چندی پیش دوست عزیزی برای سالگرد شهادت شهید اسدالله لاجوردی که از چهره های زجرکشیده ی انقلاب بود مطلبی را در وبلاگشان کار کرده بودند که بی مناسبت با ماجرای 7 شهریور نبود . لذا آن را در وبلاگ قرار دادم تا رفقا از آن استفاده کنند . لازم به ذکر است که انعکاس آن دلیل بر تایید برخی از مطالب آن نمی باشد .
"خدایا تو شاهدی چندین بار با عناوین مختلف خطر منافقین انقلاب را (همانها که التقاط به گونه ی منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را گرفته و همانا ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان دستمال ابریشمی بسیار بزرگ به بزرگی مجمع الاضداد به دست گرفته اند هم رجایی و باهنر را می کشند هم به سوگشان می نشینند هم با منافقین خلق پیوند تشکیلاتی وسپس...برقرار می کنند ، هم آنان را دستگیر می کنند و هم برای آزادیشان و اعطای مقام و مسئولیت بدانان تلاش می کنند و از افشای ماهیت کثیف انان سخت بیمناک می شوند، هم در مبارزه علیه آنان (و در حقیقت برای جلب رضایت مسولین و نجات بنیادی آنان)خود را در صف منافق کشان می زنند و هم در حوزه های علمیه به فقه و فاهت روی روی می آورند تا مسیر فقه را عوض کنند.) به مسئولین گوشزد کرده ام.
گفته ام که خطر اینان (منافقین انقلاب) به مراتب زیادتر از خطر منافقین خلق است چرا که علاوه بر همه شیوه های منافقانه منافقین سالوسانه در صف حزب اللهیان قرار گرفته صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود درآورده اند به گونه ای که عملا عقل و اراده منفصل برخی تصمیم گیرندگان قرار گرفتند."
از وصیت نامه شهید لاجوردی دادستان سابق انقلاب و از مسئولان بررسی پرونده هشت شهریور
خار چشم منافین :
شهید لاجوردی در زمان رسیدگی به پرونده هشت شهریور با دستگیری برخی عناصر مشکوک به سرعت به هسته اصلی یعنی طراحان فاجعه هشت شهریور نزدیک می شد. از جمله دستگیر شدگان فردی به نام تقی محمدی که نزدیکترین فرد به کشمیری(عامل انفجار) محسوب می گشت و می توانست اطلاعات ذیقیمتی را در مورد طراحان اصلی ترور شهید رجایی و باهنر ارائه دهد. اما در همان روزهای اولیه پس از دستگیری یک شب به صورت مشکوک در سلول خود به قتل رسید.
نکته قابل توجه اینکه تاکنون همه کسانی که به نوعی در پیگیری هشت شهریور نقش داشته اند به شهادت رسیده اند از جمله شهید ربانی املشی و شهید قدوسی را نیز می توان علاوه بر شهید لاجوردی نام برد.
شهید لاجوردی در زمانی به شهادت رسید که عهده دار هیچگونه مسئولیتی نبوده و ترور وی هیچ ارزش حرفه ای و سیاسی نداشت و منافقین می توانستند با توجه به ریسک پذیری بالای این نوع اقدامات هدف بهتری را انتخاب کنند که دارای مناصب حکومتی بوده و ترور وی دال بر قدرت بالای عملیاتی گروهک منافقین باشد.
نکته دیگر اینکه ممکن است ادعا شود منافقین به خاطر کینه ای که از شهید لاجوردی داشتند او را به عنوان هدف انتخاب کردند اما این ادعا نیز منتفی می باشد به دلیل اینکه شهید لاجوردی مدت زیادی بود که از مسئولیت های خود کناره گرفته و با همان ساده زیستی همیشگی مشغول کسب و کار سنتی خود یعنی پارچه فروشی در بازار بود و منافقین خیلی پیش از آن می توانستند آن شهید بزرگوار را ترور کنند.
اما آنچه که موجب شد تا منافقین شهید لاجوردی را به عنوان هدف و آن مقطع را به عنوان زمان ترور انتخاب کنند تنها یک موضوع بود و آن هم چیزی نبود جز تلاش آن شهید در هفته های آخر عمر خود برای پیگیری مجدد پرونده هشت شهریور. و قطعا پیشنهاد ترور شهید لاجوردی ازسوی کسانی داده شد که از بازگشایی پرونده انفجار دفتر نخست وزیری هراسناک بودند.
آفتاب پشت ابر:انفجار هشت شهریور
از هفتهنامه «شما»- سخنرانی «روحالله حسینیان» 10/6/1379:
... یک مقالهای در روزنامه اطلاعات همان زمان چاپ شد که یکی از کادرهای سازمان منافقین این مطلب را نوشته بود، که سازمان مجاهدین [خلق] اشتباه کرد، که رو در روی نظام ایستاد و خودش ضربه خورد. اینها باید این استراتژی را انتخاب میکردند که میآمدند زیر عبای آخوندها قرار میگرفتند، مدتی میماندند. در موقع مقتضی بیرون میآمدند و قدرت را قبضه میکردند. یک عده به این سفارش ماندند و عمل کردند... اینها چنان تظاهر به خط «امامی» میکردند که خط «امام» را در انحصار خودشان قرار داده بودند و گفتند که فقط ما در خط «امام» هستیم... اولین خیانتی که کردند شهادت مرحوم «شهید رجایی» و «شهید باهنر» بود، آنها اطلاعات نخستوزیری را داشتند و میدانستند «کشمیری» (عامل انفجار)منافق است. با او سابقهدار و هم بند بودند. او را آوردند در نخستوزیری و به پستهای بالا ارتقاء دادند... بلافاصله آمدند، یک جنازه برای «کشمیری» درست کردند... وقتی با اعتراض و آگاهی دیگران روبرو شدند، آمدند این شعار را ترفند خودشان قرار دادند که بله ما میدانستیم، میخواستیم منافقین «کشمیری» را خارج نکنند، تا دستگیرش کنیم! تنها کسی که به این مسئله پی برد و رحمت خدا بر او باد، مرحوم «شهید لاجوردی» بود. پروندهای تشکیل داد، عدهای از اینها را دستگیر کرد. یک نفر به نام «تقی محمدی» کاردار ایران در افغانستان بود. دستگیر شد. آمد تا شروع کرد به پرده برداشتن از مسائل، یک روز بعد جنازه او را کف سلول دیدند! نفوذ داشتند [-] یکی از همین منافقین به نام «قدیری» در اوین بود [-] او [«تقی محمدی»] را کشتند و نگذاشتند پرونده [«کشمیری»] پیگیری شود. (ص636-634)
از جلد دوم کتاب شهید دکتر «باهنر» الگوی مقاومت- مصاحبه مقام معظم رهبری در دوران ریاست جمهوری [1360]:
از خاکسترهایی که در آنجا بود، مقداری جمع کردند و در پلاستیک ریختند و به عنوان جسد «کشمیری» به مسئولین معرفی کردند. البته بعضی از آن کسانی که این کارها را میکردند؛ الان در زندان هستند و بعنوان همین مسئله مورد سؤال هستند که چگونه یک مشت خاکستر را بعنوان جسد «کشمیری» معرفی کردند؟ (ص607)
سید «رضا زوارهای» - آبان و آذر 1379:
... مطابق با اظهارات بازجویی، که من دیدم، در روز انفجار نخستوزیری، آرایش نیروهای حاضر در نشستن، به این شکل بوده که رئیس جمهور در صدر میز [ضلع شمالی میز مستطیلی جلسه] و در سمت چپ او [ابتدای ضلع طولی چپ به سمت درب خروجی] نخستوزیر، بعد صندلی وزیر کشور، بعد رئیس شهربانی و بعد نمایندگان نیروهای مسلح در دو طرف میز... در سمت رأست رئیسجمهور [ابتدای ضلع طولی سمت رأست رئیسجمهور] مکان منشی جلسه قرار داشت که «کشمیری» در آن روز روی آن صندلی نشست. کیف بمب را در کنار پای خود نزدیک به «شهید رجایی» کار گذاشت. «کشمیری» نمیبایست در آن جلسه شرکت کند و در صورت شرکت احتمالی هم، باید در انتهای ضلع طولی چپ میز یعنی تقریباً آخرین فاصله از رئیسجمهور و نخستوزیر مینشست. ولی درست جلسه قبل از انفجار و نیز جلسه انفجار او در مکان کنار رئیس جمهور که جای نشستن مسئول اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری یعنی «خسرو تهرانی» بود، جا گرفت... در کنار درب ورودی یعنی پشت صندلیهای نخستوزیر، وزیرکشور، رئیسشهربانی، درب ورود و خروج جلسه بود که در کنار درب با کمی فاصله، فلاکسهای آبجوش و چایی و تعدادی استکان و نعلبکی وجود داشت. «کشمیری» بدون کیف، از جای خود بلند میشود. برای «باهنر» و «رجایی» چایی میریزد. از پشت «باهنر» و «دستجردی» اینها به طرف جای اصلی استقرار خود در انتهای میز که «خسرو تهرانی» روی آن نشسته بود، میرود. با او مکالمه کوتاهی میکند. به جای اینکه برود و سرجای جدید خود در کنار مرحوم «رجایی» بنشیند، از درب خارج میشود... شما تعقیب کن که چه کسانی از نخستوزیری یا جاهای دیگر «ربانیاملشی» و «موسویاردبیلی» را در شورای عالی قضایی با هزار جور بازی و بهانه، بازی دادند که پرونده، دست «لاجوردی» نیفتد. بچههای 15-14 ساله که روزنامه منافقین توزیع میکردند، اوین میرفتند. پرونده قتل رئیسجمهور و نخستوزیر را ارجاع دادند به دادگستری؟ چه دستی در کار بود؟... چطور «تقی محمدی» سرنخ اصلی، از کشور خارج شد. وقتی هم که با پیگیری «لاجوردی»، «تقی محمدی» مطالبی را عنوان کرد، پیگیریاش چه شد؟ روز روشن، شهید ساختند از آن منافق بیهمه چیز جانی. آوردند تا مجلس و تریبونها، که دکتر «زرگر» حساس شد و داد و بیدادش درآمد که این چیه آوردید، میگویید جنازه «کشمیری» است؟... مگر «کشمیری» در ارتش، پرونده سرقت اسناد و ضد جاسوسی برایش درست نشده بود؟ مگر به حضور «باقری» فرمانده نیروی هوایی هم کشیده نشده بود. با آن سابقه چرا به نخستوزیری آوردندش؟ (ص628-625)
از صورتجلسه 345 مجلس شورای اسلامی- سؤال «زوارهای» از «اصغری»:... من اعتقاد خودم را میگویم. با توجه به اسنادی که به جهاتی، من دیدم که از خانه «کشمیری» بدست آمده، شاید آن موقع هم برای بعضی از برادرها عرض کرده باشم. (سی.آی.ا) و آن عواملی که «کشمیری» را تا اینجا رساندند، افرادی به مراتب قویتر از «کشمیری» به صورت نفوذی در دستگاهها باید داشته باشند تا «کشمیری» را قربانی اینکار بکنند... (ص594)
هفته نامه شما: در پرونده 8 شهریور متهمینی که تا کنون از آنها در رسانه ها نام برده شده به 3 دسته تقسیم می گردند :دسته دوم گروهی هستند که در زمان رسیدگی به پرونده (سال 60 الی 65) به مسند قدرت بوده اند و پس از مسکوت ماندن پرونده به تدریج ارتقای جایگاه پیدا کرده اند اما همینگ دیگر بر مسند قدرت نیستند. بهانه شورای عالی قضایی در آن دوران امکان اخلال در شرایط بحرانی نظام بخصوص با توجه به صرف توان نظام در جبهه های جنگ بود که با همین توچیه و مصلحت اندیشی توانستند دستور حضرت امام را در این پرونده اخذ کنند که فرمودند «فعلا مسکوت بماند» را اخذ کنند. لکن این گروه دیگر در آن شرایط حساس و نظام نیز در آن شرایط اضطراری نیست.
از روزنامه «جمهوری اسلامی»14/6/1360- خطبه نماز جمعه «هاشمی رفسنجانی»:
... برنامه میریزند، یکی را بکشند. یکی هم در کنار او بدنام کنند... اخیراً من شنیدم تلفنهایی به کار افتاده و افرادی جریانهایی که تحقیقاً ریشهاش در لیبرالیسم است و یا خود منافقین است شخصیت بسیار معتبر این جمهوری، آقای «بهزاد نبوی» را دارند زیر علامت سؤال قرار میدهند و این ترور دوم است. (ص559)
از کتاب «پس از بحران» - خاطرات «هاشمیرفسنجانی»:
... یکشنبه 7 تیر [1361]... شب آقای «صبوری» از گروه پیگیری پرونده انفجار نخستوزیری و جنایت « (مسعود) کشمیری» آمد و اطلاعات زیادی راجع به «کشمیری» و همکاران او داد. یک سازمان انقلابی را زیر سؤال برده بود که باید تحقیق کنیم. مطلب مهمی است. [توضیحات پاورقی مربوطه نیز چنین است:] اشاره به نقش سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و شخص آقای «بهزاد نبوی» و «خسرو تهرانی» که تاکنون صحت یا سقم آن به اثبات نرسیده است...
از جلد دوم کتاب «مجموعه آثار یادگار امام [ره]» - خاطره حاج «سید احمد خمینی»(7/7/1371):
... «کشمیری» و بنا بود یک چمدان مواد منفجره را بیاورد و در کنار «حضرت امام» بگذارد.
از وصیتنامه «شهید سیداسدالله... «لاجوردی»- منتشره در شهریور 1377:
... خدایا تو شاهدی چندین بار به عناوین مختلف، خطر منافقین انقلاب را [-] (همانها که التقاط به گونه منافقین خلق سرأسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده و همانا ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان دستمال ابریشمی بسیار بزرگ به بزرگی مجمعالاضداد به دست گرفتهاند؛ هم «رجایی» و «باهنر» را میکشند و هم به سوگشان مینشینند؛ به مسئولین گوشزد کردهام.
چندی پیش دوست عزیزی برای سالگرد شهادت شهید اسدالله لاجوردی که از چهره های زجرکشیده ی انقلاب بود مطلبی را در وبلاگشان کار کرده بودند که بی مناسبت با ماجرای 7 شهریور نبود . لذا آن را در وبلاگ قرار دادم تا رفقا از آن استفاده کنند . لازم به ذکر است که انعکاس آن دلیل بر تایید برخی از مطالب آن نمی باشد .
"خدایا تو شاهدی چندین بار با عناوین مختلف خطر منافقین انقلاب را (همانها که التقاط به گونه ی منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را گرفته و همانا ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان دستمال ابریشمی بسیار بزرگ به بزرگی مجمع الاضداد به دست گرفته اند هم رجایی و باهنر را می کشند هم به سوگشان می نشینند هم با منافقین خلق پیوند تشکیلاتی وسپس...برقرار می کنند ، هم آنان را دستگیر می کنند و هم برای آزادیشان و اعطای مقام و مسئولیت بدانان تلاش می کنند و از افشای ماهیت کثیف انان سخت بیمناک می شوند، هم در مبارزه علیه آنان (و در حقیقت برای جلب رضایت مسولین و نجات بنیادی آنان)خود را در صف منافق کشان می زنند و هم در حوزه های علمیه به فقه و فاهت روی روی می آورند تا مسیر فقه را عوض کنند.) به مسئولین گوشزد کرده ام.
گفته ام که خطر اینان (منافقین انقلاب) به مراتب زیادتر از خطر منافقین خلق است چرا که علاوه بر همه شیوه های منافقانه منافقین سالوسانه در صف حزب اللهیان قرار گرفته صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود درآورده اند به گونه ای که عملا عقل و اراده منفصل برخی تصمیم گیرندگان قرار گرفتند."
از وصیت نامه شهید لاجوردی دادستان سابق انقلاب و از مسئولان بررسی پرونده هشت شهریور
خار چشم منافین :
شهید لاجوردی در زمان رسیدگی به پرونده هشت شهریور با دستگیری برخی عناصر مشکوک به سرعت به هسته اصلی یعنی طراحان فاجعه هشت شهریور نزدیک می شد. از جمله دستگیر شدگان فردی به نام تقی محمدی که نزدیکترین فرد به کشمیری(عامل انفجار) محسوب می گشت و می توانست اطلاعات ذیقیمتی را در مورد طراحان اصلی ترور شهید رجایی و باهنر ارائه دهد. اما در همان روزهای اولیه پس از دستگیری یک شب به صورت مشکوک در سلول خود به قتل رسید.
نکته قابل توجه اینکه تاکنون همه کسانی که به نوعی در پیگیری هشت شهریور نقش داشته اند به شهادت رسیده اند از جمله شهید ربانی املشی و شهید قدوسی را نیز می توان علاوه بر شهید لاجوردی نام برد.
شهید لاجوردی در زمانی به شهادت رسید که عهده دار هیچگونه مسئولیتی نبوده و ترور وی هیچ ارزش حرفه ای و سیاسی نداشت و منافقین می توانستند با توجه به ریسک پذیری بالای این نوع اقدامات هدف بهتری را انتخاب کنند که دارای مناصب حکومتی بوده و ترور وی دال بر قدرت بالای عملیاتی گروهک منافقین باشد.
نکته دیگر اینکه ممکن است ادعا شود منافقین به خاطر کینه ای که از شهید لاجوردی داشتند او را به عنوان هدف انتخاب کردند اما این ادعا نیز منتفی می باشد به دلیل اینکه شهید لاجوردی مدت زیادی بود که از مسئولیت های خود کناره گرفته و با همان ساده زیستی همیشگی مشغول کسب و کار سنتی خود یعنی پارچه فروشی در بازار بود و منافقین خیلی پیش از آن می توانستند آن شهید بزرگوار را ترور کنند.
اما آنچه که موجب شد تا منافقین شهید لاجوردی را به عنوان هدف و آن مقطع را به عنوان زمان ترور انتخاب کنند تنها یک موضوع بود و آن هم چیزی نبود جز تلاش آن شهید در هفته های آخر عمر خود برای پیگیری مجدد پرونده هشت شهریور. و قطعا پیشنهاد ترور شهید لاجوردی ازسوی کسانی داده شد که از بازگشایی پرونده انفجار دفتر نخست وزیری هراسناک بودند.
آفتاب پشت ابر:انفجار هشت شهریور
از هفتهنامه «شما»- سخنرانی «روحالله حسینیان» 10/6/1379:
... یک مقالهای در روزنامه اطلاعات همان زمان چاپ شد که یکی از کادرهای سازمان منافقین این مطلب را نوشته بود، که سازمان مجاهدین [خلق] اشتباه کرد، که رو در روی نظام ایستاد و خودش ضربه خورد. اینها باید این استراتژی را انتخاب میکردند که میآمدند زیر عبای آخوندها قرار میگرفتند، مدتی میماندند. در موقع مقتضی بیرون میآمدند و قدرت را قبضه میکردند. یک عده به این سفارش ماندند و عمل کردند... اینها چنان تظاهر به خط «امامی» میکردند که خط «امام» را در انحصار خودشان قرار داده بودند و گفتند که فقط ما در خط «امام» هستیم... اولین خیانتی که کردند شهادت مرحوم «شهید رجایی» و «شهید باهنر» بود، آنها اطلاعات نخستوزیری را داشتند و میدانستند «کشمیری» (عامل انفجار)منافق است. با او سابقهدار و هم بند بودند. او را آوردند در نخستوزیری و به پستهای بالا ارتقاء دادند... بلافاصله آمدند، یک جنازه برای «کشمیری» درست کردند... وقتی با اعتراض و آگاهی دیگران روبرو شدند، آمدند این شعار را ترفند خودشان قرار دادند که بله ما میدانستیم، میخواستیم منافقین «کشمیری» را خارج نکنند، تا دستگیرش کنیم! تنها کسی که به این مسئله پی برد و رحمت خدا بر او باد، مرحوم «شهید لاجوردی» بود. پروندهای تشکیل داد، عدهای از اینها را دستگیر کرد. یک نفر به نام «تقی محمدی» کاردار ایران در افغانستان بود. دستگیر شد. آمد تا شروع کرد به پرده برداشتن از مسائل، یک روز بعد جنازه او را کف سلول دیدند! نفوذ داشتند [-] یکی از همین منافقین به نام «قدیری» در اوین بود [-] او [«تقی محمدی»] را کشتند و نگذاشتند پرونده [«کشمیری»] پیگیری شود. (ص636-634)
از جلد دوم کتاب شهید دکتر «باهنر» الگوی مقاومت- مصاحبه مقام معظم رهبری در دوران ریاست جمهوری [1360]:
از خاکسترهایی که در آنجا بود، مقداری جمع کردند و در پلاستیک ریختند و به عنوان جسد «کشمیری» به مسئولین معرفی کردند. البته بعضی از آن کسانی که این کارها را میکردند؛ الان در زندان هستند و بعنوان همین مسئله مورد سؤال هستند که چگونه یک مشت خاکستر را بعنوان جسد «کشمیری» معرفی کردند؟ (ص607)
سید «رضا زوارهای» - آبان و آذر 1379:
... مطابق با اظهارات بازجویی، که من دیدم، در روز انفجار نخستوزیری، آرایش نیروهای حاضر در نشستن، به این شکل بوده که رئیس جمهور در صدر میز [ضلع شمالی میز مستطیلی جلسه] و در سمت چپ او [ابتدای ضلع طولی چپ به سمت درب خروجی] نخستوزیر، بعد صندلی وزیر کشور، بعد رئیس شهربانی و بعد نمایندگان نیروهای مسلح در دو طرف میز... در سمت رأست رئیسجمهور [ابتدای ضلع طولی سمت رأست رئیسجمهور] مکان منشی جلسه قرار داشت که «کشمیری» در آن روز روی آن صندلی نشست. کیف بمب را در کنار پای خود نزدیک به «شهید رجایی» کار گذاشت. «کشمیری» نمیبایست در آن جلسه شرکت کند و در صورت شرکت احتمالی هم، باید در انتهای ضلع طولی چپ میز یعنی تقریباً آخرین فاصله از رئیسجمهور و نخستوزیر مینشست. ولی درست جلسه قبل از انفجار و نیز جلسه انفجار او در مکان کنار رئیس جمهور که جای نشستن مسئول اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری یعنی «خسرو تهرانی» بود، جا گرفت... در کنار درب ورودی یعنی پشت صندلیهای نخستوزیر، وزیرکشور، رئیسشهربانی، درب ورود و خروج جلسه بود که در کنار درب با کمی فاصله، فلاکسهای آبجوش و چایی و تعدادی استکان و نعلبکی وجود داشت. «کشمیری» بدون کیف، از جای خود بلند میشود. برای «باهنر» و «رجایی» چایی میریزد. از پشت «باهنر» و «دستجردی» اینها به طرف جای اصلی استقرار خود در انتهای میز که «خسرو تهرانی» روی آن نشسته بود، میرود. با او مکالمه کوتاهی میکند. به جای اینکه برود و سرجای جدید خود در کنار مرحوم «رجایی» بنشیند، از درب خارج میشود... شما تعقیب کن که چه کسانی از نخستوزیری یا جاهای دیگر «ربانیاملشی» و «موسویاردبیلی» را در شورای عالی قضایی با هزار جور بازی و بهانه، بازی دادند که پرونده، دست «لاجوردی» نیفتد. بچههای 15-14 ساله که روزنامه منافقین توزیع میکردند، اوین میرفتند. پرونده قتل رئیسجمهور و نخستوزیر را ارجاع دادند به دادگستری؟ چه دستی در کار بود؟... چطور «تقی محمدی» سرنخ اصلی، از کشور خارج شد. وقتی هم که با پیگیری «لاجوردی»، «تقی محمدی» مطالبی را عنوان کرد، پیگیریاش چه شد؟ روز روشن، شهید ساختند از آن منافق بیهمه چیز جانی. آوردند تا مجلس و تریبونها، که دکتر «زرگر» حساس شد و داد و بیدادش درآمد که این چیه آوردید، میگویید جنازه «کشمیری» است؟... مگر «کشمیری» در ارتش، پرونده سرقت اسناد و ضد جاسوسی برایش درست نشده بود؟ مگر به حضور «باقری» فرمانده نیروی هوایی هم کشیده نشده بود. با آن سابقه چرا به نخستوزیری آوردندش؟ (ص628-625)
از صورتجلسه 345 مجلس شورای اسلامی- سؤال «زوارهای» از «اصغری»:... من اعتقاد خودم را میگویم. با توجه به اسنادی که به جهاتی، من دیدم که از خانه «کشمیری» بدست آمده، شاید آن موقع هم برای بعضی از برادرها عرض کرده باشم. (سی.آی.ا) و آن عواملی که «کشمیری» را تا اینجا رساندند، افرادی به مراتب قویتر از «کشمیری» به صورت نفوذی در دستگاهها باید داشته باشند تا «کشمیری» را قربانی اینکار بکنند... (ص594)
هفته نامه شما: در پرونده 8 شهریور متهمینی که تا کنون از آنها در رسانه ها نام برده شده به 3 دسته تقسیم می گردند :دسته دوم گروهی هستند که در زمان رسیدگی به پرونده (سال 60 الی 65) به مسند قدرت بوده اند و پس از مسکوت ماندن پرونده به تدریج ارتقای جایگاه پیدا کرده اند اما همینگ دیگر بر مسند قدرت نیستند. بهانه شورای عالی قضایی در آن دوران امکان اخلال در شرایط بحرانی نظام بخصوص با توجه به صرف توان نظام در جبهه های جنگ بود که با همین توچیه و مصلحت اندیشی توانستند دستور حضرت امام را در این پرونده اخذ کنند که فرمودند «فعلا مسکوت بماند» را اخذ کنند. لکن این گروه دیگر در آن شرایط حساس و نظام نیز در آن شرایط اضطراری نیست.
از روزنامه «جمهوری اسلامی»14/6/1360- خطبه نماز جمعه «هاشمی رفسنجانی»:
... برنامه میریزند، یکی را بکشند. یکی هم در کنار او بدنام کنند... اخیراً من شنیدم تلفنهایی به کار افتاده و افرادی جریانهایی که تحقیقاً ریشهاش در لیبرالیسم است و یا خود منافقین است شخصیت بسیار معتبر این جمهوری، آقای «بهزاد نبوی» را دارند زیر علامت سؤال قرار میدهند و این ترور دوم است. (ص559)
از کتاب «پس از بحران» - خاطرات «هاشمیرفسنجانی»:
... یکشنبه 7 تیر [1361]... شب آقای «صبوری» از گروه پیگیری پرونده انفجار نخستوزیری و جنایت « (مسعود) کشمیری» آمد و اطلاعات زیادی راجع به «کشمیری» و همکاران او داد. یک سازمان انقلابی را زیر سؤال برده بود که باید تحقیق کنیم. مطلب مهمی است. [توضیحات پاورقی مربوطه نیز چنین است:] اشاره به نقش سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و شخص آقای «بهزاد نبوی» و «خسرو تهرانی» که تاکنون صحت یا سقم آن به اثبات نرسیده است...
از جلد دوم کتاب «مجموعه آثار یادگار امام [ره]» - خاطره حاج «سید احمد خمینی»(7/7/1371):
... «کشمیری» و بنا بود یک چمدان مواد منفجره را بیاورد و در کنار «حضرت امام» بگذارد.
از وصیتنامه «شهید سیداسدالله... «لاجوردی»- منتشره در شهریور 1377:
... خدایا تو شاهدی چندین بار به عناوین مختلف، خطر منافقین انقلاب را [-] (همانها که التقاط به گونه منافقین خلق سرأسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده و همانا ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان دستمال ابریشمی بسیار بزرگ به بزرگی مجمعالاضداد به دست گرفتهاند؛ هم «رجایی» و «باهنر» را میکشند و هم به سوگشان مینشینند؛ به مسئولین گوشزد کردهام.