان، به بهانهی ارائهی راهکار برای برگزاری هر چه بهتر و مناسب تر "هفته فرهنگ کازرون"، سخن از "روز کازرون" و زمان مناسب برای برگزاری دائمی این هفته با تاثیرپذیری از آن روز به میان آمد. از این رهآورد هم بودند بزرگوارانی که با ارائهی نظرهای خود زمانها و روزهای متفاوتی را برای این کار برگزیدند. برخی مناسبتهای ملی و برخی دیگر تعطیلات چند روزه هم چون ایام نوروز را برگزیده و در سایهی انتخاب خود به بررسی چگونگی و بایدهای برگزاری چنین روزی میپرداختند.
بی شک اما برای انتخاب و برگزاری چنین روزی باید نگاهی به ارزشهای دینی و ملی آن داشت. توجه به انقلاب اسلامی ایران ما را به این حقیقت رهنمون میسازد که انقلاب ما مجموعهای بود از تبلور ارزشهای ملی و مذهبی با غلبهی قاطع دیدگاههای دینی به گونهای که دین و ملیت را به یکدیگر پیوند داده و هرگونه تنافی این دو از میان برداشت و همان طور که دین اسلام و علمای ربانی آن مرز میان دین و علم را از بین برده بودند این بار مردمان به رهبری مردی از همان تبار، این دو را الفتی شایسته و محبتی عمیق دادند و هر کدام را بر جای خویش نشاندند؛ بر همین اساس و با توجه به این الفت، میبایست برای انتخاب و برجسته کردن روزهایی برای شهرهای این کشور دلیل و منطقی قوی داشت تا با تکیه بر آن ضمن اهمیت به زادگاه و وطن دوستی، تجلی ارزشهایی همچون آزادگی، عشق، ایثار، رشادت، شجاعت، آرمان گرایی، ظلم ستیزی، خلوص و ایمان، کمال طلبی و تعالی معنوی، مردانگی و... باشد.
ادامه مطلب در :
دو روز پیش بود که خبر مفتخر شدن قائمیه به قدوم شهدای گمنام در من حسی دوگانه بوجود آورد. حسی ممزوج از شعف و خوشحالی زایدالوصف و غم و اندوهی جانکاه. بیاد آوردم تلاش های مخلصانه جمعی از دوستانم را، 7 سال پیش و پیگیری های مجدانه ی سردار امیری – فرمانده وقت تیپ دوم امام سجاد(ع) – به منظور عزیمت 7 پرستوی گمنام به دیارمان که سرانجامی دردناک یافت و 7 سال غربت و تنهایی این بزرگ مردان را در پی داشت.
یروزی انقلاب اسلامی در ایران به دلیل موقعیت استراتژیک ایران در پهنه ی جغرافیایی جهان و زرخیز بودنش به سبب غنای فراوان منابع طبیعی که از دیر باز آن را مورد طمع بیگانگان قرار داده بود از یک سو ، ماهیت فرهنگی اصیل اسلامی ، انقلابی و مهاجم این انقلاب که حامل پیام های امید بخش و ویرانگری برای ملت های استعمار زده و کشورهای استعمارگر به همراه داشت و بر همین اساس از فردای پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی کشورهای استعماری وجه همت خویش را بر سرنگون نمودن این انقلاب شکوهمند قرار دادند تا پیش از آن که دیر شود جلوی این تهاجم عظیم فرهنگی را گرفته بنیان های جهان خواری خویش را از انهدامی سخت نجات دهند . بر همین اساس جنگی 8 ساله – و یا 10 ساله - را بر ایران تحمیل نمودند تا شاید از این راه طرفی بسته مراد دلشان را محقق بیابند.
1. این روزها همه ی حواس ها به فوتبال است و عمل جوانمردانه ی " امین متوسل زاده " . آقا هر کی هر چی داشته داره میده تا از ایشون تقدیر کنه از سازمان صدا و سیما گرفته تا باشگاه قلی آباد سفلی از محلات بالا برره . البته انصافا حرکت ایشان قابل تقدیر است لکن از همان آغاز موج تقدیرها حرفی چون بغض در گلویم گیر کرده بود که نه پایین می رفت و نه می شد آن را بیرون ریخت تا این که خود آقای متوسل زاده در برنامه ی این هفته 90 آن را این گونه فریاد زد :
" من یک توپ را رها کردم و از آن گذشت کردم، کار خاصی نبوده، لطفا به کسانی دقت کنید که بیشتر از اینها زحمت کشیده اند، زیاد توضیح نمی دهم که شعاری شود. من از یک توپ گذشتم ولی کسانی بودند که برای آزادی وطن از جان و سلامتی خودشان گذشت کردند. چرا از آنها تجلیل نمی شود... من افراد زیادی را می شناسم که برای این ملت و این کشور ایثار کرده اند، شهید شده اند، مجروح بوده اند و بعد هم شهید شده اند، اما یکبار هم از آنها تجلیل نشده است ... خواهش می کنم این تجلیل ها و این مراسم ها را قطع کنید، هرچه بوده در همان زمان بود و گذشت، به جای این حرفها به فکر تجلیل از قهرمانان واقعی باشید"
واقعا برای این بزرگمردان چه کرده ایم ؟ جز آن که به قول شاعر گرانقدرمان محمد حسین جعفری هر بار که قرار بوده گزارش کاری از فعالیت های هفته های مختلف بدهند از شهدا مایه گذاشته اند و یا اگر قرار بوده جایی افتتاه شود و یا انتخاباتی برگزار شود جانیازان را به همراه برده اند . بد نیست ببینیم که ما که همین امنیت مان را مدیون این بزرگواران هستیم در روز که چه عرض کنم در هفته چقدر برای آنان وقت گذاشته و در دلمان لااقل بزرگشان داشته ایم ؟
۲. راستی یکی نیست بگوید اگر عمل جوانمردانه این قدر مهم است و قابل تقدیر چرا صدا و سیما کمی به عملکرد خود در این مدت نیم نگاهی نمی اندازد تا شاید راه بازگشت به انصاف را که فراموش کرده است به یاد آورد ؟ فکر کنم همین مقدار کافی باشد .
۳. نمی دانم ولی فکر می کنم که شاید اگر کمی از خر شیطان پیاده شویم و همه ی مسایل را ناموسی نبینیم یهتر یاشد . شاید من که نمی توانم اصلا فکرش را بکنم که حماقت من باعث آزار چندین ماهه مردم شود . بابا دیگه شورش در آمده به قرآن .
۴. این روزها شدید درگیر صفحه بندی راوی 2 هستیم . دلیل این که مدتی است به روز نمی شوم این است که به علت فاصله انتشار کم شماره ی اول و دوم راوی مجبور بودم که اکثر وقتم را برای آن بگذارم . شرمنده لکن همین الان 2 مطلب آماده دارم که به مرور و در وقت مقتضی آن را در همین جا یا در کازرون نما خواهم گذاشت .