بالاخره جام جهانی هم برگزار شد و مردمی که 4 سال در انتظار این جشنواره بودند هم با وعده ی 2010 آفریقای جنوبی شب ها را صبح خواهند نمود و حنجره ها را آماده خواهند کرد تا شاید « زمانی برای پاره شدن آنان » پیدا شود. اشتباه نکنید من نمی خواهم درباره عملکرد تیم ملی و یا شناسایی مقصر بپردازم و هر از چندی فحشی به برانکو بدهم یا انگی به دایی بچسبانم و یا چشم غره ای به دادکان بروم – که البته در جایگاه خودش می تواند محل بحث باشد – و نه حتی می خواهم در مذمت وحشی ترین تماشاچیان دنیا که انگلیسی ها و آلمانی ها هستند صحبت کنم بلکه هدف من چیز دیگری است .
همیشه فکر می کردم که در توفیق یک کار و یا فروش یک فرآورده تبلیغات چه نقشی را ایفا می کند و ذهنم را در تاثیر گذاری این امر تا بیش ار تهییج مردم به مشارکت در امور کشورشان درگیر نمی کردم تا این که با دوستی آشنا شدم که در این امر تبحر خاصی داشت .آقا این طوری بگم که اگه با یک انگشت به دست دیگرش می کوبید آن را مجلس لهو و لعب جلوه می داد و این گونه بود که تا حدودی روی دیگر تبلیغات را شناختم .
از جهت دیگر فکر می کردم که بابا این طور هم نیست که همه غربیان شعارها و حاصل تفکر اندیشمندانشان را در جهت استثمار دیگران به کار برند و لااقل قاعده ی « ما من عام الا و قد خص » در مورد این ها هم جاری و ساری است و حداقل هیچ تعهد اخلاقی – سیاسی نداشته باشند یک کم وجدان دارند و شاید بعضی وقت ها وجدان درد بگیرند تا این که دیدم که نه آدمی از ترس کارهای عجیبی می کند و انسانیت خودش را با این کارها زیر سوال می برد .
اما باید بگم که این چند روزه افق های وسیعی از تبلیغات و مسائل انسانی پیش رویم گسترده شده است . جام جهانی در حال اتمام است و همه از این همه انسانیت و وحدت انسان ها و جلوه های برابری انسانی کف بر دهان اند و در هر سایت و روزنامه ای به دنبال حواشی آن هستند و در گوشه ی دیگری از زمین جلوه های دیگری از« برابری ،آزادی ، دموکراسی ، حقوق بشر ، دهکده جهانی ، حقوق شهروندی و .... » در حال نمایش است و مردم از فرط خوشحالی در حال مردن و یا خودکشی هستند و در واقع 2 جشنواره ی هم زمان در حال اجرا است . نمی دانم آیا«دانستن هنوز هم حق مردم است» یا این که فعل آن را باید به صورت ماضی و یا مستقبل صرف کرد و البته شاید هم این امردر مواقع زمانی مختلف گاهی حق است و گاهی هم باطل و گرنه چطور برای کمک یک هنرپیشه به حیوانات اهلی و وحشی این همه تبلیغات به راه می اندازند ولی در مقابل کشتار مردم بی گناه و به قول خودشان غیر نظامی سکوت اختیار می کنند و گاهی هم تروریستشان می خوانند . اصلا معلوم شد که این ها این شعارها را تا وقتی که در راستای اهدافشان باشد قبول دارند و گرنه با چه جراتی و با چه پشتوانه ای باید نمایندگان مردم فلسطین و هیات دولت آن را دستگیر نماید و آن چه را پوشش می دهند اخبار جام جهانی باشد و حواشی کاذب آن !!!!! مثل این که این جا زمین نیست و قانونی هم ندارد . این در حالی است که بعد از جنگ جهانی دوم نمی دانم به خاطر چند نفر شایعاتی را درست کردند و این قدر آن را تکرار کردند و برای آن تبلیغ کردند که کشوری مثل آلمان هم باورش شد که این کارها را کرده است . نمی فهمم مردم دنیا در آن موقع در چه فضایی سیر می کردند که باورشان شده بود که نازی ها از چربی های بدن یهودیان صابون درست می کنند و جهت نظافت به سربازانشان می دهند و یا این که این همه آدم را در این اتاق های گاز در آن اردوگاه کذایی سوزانده اند در حالی که برای این امر حداقل به 30 سال وقت احتیاج بوده است . هضم این امر برای من بسیار مشکل است که چطور کشوری که مشروعیت نداشته اش را مدیون دروغ و شایعه و قتل عام است فریاد مظلومیت هم سر می دهد .
هم اکنون ما مانده ایم و افسوس عرصه های خالی مانده تبلیغات و جنگ رسانه ای که دست آرمان ها و ارزش هایمان را از همه جا کوتاه نموده است و فریاد بی ثمر مظلومان دنیا که در همان سینه هایشان حبس شده است .
در انتها به نظرم میرسد و امیدوارم که روزی هم فلسطین مانند جنوب لبنان خواهد شد چرا که کشوری که ایدئولوژی اش را – از نیل تا فرات - با اختیار خودش از دست داد ارض موعود و معبد سلیمانش را نیز از دست خواهد داد هر چند که خیلی طول بکشد و یا این که تلفات بسیار زیادی داشته باشد و دوستان « اندکی صبر سحر نزدیک است »
بالاخره جام جهانی هم برگزار شد و مردمی که 4 سال در انتظار این جشنواره بودند هم با وعده ی 2010 آفریقای جنوبی شب ها را صبح خواهند نمود و حنجره ها را آماده خواهند کرد تا شاید « زمانی برای پاره شدن آنان » پیدا شود. اشتباه نکنید من نمی خواهم درباره عملکرد تیم ملی و یا شناسایی مقصر بپردازم و هر از چندی فحشی به برانکو بدهم یا انگی به دایی بچسبانم و یا چشم غره ای به دادکان بروم – که البته در جایگاه خودش می تواند محل بحث باشد – و نه حتی می خواهم در مذمت وحشی ترین تماشاچیان دنیا که انگلیسی ها و آلمانی ها هستند صحبت کنم بلکه هدف من چیز دیگری است .
همیشه فکر می کردم که در توفیق یک کار و یا فروش یک فرآورده تبلیغات چه نقشی را ایفا می کند و ذهنم را در تاثیر گذاری این امر تا بیش ار تهییج مردم به مشارکت در امور کشورشان درگیر نمی کردم تا این که با دوستی آشنا شدم که در این امر تبحر خاصی داشت .آقا این طوری بگم که اگه با یک انگشت به دست دیگرش می کوبید آن را مجلس لهو و لعب جلوه می داد و این گونه بود که تا حدودی روی دیگر تبلیغات را شناختم .
از جهت دیگر فکر می کردم که بابا این طور هم نیست که همه غربیان شعارها و حاصل تفکر اندیشمندانشان را در جهت استثمار دیگران به کار برند و لااقل قاعده ی « ما من عام الا و قد خص » در مورد این ها هم جاری و ساری است و حداقل هیچ تعهد اخلاقی – سیاسی نداشته باشند یک کم وجدان دارند و شاید بعضی وقت ها وجدان درد بگیرند تا این که دیدم که نه آدمی از ترس کارهای عجیبی می کند و انسانیت خودش را با این کارها زیر سوال می برد .
اما باید بگم که این چند روزه افق های وسیعی از تبلیغات و مسائل انسانی پیش رویم گسترده شده است . جام جهانی در حال اتمام است و همه از این همه انسانیت و وحدت انسان ها و جلوه های برابری انسانی کف بر دهان اند و در هر سایت و روزنامه ای به دنبال حواشی آن هستند و در گوشه ی دیگری از زمین جلوه های دیگری از« برابری ،آزادی ، دموکراسی ، حقوق بشر ، دهکده جهانی ، حقوق شهروندی و .... » در حال نمایش است و مردم از فرط خوشحالی در حال مردن و یا خودکشی هستند و در واقع 2 جشنواره ی هم زمان در حال اجرا است . نمی دانم آیا«دانستن هنوز هم حق مردم است» یا این که فعل آن را باید به صورت ماضی و یا مستقبل صرف کرد و البته شاید هم این امردر مواقع زمانی مختلف گاهی حق است و گاهی هم باطل و گرنه چطور برای کمک یک هنرپیشه به حیوانات اهلی و وحشی این همه تبلیغات به راه می اندازند ولی در مقابل کشتار مردم بی گناه و به قول خودشان غیر نظامی سکوت اختیار می کنند و گاهی هم تروریستشان می خوانند . اصلا معلوم شد که این ها این شعارها را تا وقتی که در راستای اهدافشان باشد قبول دارند و گرنه با چه جراتی و با چه پشتوانه ای باید نمایندگان مردم فلسطین و هیات دولت آن را دستگیر نماید و آن چه را پوشش می دهند اخبار جام جهانی باشد و حواشی کاذب آن !!!!! مثل این که این جا زمین نیست و قانونی هم ندارد . این در حالی است که بعد از جنگ جهانی دوم نمی دانم به خاطر چند نفر شایعاتی را درست کردند و این قدر آن را تکرار کردند و برای آن تبلیغ کردند که کشوری مثل آلمان هم باورش شد که این کارها را کرده است . نمی فهمم مردم دنیا در آن موقع در چه فضایی سیر می کردند که باورشان شده بود که نازی ها از چربی های بدن یهودیان صابون درست می کنند و جهت نظافت به سربازانشان می دهند و یا این که این همه آدم را در این اتاق های گاز در آن اردوگاه کذایی سوزانده اند در حالی که برای این امر حداقل به 30 سال وقت احتیاج بوده است . هضم این امر برای من بسیار مشکل است که چطور کشوری که مشروعیت نداشته اش را مدیون دروغ و شایعه و قتل عام است فریاد مظلومیت هم سر می دهد .
هم اکنون ما مانده ایم و افسوس عرصه های خالی مانده تبلیغات و جنگ رسانه ای که دست آرمان ها و ارزش هایمان را از همه جا کوتاه نموده است و فریاد بی ثمر مظلومان دنیا که در همان سینه هایشان حبس شده است .
در انتها به نظرم میرسد و امیدوارم که روزی هم فلسطین مانند جنوب لبنان خواهد شد چرا که کشوری که ایدئولوژی اش را – از نیل تا فرات - با اختیار خودش از دست داد ارض موعود و معبد سلیمانش را نیز از دست خواهد داد هر چند که خیلی طول بکشد و یا این که تلفات بسیار زیادی داشته باشد و دوستان « اندکی صبر سحر نزدیک است »
از این که به بنده سر می زنید بسیار ممنون و متشکرم و امیدوارم بتوانم به طور خاص در مورد کازرون هم به نگارش مطلبی بپردازم البته ناگفته پیداست بسیاری از مطالب کلان در حدی به کازرون هم مربوط می شود و شما این مطالب را از این دید و از دید تفاوت ارزش گذاری زمانی تاکید می کنم زمانی ما با هم به حساب آورید .
باز هم منتظر نظرات گران قدر شما می باشم .